رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
بامداد خمار
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 848 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 848 رای
"بامداد خمار" سرگذشت عشق پرشور و شتاب‌زده دختری پانزده ساله به نام مجبوبه از طبقه متمول و نسبتا اشرافی اوایل سلطنت رضا شاه، نسبت به جوانی تهی‌دست از طبقه پایین اجتماع است. عشقی خام که دختر جوان را بر آن می‌دارد تا به رغم مخالفت اطرافیان و با رد عواطف عاشقانه و پیشنهاد ازدواج پسر عمویش _ منصور _ و با قبول محرومیت از پدر و مادر طی مراسمی ساده به عقد رحیم شاگرد دکان نجاری سرگذر، در آید. آشیانه عشق محبوبه که به مدد پدرش بصیر الملک در خانه‌ای کوچک و محقر جایگزین می‌شود به مرور زمان به شکنجه‌گاهی جهنمی مبدل می‌گردد. دختر جوان در زندگی جدید که با زندگی مرفه و بی‌غم و رنج گذشته فرق بسیار دارد و با حشر و نشر با مادر رحیم که زنی بی سواد و طماع و دسیسه‌گر است و شوهری که به تدریج جاذبه خویش را از دست می‌دهد و تحت تأثیر ناپختگی و جهالت خویش و نیز پاره‌ای از خصوصیات حاکم بر طبقه خود چهره‌ای خشن و مغایر با تصورات نخستین دختر نشان می‌دهد گرفتار برزخی از عشق و نفرت می‌شود. در این میان وجود الماس پسر کوچک آن دو و نیز شراره های کم سوی عشق در حال احتضار، یگانه رشته‌ای است که این پیوند نامتجانس را دوام می‌بخشد و لحظاتی از شادی و سعادت گذرا را به زن هدیه می‌کند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد دسترسی:
2668
آپلود شده توسط:
amin420
amin420
1388/02/14

کتاب‌های مرتبط

آلاله
آلاله
5 امتیاز
از 2 رای
Desperate Remedies
Desperate Remedies
4.9 امتیاز
از 8 رای
شهر باران - جلد 2
شهر باران - جلد 2
4 امتیاز
از 22 رای
زره عقاب نشان
زره عقاب نشان
4 امتیاز
از 199 رای
Confess: A Novel
Confess: A Novel
0 امتیاز
از 0 رای
زنبق دره
زنبق دره
4.4 امتیاز
از 63 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بامداد خمار

تعداد دیدگاه‌ها:
123
بخشيد من باز مزاحم شدم
ولي كلا اين كلمه نامانوس خمار تحريكم ميكن كه پرخاش كنم
باز هم ببخشيد
ولي فتانه حاجی سید جوادی يعني چه؟
يعني نويسنده هم فتنه بود، هم حاجي، هم سيد، همم جواد؟
از نام خود و كتابشان كه اينگونه بر مي آيد
اصلا محتويات كتاب را هم در نظر نگيريم(كه اگر بگيريم از شعف نبوغ خانوم جواد خانوم گويي عسل و خربزه را با هم نوش جان نموديم)
اصلا چرا بیشتر نویسندگان ما رمانهای عشقی بی مفهومی مینویسند که سر و ته ندارد؟؟؟؟من که 13_14 سالمم بود هیچ وقت این رمانها رو دوست نداشتم
فسقلی عزیز ، جمله این سفارشی نویسانِ بدقلم سر و ته یک کرباسند.
ما را با تین ایجرهای سایت درنیاویز که آب دیده ها بر صفحات این آبکی نامه ها ریخته اند.

زبانم لال، چشمم کور، دندم نرم، توبه!!
اشتباهم را پذیرفتم و پشیمانی حاصل از گفتار پیشینم کمرم را شکست!! ما را چه به فهم این متون پر رمز و راز!! آنکه را در این وادی مقامی نیست چه به اظهار نظر در مورد این بزرگ نویشندگان تاریخ که محمود دولت ابادی با کلیدرش در مقابل اینان چون فسقلی است که انشایش در مورد علم بهتر است یا ثروت را میخواهد با رمان کوری ساراماگو مقایسه کند! در د این پشیمانی عظیم را هرگز رها نخواهد کرد.
آنچنان آب دیده بریزم تا بر حالم ترحمشان آید ، من کمترین را عفو فرمایند!!;-):-)
(از مزاح که بگذریم این گونه نوشته ها شاید در یک سن خاص مورد پسند افتد و اشکالی هم ندارد زیرا مقتضای سن است اما تعجب این است که بزرگسالان ما نیز به این گونه نوشته ها رغبت نشان می دهند!)
فسقلی عزیز ، جمله این سفارشی نویسانِ بدقلم سر و ته یک کرباسند.
ما را با تین ایجرهای سایت درنیاویز که آب دیده ها بر صفحات این آبکی نامه ها ریخته اند. :-)
مضحک این که کسی دیگر با تقلید از این اثر بی مایه اثری بی مایه تر به نام "شب شراب" خلق کرده که به تریج قبای خانم حاج سید جوادی هم برخورده

یعنی از نوشته های فهیمه رحیمی هم بدتره!!؟؟:-)
مضحک این که کسی دیگر با تقلید از این اثر بی مایه اثری بی مایه تر به نام "شب شراب" خلق کرده که به تریج قبای خانم حاج سید جوادی هم برخورده کار به شکواییه و دادگاه عدل اسلامی نیز کشید.

یک چیز هایی شنیده بودم اما نمی دانستم که کار به دادگاهم کشیده شده
این کتاب در ایران خیلی معروف است . تمام اطرافیان من چند باری ان را خوانده اند
اما من هیچ زیبایی در ان ندیدم
مضحک این که کسی دیگر با تقلید از این اثر بی مایه اثری بی مایه تر به نام "شب شراب" خلق کرده که به تریج قبای خانم حاج سید جوادی هم برخورده کار به شکواییه و دادگاه عدل اسلامی نیز کشید.
این کتاب را خواندم و برای کسانی که قصد خواندنش را دارند توصیفش می کنم
احمقانه
بی هدف
کلیشه ای
سنت تلقین کن
در ضمن نویسنده فقط 5 غزل اول دیوان حافظ را خوانده و در کل کتاب از ان ها استفاده کرده
بارها خوندمش اما وقتی اینجا دیدمش نتونستم ازش بگذرم.
درسته یه رمان سادست اما به زبان عالی نوشته شده و فکر میکنم نباید به خاطر نظرات شخصی اونو پاورقی خطاب کنیم.
بامداد خمار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک