ایرادهایی بزرگی که بکیش بهائی توان شمرد
نویسنده:
احمد کسروی
امتیاز دهید
از دیدگاه کسروی بهائیگری ریشه در بابیگری وبابیگری ریشه در شیعیگری وشیعیگری ریشه در شیخیگری دارد. او اعتقادات بهائی را به نقد کشیده و آن را نفی و باطل دانسته است.
برگرفته از متن کتاب:
بکیش بهایی ایرادهای بسیاری توان شمرد. بلکه باید گفت: این کیش از سر تا پا ایراد است. ولی ما چون فرصت کم می داریم در اینجا نیز بکوتاهی کوشیده جز بچند ایراد بزرگی نخواهیم پرداخت.
نخست: این کیش چنانکه دیده شد پندار بر پندار است. باین معنی این کیش بروی بابیگری و آن بروی شیخیگری و آن بروی شیعیگری و مهدیگری نهاده شده و همه اینها پایه ای جز پندار نمیدارد. ببينيد بهاء الله گفته: من آن «من يظهره اللهم» که سید باب آمدنش را آگاهی داده. سید باب گفته: من آن مهدیم که شیعیان می بوسیدند و شیخ احسایی آنرا معنی کرده.
برای آنکه نیک دانسته شود چه پندارهایی در ریشه کیش بهایی خوابیده فهرست پایین را میآورم:
۱) امام جعفر الصادق که بنیاد گزار شیعیگری بوده چنین گفته: «خلیفه یا امام باید از سوی خدا برگزیده شود».
۲) هم او چنین گفته: «مرا خدا برگزیده». جانشینانش نیز یکی پس از دیگری این دعوی را کرده اند.
۳) امام حسن العسکری که جانشین پنجم جعفر بن محمد بوده چون مرده و فرزندی در بیرون نمیداشته، عثمان بن سعید نامی چنین گفته: «او را فرزندی هست که نهانست و او امام میباشد».
٤) يکداستان مهدیگری از باستان زمان در میان جهودان و ایرانیان میبوده که سپس بمیان مسلمانان نیز آمده و آنان چنین میگفته اند:«کسی در آینده با یک نیرویی بیرون از آیین خواهد برخاست و جهان را بنیکی خواهد آورد».
۵) عثمان بن سعید از این نیز سود جویی نموده و چنین گفته:«آن امام ناپیدا مهدی نیز هست و روزیکه بیرون
آید شمشیر کشیده جهان را بنیکی خواهد رسانید»...
بیشتر
برگرفته از متن کتاب:
بکیش بهایی ایرادهای بسیاری توان شمرد. بلکه باید گفت: این کیش از سر تا پا ایراد است. ولی ما چون فرصت کم می داریم در اینجا نیز بکوتاهی کوشیده جز بچند ایراد بزرگی نخواهیم پرداخت.
نخست: این کیش چنانکه دیده شد پندار بر پندار است. باین معنی این کیش بروی بابیگری و آن بروی شیخیگری و آن بروی شیعیگری و مهدیگری نهاده شده و همه اینها پایه ای جز پندار نمیدارد. ببينيد بهاء الله گفته: من آن «من يظهره اللهم» که سید باب آمدنش را آگاهی داده. سید باب گفته: من آن مهدیم که شیعیان می بوسیدند و شیخ احسایی آنرا معنی کرده.
برای آنکه نیک دانسته شود چه پندارهایی در ریشه کیش بهایی خوابیده فهرست پایین را میآورم:
۱) امام جعفر الصادق که بنیاد گزار شیعیگری بوده چنین گفته: «خلیفه یا امام باید از سوی خدا برگزیده شود».
۲) هم او چنین گفته: «مرا خدا برگزیده». جانشینانش نیز یکی پس از دیگری این دعوی را کرده اند.
۳) امام حسن العسکری که جانشین پنجم جعفر بن محمد بوده چون مرده و فرزندی در بیرون نمیداشته، عثمان بن سعید نامی چنین گفته: «او را فرزندی هست که نهانست و او امام میباشد».
٤) يکداستان مهدیگری از باستان زمان در میان جهودان و ایرانیان میبوده که سپس بمیان مسلمانان نیز آمده و آنان چنین میگفته اند:«کسی در آینده با یک نیرویی بیرون از آیین خواهد برخاست و جهان را بنیکی خواهد آورد».
۵) عثمان بن سعید از این نیز سود جویی نموده و چنین گفته:«آن امام ناپیدا مهدی نیز هست و روزیکه بیرون
آید شمشیر کشیده جهان را بنیکی خواهد رسانید»...
آپلود شده توسط:
236
1389/12/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ایرادهایی بزرگی که بکیش بهائی توان شمرد
من نه قصد اهانت به شخص و غرض ورزی دارم و نه در پی مجادله بیهوده ام ، مدعایی مطرح کردید و پاسخی دریافت نمودید. یقه درانی شما اما اسباب شگفتی مرا برانگیخت.
نخست اینکه گمان شما بر این که هر کس آراء و آیین شما را به نقد برخیزد لاجرم مسلمانی است مغرض و کینه جو گمانی است کودکانه و خطا. از دید من آیین بهائی با همه ی بنیان های سست و کژی ها و کاستی های آشکارش دست کم از جهت آموزه های کم و بیش مسالمت جویانه اش بر اسلام آکنده از ستیزه جویی و کینه پروری و عاری از انسان مداری و مهرپروری رجحان دارد. جای شگفتی است که شمایان نیز همچون قاطبه مسلمین بر حقایق آیین خود چشم می بندید و به تکفیر و تکذیب منتقدین دهان می گشایید.
فارغ از اینکه آیا به راستی چنان که ادعا کرده اید "تاریخ دیانت بهایی رو می دانید و از حقیقت مطلعید" ، دست کم پیش از تکذیب و اتهام سری به کتب مقدس خود بزنید.
شما پیشتر در مدعایی مبالغه آمیز بهائیان را از هرگونه اقدام تبهکارانه در تاریخ 170 ساله خود مبرا دانستید و من در پاسخ به ذکر نمونه ای از تبهکاری های پیروان باب و بهاء به نقل از یکی از کتب مقدستان اکتفا نمودم. مرا با سیاست های بهائی ستیزانه رژیم کاری نیست. اگر این "اراجیف" است چیزی است که "ولی امر الله " شما به جای گذارده. برای دانستن درستی و نادرستیش شما را به کتاب "قرن بدیع" شوقی افندی (ولی امر جامعه بهائی پس از عبدالبهاء) ارجاع می دهم ، باشد که بهره گیرید.
در سایت جامعه بین المللی بهائی نسخه ای از آن در دسترس است. http://reference1.persian-bahai.org/fa/t/se
شوقی افندی در صفحه ص 381 "قرن بدیع" (در نسخه PDF صفحه 291) به واقعه قتل 3 تن از مخالفین بهاءالله در عکا بدست پیروان ایشان و پیامدهای سخت این واقعه اشاره نموده :
"هر چند جمال اقدس ابهى [بهاءالله] در الواح و خطابات مبارکه کراراً و مراراً دوستان را از مباشرت بهر اقدامى که رائحۀ انتقام از آن استشمام شود نهى اکيد و منع شديد مى فرمودند ...معذلک هفت نفر از اصحاب در خفيه متّفق و همداستان شدند و بقتل سه نفر از آن نفوس از جمله سيّد محمّد اصفهانى و آقاجان بيک مبادرت نمودند. در اثر اين اقدام ولوله در شهر افتاد و محشرعظيم برپا شد و جامعۀ مظلوم دچار وحشت و اضطرابى جديد گرديد که زبان از وصفش عاجز و بيان از تقريرش قاصر است."
همچنین در صفحه 260 (در نسخه PDF صفحه 202) به تبهکاری های تنی چند از پیروان پیشین باب که پس از او به پیروی میرزا یحیی صبح ازل درآمده بودند اشاره می نماید:
"سيّد لئيم و مطلق العنان [مقصود سید محمد از مریدان میرزا یحیی صبح ازل است] که از طرف ميرزا يحيى زعيم و مقتدايش آزادى و حرّيّت کامل بوى اعطاء شده بود در ايّام اقامت در کربلا بطورى که نبيل در تاريخ خويش تصريح ميکند عدّه اى از اجامر و اوباش را گرد خود آورده و آنان را در ارتکاب اعمال قبيحه به خود واگذاشت بل تشويق و ترغيب نمود که شب هنگام که ظلام ديجور پرده بر اعمال منفور آنها ميکشد دستار از سر زوّار متمکّن برداشته کفشهاى آنها را سرقت نمايند و از حرم مطهّر حضرت سيّد الشّهداء شمعها و صحائف را بردارند و جام هاى آبرا از سقّاخانه ها بربايند."
در کتاب مذکور همچنین به موضوعات خواندنی و تأمل برانگیز دیگری از جمله اختلافات و ستیزه جویی های بهاء و ازل بر سر جانشینی باب و حتی تلاش ازل برای مسموم کردن بهاء پرداخته شده است.
سخن آخر اینکه از دید من بهائی و مسلمان و بی دین همگی شهروندان این سرزمینند با حقوق شهروندی کاملا یکسان تا هنگامی که عقایدشان و آموزه ها و آداب آیین شان برای آنان جنبه شخصی داشته باشد و در پی تحمیل خواسته ها و قواعد آیینی خویش به دیگران بر نیایند.
اینجا اما عرصه تضارب آراء و اندیشه هاست هر چند برخی آزرده خاطر شوند و آن را برنتابند . نه غرضی در میان است و نه توطئه ای.
راهنمای من اندکی مکث کرد تا من کفشهای خود را از پای در آوردم. به سرعت پرده را به کنار زد و پس از عبور من آن را به جای خود رها کرد. در این حال خود را در اطاقی وسیع یافتم که در صدر آن مندری نهاده و در طرف مقابلِ در دو یا سه صندلی قرار داشت. هرچند واضحاً نمیدانستم به کجا آمده و با چه شخصی ملاقات خواهم کرد (چه که از قبل صراحةً اشارهای نشده بود) یکی دو ثانیه گذشت تا با اهتزازی عجیب و حالت احترام به خود آمده دریافتم که اطاق خالی نیست. در آن گوشه که مندر به دیوار متـّصل میشد شخصی جلیل و در کمال عظمت و وقار جالس و نوعی کلاه که دراویش تاج مینامند بر سر (ولی از جهت بلندی و ساخت متفاوت) و به دور آن در قسمت پایین عمّامهای کوچک از پارچهء سفید پیچیده شده بود. جمالی را که مشاهده نمودم هرگز فراموش ننمایم هر چند که از عهدهء توصیف برنیایم. آن چشمان نافذ گویی تا اعماق روح و ضمیر را میخواند و قدرت و عظمت بر جبین مبینش نمودار؛ از چینهای عمیق پیشانی و سیما علائم سالخوردگی نمایان، ولی گیسوان و محاسن مشکین که با کمال زیبایی تا نزدیک کمر افشان بود، خلاف آن را نشان میداد. مپرس در حضور چه کسی ایستادهام؛ چه، سر تعظیم به آستان کسی فرود آوردهام که محلّ پرستش و محبّتی است که پادشاهان حسرت میبرند و سلاطین عالم غبطه میخورند.
صوتی ملایم و مهیمن امر به جلوس نمود و آنگاه فرمود، الحمدلله که فائز شدهاید؛ به دیدار یک مسجون منفی آمدهاید ... ما جز اصلاح عالم و سعادت امم مقصدی نداریم؛ معذلک آنها ما را از اهل نزاع و فساد شمرده مستحقّ سجن و نفی به بلاد میدانند... آیا اگر تمام اقوام و ملل در ظلّ یک دیانت در آیند و جمیع مردمان مانند برادر شوند، روابط محبّت و یگانگی میان ابناء بشر استحکام یابد و اختلافات مذهبی از میان برود و تباین نژادی محو و زائل شود، چه عیب و ضرری دارد؟ ... بلی، البتـّه چنین خواهد شد. این جنگهای بیثمر و منازعات خانمانسوز منتهی شود و صلح اکبر تحقـّق یابد ... آیا شما در اروپا نیز به همین محتاج نیستید؟ و آیا همین نیست که حضرت مسیح خبر داده؟ ... با وجود این مشاهده میکنیم که پادشاهان و زمامداران شما خزائن خود را به عوض آن که در سبیل سعادت و آسایش عالم انسان صرف کنند خودسرانه در تهیّهء وسائل دمار و انهدام نوع بشر به کار میبرند ... این جنگها و کشتارها و اختلافات باید قطع شود و ابناء بشر مانند یک قوم و یک عائله گردند ...لیس الفخر لمن یحبّ الوطن بل لمن یحبّ العالم... (نقل ترجمه از صفحات 48 الی 50 بهاءالله و عصر جدید؛ اصل مطلب در 40-39 مقدّمه کتابA Traveller’s Narrative درج است).
دوست عزیز استفاده از نام ادوارد براون و حضرت شوقی افندی در بالا برای اعتبار بخشیدن به متن کذب شماست که به خیال خود زیرکی انجام داده اید اما این نوشته ها از کتاب هشت بهشت از کرمانی و شیخ احمد روحی میباشد که پروفسور ادوارد براون این کتاب را به طور کامل رد میکنند و میفرمایند به دور از واقعیت است .
منبع : مقاله شخصی سیاح،براون،ص364
و ادامه دروغ های شما که هیچ کدام از هیچ کتاب مورد تایید دیانت بهائی نیست و صرفا بوسیله ی افراد بی اطلاع از دیانت بهایی نظیر شما نگارش یافته .
نسبت دادن برخی دیگر از اکاذیب شما به کتاب قرن بدیع هم مورد اثبات است . لینک کتاب قرن بدیع : http://reference.bahai.org/fa/t/se/GPB/download.html
و بدینگونه نشر دروغ راه به جایی نمیبرد .
شما اسامی شخصیت های دیانت جهانی بهایی رو نوشتی و بعدش یک سری اراجیف از خودت یا کتابهای اشخاص امثال خودت به اون اضافه کردی، و ظاهراً اصلا و ابدا با خودت فکر نکردی که امثال من که تاریخ دیانت بهایی رو می دونیم و از حقیقت مطلع هستیم، دروغهایی اینچنینی را باور نمیکنیم!
فکر میکنی کار سختیه من هم اسامی ائمه اطهار، امامان و شخصیت های بزرگ دیانت اسلام رو ردیف کنم و تخیلاتم رو به صورت دروغ و تهمت و افترا در سایت ها پخش کنم؟؟؟!! که اگر این کار رو میکردم شما برای رفع اتهام از اونها، کار دشوارتری نسبت به من داشتی، چرا که از دیانت بهایی تنها بیش از یک قرن و نیم میگذره و مستندات تاریخی خوبی وجود داره اما شما برای اینکه به هزار و اندی سال پیش بری و رفع اتهام کنی کار دشواری در پیش میداشتی. هر چند احتمالا زحمت رفع اتهام به خودت نمیدادی و اسه قتل من اعلام جهاد میکردی... اما من نه مقابله به مثل می کنم و نه در برابر اتهامات، دروغها و توهینهای تو به فکر آزار و اذیتت می افتم. فقط بهت می گم که : این ره که تو میروی به ترکستان است . دست از این کارا بردارین تو رو خدا. باور کنید با دروغ ها و تهمتهای شما هیچ چیزی از دیانت بهایی کم نمی شه. کسانی که بدون تحقیق بی حب و بغض این دروغها رو باور میکنن همون کسانی هستند که وقتی کتاب آیات شیطانی رو می خونن باورش می کنن.
امیدوارم روزی به این باور برسی که هر کسی هر اعتقادی که بخواد رو میتونه داشته باشه. و شما نه باید برای کسی اعتقادش رو تعیین کنی و نه باید به اعتقاد کسی توهین کنی.
خشونت در این دین کمتر است که البته از انجا که به متافیزیک و دین آسمانی باور ندارم وجود بهائیت را شرایط زمانی و مکانی ان دوران می دانم نه فرودی از آسمان یا وحی یا...
بهائیت یک دین است چه خوشمان بیاید چه بدمان بیاید و با اسلام تفاوت دارد
البته یهودی ها به مسیحی ها گیفتند مسیح یک فرقه انحرافی از یهود است و مسیحی ها به مسلمانان گفتند یک فرقه انحرافی است
حالا هم چنین حرفی می زنند
اولا هنگام تشکیل دیانت بهائی اسرائیلی وجود نداشت
ثانیا در دوران رژیم سابق بهائی ها را می کشند و شمع آجین می کردند و سر می بریدند و روحانیونی مثل بروجردی از آنان حمایت می کرد و دولت و دستگاه دادگستری هیچ واکنش خاصی به این قتل های فجیع نشان نمی داد
جمعیت بهائیان هم در ایران آن زمان قابل توجه بود به آن شکل هم بهائی ای در دستگاه حکومتی نبود
اگر هم بود به اصل سکولاریسم اعتقاد داشته است و نباید فراموش کرد ایران برای ایرانیان است نه فقط شیعه دوازده امامی
1- اظهار امر علني حضرت باب ذر 26 شعبان سال 1260 ه.ق هنگام زيارت مكه مكرمه و انجام حج اكبر روي داد. ايشان پس از انجام اعمال حج به مسجدالحرام وارد شده و حلقه درب كعبه را بدست گرفته و سه مرتبه "اني انا القائم الذي كنتم به تنظرون" (مضمون فارسي: همانا منم آن موعودي كه در انتظار ديدارش هستيد) را در نهايت وضوح و بلاغت بيان فرمود.
2- سوره حجر، آيه 11 : "و ما ياتيهم من رسول الاكانوا به يستهزون" (مضمون فارسي: و هيچ پيامبري براي آنان نيامد مگر آن كه او را ريشخند مي كردند.)
3- از آنچه در تورات به چشم مي خورد : سفر تثنيه، باب33، آيه1-3: و اين است بركتي كه موسي مرد خدا قبل از وفاتش به بني اسرائيل بركت داده،گفت:يهوه از سينا آمد (=در ظهور حضرت موسي) و از سعير بر ايشان طلوع نمود (=در ظهور حضرت مسيح) و از جبل فاران درخشان گرديد (=در ظهور خضرت محمد) و باكرورهاي مقدسين آمد (در ظهور حضرت باب و بهاالله) و از دست راست او براي ايشان شريعت آتشين پديد آمد. + زامياديشت اوستا،بند89 +زندبهمن يسن،فصل هشتم + سوره بقره آيه 210 و ... كه اين ظهور را پيشگوئي كرده اند.
4- اعلام بعثت در بغداد صورت پذيرفته و اين دين براي يك اقليت خاص نيست (وحدت عالم انساني بزرگترين هدف آئين بهائي است) اضافه بر آنكه كتاب اقدس تنها كتاب آيين بهائي نيست الواح ايشان حدود صد جلد كتاب است . همچنين اثر منظوم فارسي ، مثنوي آن حضرت با 318 بيت و منظوم عربي ايشان قصيده عز ورقائيه با 127 بيت ميباشد.
5- به مناجات طلب بركت ايشان مراجعه كنيد.
6- هر ديني از اديان كريمه و فرهنگي كه در پي آن نضج گرفته است،داراي تقويم ويژه اي است كه بر پايه آن فعاليت هاي پيروانش برنامه ريزي و اجرا مي گردد.
7- هر روز را رازي است و هر سر را آوازي، درد امروز را درماني و فردا را درمان ديگر
فارغ از این که این سخن مبالغه آمیز دستاویز درخوری برای اثبات حقانیت یک آیین یا مکتب نیست ، چنانکه تاریخ پژوهان اشاره کرده اند و حتی از مکتوبات بزرگان بهائی نیز بر می آید پیروان باب و بهاء نیز فراخور اوضاع و منافع خویش از اقدامات تبهکارانه همچون قتل و ترور و دزدی رویگردان نبوده اند.
چنانکه ادوارد براون پژوهشگر نامی اشاره کرده و میرزا آقاخان کرمانی نیز در "رساله هشت بهشت" آورده و شوقی افندی (نواده بها الله و ولی امر جامعه بهایی پس از عبدالبهاء ) نیز در کتاب "قرن بدیع" بدان صحه گذشته ؛ در زمان سکونت اجباری میرزا حسینعلی بهاء در عکا مریدان او تنی چند از ازلیان (هواخواهان میرزا یحیی صبح ازل ، برادر و رقیب بهاء الله در جانشینی باب ) که دولت عثمانی در هنگام تبعید بهاءالله به عکا بر او و پیروانش گماشته بود را در محل سکونتشان به طرز فجیعی به قتل رسانیدند که قاتلین توسط حکومت محلی شناخته و دستگیر شدند.
همچنین شوقی افندی در جای دیگر به جرائم پیروان باب اشاره می کند که "بابیان در عراق شب ها به دزدیدن لباس و پول و کفش و کلاه زوار اماکن مقدسه و شمع ها ، صحایف، زیارتنامه ها و لیوانهای آب سقاخانه ها میپردازند."
داستان نزاع میرزا حسینعلی بهاء با برادرش میرزا یحیی صبح ازل بر سر جانشینی باب خود داستان مفصل و معروفی است که در آن شاهد پرده دری ها و افشاءگری های دو بردار و هواخواهانشان بر علیه یکدیگر می باشیم. کار بدانجا می کشد که بهاء الله برادرش را به فساد اخلاق و رابطه با همسر باب متهم می نماید. نقل قولی از بهاء در باب فساد اخلاق صبح ازل را می توان در "قرن بدیع" شوقی افندی یافت : "مسلم است که ازل ، به اکل و شرب و تصرف در ابکار و نساء ناس مشغول بوده و اعمالی که والله خجالت میکشم از ذکرش، مرتکب شده است."
ازلیان نیز به نوبه خود در مقام مقابله بر آمده بهائیان و شخص میرزا حسینعلی بهاء را به فریبکاری و کردارهای زشت متهم می نمودند. از جمله خواهر ازل و بهاء که از پیروان صبح ازل بوده در کتاب "تنبیه النائمین" بهاء را به باد اتهام و استهزاء می گیرد : "همسر باب که سهل است جناب بهاء دختر خودش را هم در ایام ریاست ازل به وی تقدیم نموده بود و جناب بهاءالله را نشاید که قبل از درمان رعشه ی دست و باد فتق خود به علاج دردهای بشریت پردازند و کوس نبوت بزنند."
از این حقایق که حاکی گوشه ای از کاستی ها و سستی های بنیادین آیین بهایی و ضعف های شخصیتی پایه گذاران آن می باشد که بگذریم این حقیقت است که آیین بهایی به نسبت اسلام از پشتوانه های عقیدتی مسالمت جویانه تر و انسان مدارانه تری برخوردار است که آن نیز مرهون تأخر پیدایش آن و بهره گیری پایه گذارانش از عقاید و دستاوردهای نهضت ها و جنبش های آزادی خواهانه و برابری جویانه شایع در اروپای قرن نوزدهم و تلاش برای وفق آموزه های آیین خودساخته با موازین انسانی در حال گسترش در جهان عصر خود به منظور تقویت مشروعیت و مقبولیت آن می باشد.
بر اساس تعالیم دیانت بهائی. مجازات برای مثلا زنا :
ــ شارع بهايی در كتاب مستطاب اقدس نفوس انسانی را از اعمالی كه خلاف عفت و عصمت باشد شديدا منع نموده و ميفرمايد « قد حُرِِّمُ عليكم القتل و الزنا » يعنی به تحقيق حرام شد بر شما قتل و زنا . ايضا ميفرمايند « لا تكونوا فی هيماء الشهوات من الهائمين» يعنی نباشيد در بيابانهای شهوت از سرگردانان . و ضمنا در صورتيكه چنين اعمالی صورت گيرد احكام جزايی برای مرتكبين در نظر گرفته ، از جمله ميفرمايند « قد حَكَمَ الله لِكل زانٍ و زانيةٍ ديةٍٍ مسلمةٍ الی بيت العدل و هی تسعة مثاقيل من الذهب و ان عاد مرة اخری عودوا بضعف الجزاء هذا ما حكم به مالك الاسماء » يعني حكم كرد خداوند از برای هر زانی و زانيه ، ديه مسلمی به بيت العدل و آن عبارت از نه مثقال طلا است و اگر دفعه ديگر تكرار شود جزا دو برابر ميگردد اين است آنچه را كه حكم كرد به آن مالك اسماء .
ثانيا مجازتهای مالی برای ايجاد نظم اجتماعی بوده و به مجازات اخروی مربوط نميباشد يعنی شخص مجرم با پرداخت جريمه نقدی به هيچوجه از عذاب اخروی معاف نميگردد..
ثالثا همانطوريكه حضرت عبدالبهاء مبين تعاليم بهايی در مكاتيب توجيه فرمودهاند و در گنجينه حدود و احكام نيز مندرج ميباشد اين مجازات به جهت ( تشهير ) است يعنی شهرت دادن شخص مجرم كه به چنين جرمی مرتكب شده است . واضح است كه نفس تشهير برای شخص خيلی مشكلتر و ناراحت كننده تر از جريمه نقدی می باشد
رابعا باید اذعان داشت که بسیاری از افراد، نسبت به قانون مجازات زنا در آئين بهائی دچار سوء تفاهم هستند و این شاید نظر به تفکر شایع در جو.امع شرقی باشد. بعضی راه استهزاء ميروند و ميگويند پس راه تمتع جنسی باز شده است. برخی بطور جدی تعجب خود را بيان ميکنند که پرداخت جريمه ( 9 مثقال طلا در دفعه ی اول و دو برابر آن در دفعه ی بعدی ...) ترسی را در دلها نمی افکند و باعث جلوگيری از فحشأ نمي شود. بعضی هم ثروتمندان را در اين ماجرا فارغ از هرگونه دغدغه ی خاطری مي بينند...اين وضع نشان ميدهد که وقتی انسان از تحولات فکری دنيا دور نگاه داشته شود چگونه فکرش به بيراهه رفته و از حقايق اساسی دور ميشود. اگر از اينان بپرسيم که آيا هيچ مرد مؤمنی که عاشق خداوند است و شرافت خود را در اخلاقيات ميبيند حاضر است نگاه پليدی بسوی زنی بيفکند؟ اگر زيباترين زنان را در اختيار او بگذارند حاضر است رضای الهی را فدا کند و تسليم هوی و هوس شود؟ مطمئناً قبول خواهند کرد که نه. آری اشمئزازی که حتی از تصّور بی عفتی به روح انسان متعالی وارد ميشود او را از آلودگيها فراری ميدهد. او به زبان حال در مقابل خدای خود ميگويد " ما راچو تو منظوری خاطر نرود جائی". در کنار اين حقيقت نکته ی ديگری هم وجود دارد. و آن اينکه برای کسانيکه که تربيت الهی و روحانی ديده اند لذات زندگی درقانون شکنيها نيست بلکه در امکاناتی است که در آئين الهی به آن توصيه شده است ويکی از آنها ازدواج است. پس مطمئن ترين راه همان تربيت نوع انسان به اخلاقيات و شرافت انسانيست..
دوست عزیر درسته که کسی رو به نام دینش محاکمه نمی کنند اما در نظر داشته باش که شما دینت رو بر اثر تفکر انتخاب می کنی. دین هر شخصی اعتقادات اون شخصه، وقتی بنده دیانت بهایی رو انتخاب کردم یکی از دلایلش این بود که دیانت عشق و محبته و در احکامش تأکید شده که به تمام اهل عالم باید محبت کرد و عشق ورزید. مسلماٌ من محبت کردن به تمام انسانها رو سرلوحه ی زندگیم قرار میدم.
وقتی کسی اعتقادی رو انتخاب می کنه که در اون ریختن خون کسانی که با او هم عقیده نیستند مجاز و گاهی هم خوب شناخته میشه، معلومه که در رفتار اجتماعی اون شخص تاثیر میذاره.
در کل از نظر من دین هر شخص که مجموعه ای از اعتقادات اون شخص هست رابطه مستقیم در رفتار اون شخص در جامعه داره