رسته‌ها
نبرد من
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 486 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 486 رای
مترجم: فرهاد

نسخه ی دیگری از این کتاب با ترجمه عنایت الله شکیباپور در سایت موجود است.

نبرد من کتابی، که توسط آدولف هیتلر نوشته شده است، و بیانگر اندیشه‌های سیاسی هیتلر و نازیسم می‌باشد. هیتلر در سال ۱۹۲۴ هنگامی که در قلعه لندربرگ زندانی بود بخش اول کتاب را با دیکته کردن جملات به منشی خود رودلف هس این اثر را به وجود آورد. بخش دوم، پایان همان سال پس از آزادی زودهنگام او از زندان نوشته شد.
با قدرت گرفتن ناسیونال سوسیالیست‌ها در آلمان، فروش و توزیع نبرد من نیز رواج گرفت. از اواسط دهه ۱۹۳۰ کتاب هیتلر به خرج دولت به زوج‌های تازه ازدواج کرده هدیه می‌شد، فروش نسخه‌های دست دوم کتاب ممنوع بود و تدریس آن در مدرسه‌ها به عنوان جزئی از برنامهٔ تبلیغاتی حزب ناسیونال سوسیالیست از همین دوران آغاز شد. از این کتاب تا پایان جنگ دوم جهانی نزدیک به یازده میلیون نسخه انتشار یافت که بخش اعظم آن یا رایگان توزیع، یا به اجبار خریداری شده‌ بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
180
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Pir pesar
Pir pesar
1389/09/27

کتاب‌های مرتبط

سفر در عمق خاطره ها
سفر در عمق خاطره ها
0 امتیاز
از 0 رای
Seven Years in Tibet
Seven Years in Tibet
4.5 امتیاز
از 2 رای
امیر آبادان
امیر آبادان
4.7 امتیاز
از 9 رای
زندگی و زمانه علی دشتی
زندگی و زمانه علی دشتی
4.4 امتیاز
از 37 رای
کوروش کبیر
کوروش کبیر
4.4 امتیاز
از 14 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نبرد من

تعداد دیدگاه‌ها:
554
بله دوست من. وضع هیچ دو کشوری شبیه هم نیست. ولی این دلیل نمیشه که ساختار مبارزه بدون خشونت در جاهای مختلف جواب نده

هرچی فکر میکنم به نتیجه نمیرسم
هندیها نیروی کمتری داشتن و انگلیسها بیشتر
آلمانها نیروی بیشتری داشتن و یهودیها کمتر
خوب طبیعیه تو اون شرایط جنگ با انگلیس یه جور خودکشیه همانطور که یهودیها توان مبارزه با هیتلر رو نداشتند هندیها هم توان مبارزه با انگلیسها رو نداشتند
هندیها میخواستند انگلیسیها رو از خاکشون بیرون کنند ولی توان مقابله هم نداشتند
برای همین به نوع دیگه وارد جنگ شدن.
دموکراسی ملی یعنی حاکمیت تمام ملت؛ بدون تفاوت قائل شدن میان اقوام و میان مذاهب. مسلم است که اگر میان اقوام تفاوت بگذاریم نتیجه اش میشود فاشیسم نژادی و قومی. و اگر میان مذاهب تفاوت قائل شویم نتیجه اش میشود فاشیسم مذهبی.
و راه رسیدن به دموکراسی ملی هرچه باشد نباید با کشتارهای دسته جمعی و خونریزی همراه باشد. مگر گاندی برای اصلاح اوضاع سرزمین خویش دست به کشتار زد؟!! اگر او توانسته دیگر انسانها نیز میتوانند با الگو قرار دادن او؛ انسانیت،خردمندی و ایستادگی را سرلوحه راه خویش قرار دهند و تغییرات لازم را به دور از اعمال خشونت آمیز ایجاد کنند.
ربط این بحثها به ایران این است: با یک فاشیسم ناسیونالیستی نمیتوان به جنگ مشکلات امروز رفت... زیرا با قوانین خشک و سفت و سخت بالاخره کار گره میخورد...
فاشیسم مذهبی یا فاشیسم ملی... رادیکالیسم مذهبی یا رادیکالیسم نژادی هر دو باعث فشار بر مردم میشوند...
ایران پهناور را تنها میتوان با دموکراسی ملی ساخت. فاشیسم نژادی یا فاشیسم مذهبی تکرار اشتباهات تاریخ است و محکوم به شکست است.
نکته بسیار جالب این است که همیشه (( قدرت )) جذاب است... میدانید که در بعضی ممالک شخصیتی چون (( آتیلای خونخوار )) به عنوان قهرمان مطرح است!! مثلاً در کشور بلغارستان برای آتیلا احترام بسیاری قائل هستند!!... اما باید کلاه خودمان را قاضی کنیم و ببینیم این قدرت چه تبعاتی به بار آورده است؟!! چه دستاوردی برای بشر داشته است؟!!... بحث بر سر این نیست که شش میلیون مردند یا دو میلیون... بحث بر سر این است که اینگونه قدرت طلبی ها حکم به (( کشتن )) میدهند...
کشتن انسانها را نباید توجیه کرد...
آنهم با این استدلال که چون آنها کشته اند ما هم باید بکشیم... چون آنها قرار است بکشند ما زودتر بکشیم تا کشته نشویم...
واقعاً این خرد و انسانیت است؟!!
یک انسان دانشمند و مهربان نمی تواند یک انسان سیاسی خون آشام از آب در آید... این را قبول دارم که اگر انسان صاحب دانش و صاحب دل رئوف باشد هرگز نمیتواند قانونگذار مرگ و خونریزی شود... بکشید، بزنید، بخورید، ببرید؛ بدرید... به نام آزادی؛ به نام صلح!، به نام بشریت!! ...
شما اسم انسانهایی را که قادر به گفتمان و بحث نیستند و منطقشان خفه کردن و کشتن در خلوت یا کشتن در جمع است چه میگذارید؟!! انسان یا حیوان!؟
این همه جوان بیگناه میمیرند و این همه عشق میان اعضای یک خانواده پر پر میشود چون جناب آقای فلانی که در رأس کار است مسند قدرتش را میخواهد حفظ کند و بعد با پارتی بازی و رابطه آنرا به کس دیگری بسپارد...
ما داریم بر سر چه بحث میکنیم؟!! بر سر سیاسیونی که سر بچه های خودشان را هم برای منافعشان بر باد میدهند؟!! چه برسد به مردم دور و غریبه را ؟!!
ما عمر کوتاهی داریم... 60 سال، 70 سال نهایتاً 90 سال... چه چیزی برایمان باقی می ماند به جز حقیقت و محبت!!؟!! من شخصاً وقت کوتاه عمرم را صرف دفاع از هیچ حزب سیاسی نمی کنم چون سیاست را آلوده به خون انسانها میبینم... و اگر همین کسی که امروز دفاع میکند فردا تاریخ مصرفش تمام شود دخل خودش را هم به فجیع ترین شکل ممکن می آورند... حالا ما آمده ایم از کدام شخصیت سیاسی دفاع کنیم؟!! موسیلینی؟ هیتلر؟!! چرچیل؟!! آنها اصلاً پشیزی برای من و تو و صد نسل پشت و جلوی من و تو ارزش قائل نبودند!!!... و پیروان کنونی آنان نیز اگر موجود باشند حتماً سنگ خویش را به سینه میزنند و ایران و ایرانی را نمی شناسند!!!
یک روز یک شخص افغانی که مقیم آلمان بود داشت به یک آلمانی میگفت که من هم مثل تو از نژاد آریایی هستم... آلمانی ها چنان این مرد را در خیابان کتک زده بودند که صورتش شناخته نمی شد!!!... دوستان دست از عقاید رومانتیک خود در باب وحشی ترین سیاست های فاشیستی بردارید!! اینها به هم رحمی نداشتند!! به ایران چه ربطی دارد این بحث ها!! حکایت ناپلئون فرانسه و تزار روسیه و فتحعلیشاه قاجار است!!!! وقتی ناپلئون و تزار به هم رسیدند اصلاً فتحعلیشاه را یادشان رفت!!!!
تاریخ را بخوانیم و کلاه خودمان را بگیریم که باد نرود...
حالا اگر این میان صحبت از دفاع از گاندی مصلح بود انسان خوشحال میشد. انیشتن درباره گاندی میگوید قرنها باید بگذرد تا جهان رنگ چنین کسی را به خود ببیند... اگر گاندی در سیاست پیشرو بود در ممانعت از کشتار و خونریزی نیز پیشرو بود... از فرمان اعدام و گلوله باران کسی را صادر نکرد و توانست به استقلال ملی هند بیشترین خدمت را بکند.
جاويد ايران..................
جاويد ايران به هر قيمتي
مرگ بر تازيان
و ننگ بر تازي پرستان
دوست من bsroozbeh معني لغوي فاشيست دسته گل است . در اصل اين لغت به كروهاني از ارتش ايتاليا بعد از جنگ جهاني دوم اطلاق ميشد كه خاستار برگرداندن عظمت روم بودند كه بعد ها حزبي سياسي با اين نام شكل گرفت (موسوليني هم عضو آن بود) بعد ها اين لغت توسّط متفقين به لغتي براي بيان نژاد پرستي بكر ميرفت

ابتدا اصول فاشیسم رو معرفی میکنم:
اصول اساسی فاشیسم که موسولینی برخی از آن‌ها را در دانشنامه ایتالیا در سال ۱۹۳۲ میلادی ابراز داشته بود عبارتند از:
* ۱) عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
* ۲) مخالفت با اندیشه‌های سوسیالیستی
* ۳) مخالفت با لیبرالیسم
* ۴) تبعیت زندگی همهٔ گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
* ۵) تقدس پیشوا تا سرحد امکان
* ۶) مخالفت با دموکراسی (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی می‌نامند)
* ۷) اعتقاد شدید به قهرمان‌پرستی
* ۸) تبلیغ روح رزم‌جویی
* ۹) نظام تک‌حزبی

بعد میگم که فاشیسم تا اونجا که من میدونم از واژه "فاشس" یعنی تبر میاد و علامت قدیمی کشور ایتالیا حال حاظر "گرگ و تبر" بوده. خوشحال میشم اگه اشتباه میکنم به همراه منبع به من تذکر بدید.
حالا تعریف خود فاشیسم از کتاب "فرهنگ سیاسی" غلامرضا بابایی:
فاشیسم یک نظریه سیاسی رادیکال و ملی گرایانه و نوعی نظام حکومتی خودکامه‌است که نخست بین سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ در ایتالیا و به وسیله موسولینی رهبری شد. این واژه بعدها در مفهوم گسترده‌تری به کار رفت و به دیگر رژیم‌های دست راستی که دارای ویژگی‌های مشابهی بودند، اطلاق شد.
فاشیسم، از لحاظ نظری محصول توسعة نظری نژادباوری و امپریالیسم اروپایی بود، و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول. ولی با شکست کلی آن در جنگ جهانی دوم، از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزبهای نوفاشیست در اروپا پدید آمدند (از جمله حزب نوفاشیست ایتالیا) ولی توفیقی چندان بدست نیاوردند. در قاره‌های دیگر نیز رژیم‌هایی با ایدئولوژی فاشیستی پدید آمدند، مانند پرونیسم در آرژانتین به رهبری خوان پرون (۱۸۹۵-۱۹۷۴) که در ۱۹۴۵-۱۹۵۰ دیکتاتور آرژانتین بود. اما پرونیسم آرژانتین با فاشیسم ایتالیا تفاوتهای مهمی داشت، از جمله اینکه سیاست خارجی تجاوزگرانه نداشت و در داخل نیز به بهزیستی طبقةکارگر توجه خاص داشت.

متن لینک
حال سوالي از شما:
اگر نوزادي مظلوم (هر چند يهودي ها مظلوم نبودند)را به شما نشان دهند و به شما اثبات شود كه اين نوزاد در آينده شما وكساني كه دوستشان داريد را نابود خواهد آيا او را از بين نميبريد

بله دوست من. معلومه که اون رو از بین نمیبرم. به چند دلیل:
1. هیچ کس به ذات بد نیست و این حرفی که این افراد میزنند تنها کار پیشگویان و کسانی است که ادعای ارتباط با دنیای ماورا!!!! رو دارند که هر دو گروه رو باید بر کارشون نظارت بشه تا ذهن مردم رو مسموم نکنن.( گفتم نظارت نگفتم جلوگیری.)
2. کسی که درست رو بشناسه تن به غلط نمیده. کسی که که تن به غلط میده یا درست رو نمیشناسه یا دیوانه است.(سقراط). که در هر دو صورت راه های بهتری از کشتن وجود داره.
اقتصاد
اقتصاد آلمان نازی را نه می توان مانند شوروی یک اقتصاد کاملاً سوسیالیستی دانست و نه می توان آن را مانند آمریکا یک اقتصاد سرمایه داری دانست. اقتصاد آلمان در تئوری به دنبال یک سیستم سوسیالیستی بود اما از سرمایه گذاری خصوصی در چهاچوب خواسته‌های دولت نیز پشتیبانی می کرد. زمانی که نازی‌ها به قدرت رسیدند نرخ بی کاری حدود ۳۰٪ بود که از همان ابتدای تشکیل کابینه توسط هیتلر وی هیالمار شاخت را ابتدا به عنوان رئیس رایش بانک و سپس به عنوان وزیر اقتصاد انتخاب کرد.در سال ۱۹۳۷ هرمان گورینگ به جای هیالمار شاخت به عنوان وزیر اقتصاد معرفی شد.پس از آغاز جنگ هنوز یک سال تا پایان دوره چهار ساله نخست (۱۹۴۰) باقی مانده بود اما سیاست‌های اقتصادی آلمان به سیاست‌های اقتصاد جنگی تغییر پیدا کرد و آلبرت اشپیر جایگزین هرمان گورینگ شد در این مدت آلمان به شدت کمبود نیروی کار را احساس می کرد و در بسیاری از کارخانه‌ها مجبور شد از اسیران جنگی برای کار اجباری استفاده کند.

میبینید دوست من. به نظرتون اگه هیتبری که چرخ اقتصاد آلمان رو به راه انداخته بود به جای سیاست جنگی به سیاست آبادانی اقتصادی رو میاورد مردمش توی بدبختی به سر میبردند؟
در ضمن مگه همین آلمان توی جنگ جهانی دوم مغلوب نشد؟ مگه مورد محدودیت های سیاسی و اقتصادی دولت های متفقین قرار نگرفت؟ مگه کمونیسم کشور رو به دو قسمت آلمان شرقی و غربی تقسیم نکرد؟ خوب پس چه جوری الان آلمان یکی از 8 قدرت برتر جهانه؟
مردم ما به جای اینکه از سرنوشت و راهکارکشورهایی مثل آلمان و ژاپن درس بگیرند . یاد گرفتن که همیشه یه کار انجام بدن: بت سازی.
یه زمانی این بت میشه کوروش. یه زمان دیگه چگوارا ، هیتلر یا حتی شریعتی.
لینک:
متن لینک
وقتي كه بدليل غارت طلا هاي آلمان توسط متفقين ارزش اسكناس آلماني آنقدر پايين آمد كه سوزاندن اسكناس از خريد زغالسنگ براي آلماني ها ساده تر بود، هيتلر بايد لنگ به خودش ميپيچيد و در خيابان ها راه ميرفت(مثل گاندي )؟ يا به مردمي كه نانشان دست يهودي ها و متفقين
بود ميگفت كتاب بخوانيد تا بيشتر بدانيد؟

دوست من این دیدگاه شما باعث شد تا من مطالبی بیشتری در مورد هیتلر و آلمان دوران پیش و پس از جنگ بخونم و این باعث شادی منه. ولی این خوبی رو هم داشت که بتونم با مدرک و دلیل تاریخی جواب شما رو بدم. در ویکی پدیا میخوانیم:
آدولف هیتلر :
رهبر حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان بود. او بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدراعظم آلمان ، و بعد از ۱۹۳۴، به عنوان پیشوای رایش سوم و رئیس کشور آلمان رسید.[۱] در اتریش متولد شد.پدرش کارمند گمرک بود.هنگامیکی که در دبیرستان درس میخواند تحت تاثیر معلم تاریخ خود به برتری نژاد ژرمن بر نژادهای دیگر عقیده پیدا کرد.در جنگ جهانی اول با شهامت جنگید و نشان صلیب آهن گرفت. هیتلر به عنوان یک کهنه‌سرباز نشان‌دار جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۲۰ (میلادی) به حزب نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او پس از زندانی شدن به خاطر شرکت در کودتای نافرجام در سال ۱۹۲۳، با ترویج ایده‌های ناسیونالیستی، ضد کمونیستی و یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور ، حامیانی در سطح کشور آلمان به دست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید و بیدرنگ یک دیکتاتوری فاشیستی تک حزبی را بنیان نهاد.[۱]. مجموعهٔ ارتشی- صنعتی آلمان توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرت‌های برتر اروپا در زمان خود نماید. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف تصرف فضای حیاتی بیشتر دنبال نمود و یکی از دلایل اولیه و عمده وقوع جنگ جهانی دوم الحاق اتریش و تهاجم به چکسلواکی و لهستان در ۱۹۳۹ توسط او بود که در نتیجه بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. جنگی که بین دو قدرت محور و متفقین درگرفت و در طی این مدت اروپا و همچنین سایر نقاط دنیا شاهد ویرانی‌ها و تلفات بسیار بود.
اگرچه در عرض سه سال، آلمان و نیروهای محور بیشتر مناطق اروپا ، بخشهای بزرگی از آفریقا، شرق آسیا و اقیانوسیه را اشغال نمودند اما نیروهای متفقین از سال ۱۹۴۲ به بعد، از آنان پیشی گرفته و در سال ۱۹۴۵ آلمان نازی را از هر سو احاطه نمودند. وی در همان سال و در هنگام نبرد برلین، به ضرب گلوله خودکشی نمود. این جنگ در نهایت به کشته و زخمی‌شدن بسیاری منجر شد، از آن جمله می‌توان به کشتار دسته‌جمعی یهودیان که تعداد آن شش میلیون نفر تخمین زده می‌شود و همچنین میلیونها انسان دیگر توسط نازی‌ها و متحدان آنان اشاره کرد که به واقعه هولوکاست معروف گشته‌است

خوب دوست من همون جور که دیدین کشور آلمان همواره زیرساخت های اقتصادی مناسب رو داشته و هیتلر با توسل به همین زیرساخت ها توانست تا آلمان رو به یکی از کشورهای برخوردار اروپا تبدیل کنه و آلمان بتونه در جنگی به این عظمت شرکت کنه.( جنگی عظیم و در عین حال خانمان برانداز که جان بسیاری آدم غیر نظامی و نظامی رو گرفت)
دقت کنین من دیدگاه ها و کارهای هیتلر رو با توجه به خصوصیت های اخلاقی اون( گیاهخواری . سیگار نکشیدن و الکل مصرف نکردن و ...) نمیسنجم. این همون جور که قبلا توضیح دادم مغالطه به حساب میاد.
ايراني كه شما از آن حرف ميزنيد تا حدود 1000 سال بعد از ساسانيان وجود خارجي نداشت

ظاهرا ویژگی اصلی دوره ای که ما توش زندگی می کنیم، نفی بدیهیات هستش.
اخیرا مد شده که دروغ رو هر چی گنده تر بگی راحت تر قبولش می کنن. نه؟
وقتی هیتلر بعد از اون همه جنایت میشه الگو واسه بعضی ها، نباید تعجب کنیم که یکی هم بیاد بگه ایران تا 1000 سال بعد از ساسانیان وجود خارجی نداشته.
آقا بگید، کیلومتر نمیندازه!
نقل قولي از يك متعصّب
اولا محمد رضا پهلوی آریا مهر نبود و 1 ترک تازی زاده بود

ترکها و عربها نه تاریخ دارن و نه فرهنگ

1.نام فاميلي اصلي پهلوي ها سوادكوهي است . سوادكوه روستايي در مازندران است پس ميبينيم كه پهلوي ها ديلمي اند وميدانيم كه ديلمي ها گروهي از فارس هايند
2.ترك ها اصالتا دو گروهند .گروهي از آن ها از ماد ها بودند كه از آريايي هستند .گروه ديگر هم از اهالي شرق خزر (تركمنستان) بودند كه بخش زيادي از آنها بسيار قبل از رسيدن آريايي ها به ايران ،در ارتاپاتكان (پايگاه پاكي) و در ارتابيل(سرزمين پاك) كه آذربايجان و اردبيل امروزيند ساكن بودند.
3.متعصّب گرامي، ايراني كه شما از آن حرف ميزنيد . تا حدود 1000 سال بعد از ساسانيان وجود خارجي نداشت تا زماني كه صفويان روي كار آمدند و پرچم ايران و شيعه را از نو برفراشتند( لازم به ذكر است كه ايشان همان تركانند) و اين در حالي است كه كساني كه فرزندانشان تركها را ايراني نميدانند وقتي به قدرت ميرسيدند نام خانواده هايشان را به نام ايران ترجيح ميدانند(صفاريان ، ديلميان ، مازياريان ، سامانيان و...)
4.اگر در جنگهاي ايران تركها حضور نداشتند امروز ايران زير يوق اعراب بود اين مسءله از ابتداي تاريخ صادق است
5.همانطور كه شما تركها را تازي ميناميد(به غلط) اعراب نيز تركها را عجم مينامند كه اين نشان ميدهد بين اين دو نژاد هيچ قرابتي وجود ندارد.
در ضمن آيا ميدانيد در قرون گذشته لفظ تازيك براي فارس ها اطلاق ميشده؟
انگیزه های تنفری که شما نوشتید هیچ فرقی با اشتباهات هیتلر نداشت. مخصوصا مورد اول و سوم

دوست من زوبين، من هرگز سعي نكردم كه عقايد هيتلر را تصديق كنم من فقط بيان كردم كه هيتلر نيز مانند هر موجود ديگر واكنش نشان داده.
تنها تفاوت او داشتن انگيزه بيشتر و عزم قوي تر است
این همه مواضع عجیب (دفاع از فاشیسم) نمی تونه تصادفی باشه. تا جایی که من به یاد میارم "فاشیسم" همیشه به عنوان یک فحش و ناسزا مورد استفاده قرار می گرفت.

دوست من bsroozbeh معني لغوي فاشيست دسته گل است . در اصل اين لغت به كروهاني از ارتش ايتاليا بعد از جنگ جهاني دوم اطلاق ميشد كه خاستار برگرداندن عظمت روم بودند كه بعد ها حزبي سياسي با اين نام شكل گرفت (موسوليني هم عضو آن بود) بعد ها اين لغت توسّط متفقين به لغتي براي بيان نژاد پرستي بكر ميرفت
بله دوست من. وضع هیچ دو کشوری شبیه هم نیست. ولی این دلیل نمیشه که ساختار مبارزه بدون خشونت در جاهای مختلف جواب نده.

وقتي كه بدليل غارت طلا هاي آلمان توسط متفقين ارزش اسكناس آلماني آنقدر پايين آمد كه سوزاندن اسكناس از خريد زغالسنگ براي آلماني ها ساده تر بود، هيتلر بايد لنگ به خودش ميپيچيد و در خيابان ها راه ميرفت(مثل گاندي )؟ يا به مردمي كه نانشان دست يهودي ها و متفقين
بود ميگفت كتاب بخوانيد تا بيشتر بدانيد؟
حال سوالي از شما:
اگر نوزادي مظلوم (هر چند يهودي ها مظلوم نبودند)را به شما نشان دهند و به شما اثبات شود كه اين نوزاد در آينده شما وكساني كه دوستشان داريد را نابود خواهد آيا او را از بين نميبريد
نبرد من
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک