مادر
نویسنده:
ماکسیم گورکی
مترجم:
محمد قاضی
امتیاز دهید
ماکسیم گورکی در «مادر»، داستان حماسی و تکاندهندهای را روایت میکند که در آن، پلاگیا ولاسوا، زنی از طبقه کارگر، از مادری ساده و ترسیده به مبارزی شجاع در راه آزادی تبدیل میشود.
داستان در روسیه پیش از انقلاب ۱۹۰۵ میگذرد. پلاگیا، که سالها زیر سایه همسری خشن زندگی کرده، پس از مرگ او با پسرش پاول زندگی میکند. او نگران است که پاول هم مانند پدرش شود، اما پسرش راه دیگری را برمیگزیند - راه مبارزه برای حقوق کارگران.
در ابتدا، پلاگیا از فعالیتهای انقلابی پسرش وحشت دارد. اما به تدریج، با دیدن رنج کارگران و بیعدالتیهای موجود، خودش به بخشی از این جنبش تبدیل میشود. او که زمانی حتی خواندن نمیدانست، حالا اعلامیههای انقلابی را در کارخانه پخش میکند و به صدای رسای جنبش کارگری تبدیل میشود.
گورکی با نثری شاعرانه و قدرتمند، تصویری فراموشنشدنی از دگرگونی یک مادر خلق میکند. این رمان فقط داستان مبارزات سیاسی نیست؛ روایتی است از عشق، شجاعت و قدرت تغییر. پلاگیا نشان میدهد که چطور آگاهی میتواند ترس را به شجاعت و انزوا را به همبستگی تبدیل کند.
«مادر» اثری است که پس از گذشت بیش از صد سال، همچنان با خواننده امروز سخن میگوید: درباره عدالت، آزادی، و نیروی دگرگونکننده عشق و آگاهی.
داستان در روسیه پیش از انقلاب ۱۹۰۵ میگذرد. پلاگیا، که سالها زیر سایه همسری خشن زندگی کرده، پس از مرگ او با پسرش پاول زندگی میکند. او نگران است که پاول هم مانند پدرش شود، اما پسرش راه دیگری را برمیگزیند - راه مبارزه برای حقوق کارگران.
در ابتدا، پلاگیا از فعالیتهای انقلابی پسرش وحشت دارد. اما به تدریج، با دیدن رنج کارگران و بیعدالتیهای موجود، خودش به بخشی از این جنبش تبدیل میشود. او که زمانی حتی خواندن نمیدانست، حالا اعلامیههای انقلابی را در کارخانه پخش میکند و به صدای رسای جنبش کارگری تبدیل میشود.
گورکی با نثری شاعرانه و قدرتمند، تصویری فراموشنشدنی از دگرگونی یک مادر خلق میکند. این رمان فقط داستان مبارزات سیاسی نیست؛ روایتی است از عشق، شجاعت و قدرت تغییر. پلاگیا نشان میدهد که چطور آگاهی میتواند ترس را به شجاعت و انزوا را به همبستگی تبدیل کند.
«مادر» اثری است که پس از گذشت بیش از صد سال، همچنان با خواننده امروز سخن میگوید: درباره عدالت، آزادی، و نیروی دگرگونکننده عشق و آگاهی.
آپلود شده توسط:
Reza
1388/04/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مادر
با تشکر;-)
موقع خوندنش خودم رو هم یکی از هم عصرای اونا حس می کردم...یه دختر فقیر بدبخت بی سواد که باباش از صب تا شب تو کارخونه جون می کنه خونه هم که میاد عقدشو سر ما خالی می کنه...دختری که همیشه حقش خورده می شه و اونم فک می کنه که این روال عادی زندگیه یه لحظه هم به این فک نمی کنه که می تونه این روالو تغییر بده...که ناگهان صداهایی می شنود .... مفهومشونو نمی دونه ..حرفای تازه...کم کم متوجه می شه که زندگی می تونه جور دیگه ای هم باشه....آدما می تونن جور دیگه ای هم باشن ...ولی باید بفهمن...خیلی چیزا رو که قبلا نمی دونستن باید یاد بگیرن...باید برای آزادیشون هر کاری انجام بدن ...حتی اگه لازم باشه خودشونو برای مرگ آماده کنن...
بعدشو نمی دونم چه حسی بم دست داد ...چون کتابو هنوز تموم نکردم...:D
از دوستان خواهش می کنم وقتی یک رمان را می خوانند بیشتر به تعلق آن رمان به مکتب خاص توجه کنند و اینکه هر کدام برداشت خودشان را هم بنویسند. تنها ممنون بودن یا عالی بودن نشان دهنده قدرت تحلیل شم نیست.
با تشکر
بژی گورکی