رباعیات خیام
نویسنده:
خیام
امتیاز دهید
تنظیم بر اساس قافیه توسط: امیرحسین خُنجی
بیشتر
تگ:
رباعیات خیام
آپلود شده توسط:
Reza
1388/01/28
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رباعیات خیام
با تشکر از جناب farhadpartica
مطلبی تحلیلی از استاد مرحوم محمد تقی جعفری:
http://tahoor.com/fa/Article/View/114824
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
آن قصر که بهرام درو جام گرفت
آهو بچه کرد و رو به آرام رفت
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
هر ذره که بر روی زمینی بوده است
خورشید رخی زهره جبینی بوده است
گـرد از رخ آستین بـه آزرم افشان
کـان هم رخ خوب نازنینی بـوده است
بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ
شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
آورد به اضطرارم اول به وجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم به اکراه و ندانیم چه بود
زین آمدن و بودن و رفتن مقصود
این قـافـله عـمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را کـه شب می گذرد
بیهوده نه ای غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابود پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور8-)
اگه میشود غم نباشه چی میشود ای دل
واز غم رسوایی مستی نخورم
من می زه بهر خوشدلی میخوردم
اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم8-)8-)8-)8-)8-)8-)
8-)8-)
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر فنا در گذریم
با هزار سالگان سر به سریم8-)8-)8-)8-)
در پایه چرخ دیدم استاد به پای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای
بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک در پرده هزار گونه بازی دارد
خیام در کل فکر کنم شاد بوده ازش خوش میاد به علاوه ریاضیدان همه بوده
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
که ای بی خبران ،راه نه آنست و نه این
خیام
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که برگردن یاری بودهست
"خیام"