نامه به پدر
نویسنده:
فرانتس کافکا
مترجم:
فرامرز بهزاد
امتیاز دهید
✔️ "نامه به پدر" حاوی اعتراضهای فرانتس کافکا به نظام پدرسالارانه است.
این کتاب که هرگز به دست مخاطبش (پدر کافکا) نرسید نمایانگر کوششی است که نویسنده در آن، زیرین ترین لایه های روابط خانوادگی را کاویده و از این منظر بسیاری از دردمندی های جان و روانش را با رویکردی روانکاوانه، غنای هنرمندانه بخشیده است.
نامه چنین آغاز می شود: "پدر بسیار عزیزم، به تازگی پرسیدی چرا به نظر می آید از تو می ترسم. هیچ وقت نمی دانستم چه پاسخی بدهم، کمی به این دلیل که به راستی ترس بخصوصی در من بر می انگیزی و شاید باز به این دلیل که این ترس شامل جزئیات بی شماری است که نمی توانم همه آنها را بسنجم و به طور شفاهی بیان کنم. اکنون هم که می کوشم با نامه پاسخت را بدهم باز هم پاسخی ناکامل خواهد بود زیرا حتی هنگام نوشتن، ترس و پیامدهایش رابطه من و تو را مخدوش می کند و اهمیت موضوع از حافظه و درک من پا فراتر می گذارد."
در مقدمه کتاب آمده است: خانواده ای که کافکا در آن پرورش یافت، پدری مستبد، مادری خرافاتی و خواهرانی معمولی داشت. کافکا از پدرش می ترسید و تمام دوره های زندگی اش را زیر سایه وحشت از پدر گذراند. پدر هیچ گاه به اینکه به پسرش یاس و نومیدی می آموزد، توجه نکرد، تفکر "پدر" و "خانواده" بافت بسیاری از آثار کافکا را چه به صورت مستقیم و چه به صورت انتزاعی تشکیل داده است. پدر دکانداری منفعت طلب بود با افکاری پدرسالارانه که چیزی را نمی پرستید جز کامیابی مادی و پیشرفت اجتماعی. مادر کافکا نیز در خانواده ای یهودی - آلمانی در محیطی نسبتا مرفه بزرگ شده بود که بعد از ازدواج به شدت تحت تاثیر و نفوذ شوهر مردسالارش بود تا حمایت کردن و هواخواهی از فرزندان و فرانتس. حرکتهای ناسیونالیستی و درگیری بین جمعیت چک و ژرمنها و حرکتهای تحریم ضد یهودی که ملی گرایان پراگ آن را سازماندهی کرده بودند اوضاع اقتصادی پراگ زادگاه کافکا را به وخامت کشانده بود.
مریم رئیس دانا در مقدمه "نامه به پدر" می نویسد: به راستی فقط شهر پراگ می توانست شخصی چون کافکا را بپرورد. شهری متاثر از شرق و غرب و محل تلاقی نژادهای گوناگون. گریز کافکا از خویشانش - که در نامه به پدر به روشن ترین شکل ممکن و در نقد و تحلیل آثارش قابل توجه است - در واقع گریز او از پراگ و رهایی از زنجیر سنتها و زبانهای گوناگون است. تجزیه و تحلیل کافکا نمی تواند دقیق باشد مگر آنکه محیط خانوادگی و اجتماعی او نیز مورد نظر گرفته شود.
"نامه به پدر" گرچه عنوان نامه را با خود دارد ولی در واقع مانیفست اعتراض به نحوه آموزش و پرورش پدرسالارانه است. نویسنده نامه حتی سالهای آغازین زندگی اش را برای پدر یادآوری می کند که هر حرکت بی توجه او چگونه اثرات نومیدکننده بر کودک گذاشته است.
آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار میآیند.
بیشتر
این کتاب که هرگز به دست مخاطبش (پدر کافکا) نرسید نمایانگر کوششی است که نویسنده در آن، زیرین ترین لایه های روابط خانوادگی را کاویده و از این منظر بسیاری از دردمندی های جان و روانش را با رویکردی روانکاوانه، غنای هنرمندانه بخشیده است.
نامه چنین آغاز می شود: "پدر بسیار عزیزم، به تازگی پرسیدی چرا به نظر می آید از تو می ترسم. هیچ وقت نمی دانستم چه پاسخی بدهم، کمی به این دلیل که به راستی ترس بخصوصی در من بر می انگیزی و شاید باز به این دلیل که این ترس شامل جزئیات بی شماری است که نمی توانم همه آنها را بسنجم و به طور شفاهی بیان کنم. اکنون هم که می کوشم با نامه پاسخت را بدهم باز هم پاسخی ناکامل خواهد بود زیرا حتی هنگام نوشتن، ترس و پیامدهایش رابطه من و تو را مخدوش می کند و اهمیت موضوع از حافظه و درک من پا فراتر می گذارد."
در مقدمه کتاب آمده است: خانواده ای که کافکا در آن پرورش یافت، پدری مستبد، مادری خرافاتی و خواهرانی معمولی داشت. کافکا از پدرش می ترسید و تمام دوره های زندگی اش را زیر سایه وحشت از پدر گذراند. پدر هیچ گاه به اینکه به پسرش یاس و نومیدی می آموزد، توجه نکرد، تفکر "پدر" و "خانواده" بافت بسیاری از آثار کافکا را چه به صورت مستقیم و چه به صورت انتزاعی تشکیل داده است. پدر دکانداری منفعت طلب بود با افکاری پدرسالارانه که چیزی را نمی پرستید جز کامیابی مادی و پیشرفت اجتماعی. مادر کافکا نیز در خانواده ای یهودی - آلمانی در محیطی نسبتا مرفه بزرگ شده بود که بعد از ازدواج به شدت تحت تاثیر و نفوذ شوهر مردسالارش بود تا حمایت کردن و هواخواهی از فرزندان و فرانتس. حرکتهای ناسیونالیستی و درگیری بین جمعیت چک و ژرمنها و حرکتهای تحریم ضد یهودی که ملی گرایان پراگ آن را سازماندهی کرده بودند اوضاع اقتصادی پراگ زادگاه کافکا را به وخامت کشانده بود.
مریم رئیس دانا در مقدمه "نامه به پدر" می نویسد: به راستی فقط شهر پراگ می توانست شخصی چون کافکا را بپرورد. شهری متاثر از شرق و غرب و محل تلاقی نژادهای گوناگون. گریز کافکا از خویشانش - که در نامه به پدر به روشن ترین شکل ممکن و در نقد و تحلیل آثارش قابل توجه است - در واقع گریز او از پراگ و رهایی از زنجیر سنتها و زبانهای گوناگون است. تجزیه و تحلیل کافکا نمی تواند دقیق باشد مگر آنکه محیط خانوادگی و اجتماعی او نیز مورد نظر گرفته شود.
"نامه به پدر" گرچه عنوان نامه را با خود دارد ولی در واقع مانیفست اعتراض به نحوه آموزش و پرورش پدرسالارانه است. نویسنده نامه حتی سالهای آغازین زندگی اش را برای پدر یادآوری می کند که هر حرکت بی توجه او چگونه اثرات نومیدکننده بر کودک گذاشته است.
آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار میآیند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نامه به پدر
منتقدین کافکا رو یکی از ده نویسنده برتر قرن بیستم می دونند اونم کنار کسانی مثه وولف ،داستایفسکی،جویس،ایبسن و ...
برا خود من این نگرش غالب قرن بیستمی جالبه .الان که دقیقتر می شیم می بینیم همه ی این برگزیده ها من جمله کافکا
انگار یک وجه مشترک قدرتمند دارن و اونم تغییر زاویه دید از بیرون به درون ، به نفس آدمیزاده و جدال دردناک او با نواقصش ترساش و اوهامش .
این کتاب کافکای کبیر هم بیشتر از آنچه توصیف روان شناسی اجتماع اون روز باشه که در پیوندی ناگزیر البته هست ،بیشتر توصیف احوال ترس خورده ی انسان بی سر پناه روزگار اکنونه که بی شک کافکا و دنیای منحصر بفردش در مرکز اونه.
دم همه ی دوستان کتابناکی هم گرم و سرشان خوش باد.
با سلام و تشکر از Pir pesar 8-)
کافکائی را دوست دارم حتما این کتاب را نیز میخونم گرچه با پدرسالاری شدیدا مخالفم.(!)
(!)
او در این نامه احساساتش و انچه در مخیله اش وجود داشته رانسبت به پدرش بزیبایی به تحریر دراورده است.
(پیشنهاد می کنم نامه ای از پدر را نیز بخوانید.)
دنیای کافکا در عین وهمی بودن به شدت حقیقی است!! "