رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

جنایت و مکافات

جنایت و مکافات
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 3585 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 3585 رای
ترجمه دیگر

مضمون و درون مایه این اثر فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی، تحلیل انگیزه‌های قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که نویسنده مسئله رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده است. رفتار «راسکولنیکف» در این داستان را میتوان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشتهای زیرزمینی و برادران کارامازوف نیز مشاهده کرد، او میتواند با توجه به توانایی‌هایش کار خوبی برای خود پیدا کند درحالیکه بسیار فقیرانه زندگی میکند. و همچنین «رازومیخین» وضعیتی مشابه با او دارد ولی بسیار بهتر از او زندگی میکند و هنگامی که به راسکولنیکف کاری پیشنهاد میکند او از این کار سرباز میزند و به رغم اینکه که پلیس هیچ‌گونه مدرکی علیه او ندارد او آنها را به خود مشکوک میکند.
داستایوسکی سه بار تلاش کرد تا این اثر را از زبان شخصیت اصلی داستان روایت کند؛ نخست به شکل یادداشت‌های روزانه شخصیت اصلی، سپس به شکل اعتراف او در برابر دادگاه و سرانجام به صورت خاطراتی که او به هنگام آزادی از زندان می‌نویسد ولی در نهایت آن را به روایت سادهٔ سوم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود نوشت. او این داستان را از ژانویه ۱۸۶۶ تا تابستان آن سال، در نشریه «روسکی وستنیک» به چاپ رسانید. این نخستین رمان از رمانهای بزرگی است که نام داستایوسکی را در خارج از کشورش بلند آوازه ساخت. در میان آنها این رمان، شاید به سبب تأثر آنی و جذابیتی که لامحاله یک موضوع پلیسی در خواننده ایجاد میکند،‌ از همه مشهورتر و عامه‌پسندتر بوده باشد ‌و امروز هم چنین است.
بر پایه این رمان، فیلمی سینمایی به کارگردانی فیلمساز صاحبنام فنلاندی «آکی کوریسماکی» در سال 1983 میلادی تولید و در دی ماه 1387 از شبکه چهارم سیمای جمهوری اسلامی ایران به نمایش درآمده است.
شرح حال فئودر:
ابتدا حکم اعدام ، سپس تغییر آن به حبس ابد، هشت ماه سلول انفرادی، و سرانجام 10 سال حبس و کار اجباری درمیان جنایتکاران و زندانیان غیرسیاسی، موجب شد که داستایوسکی، نویسنده روس و یکی ازنویسندگان رئالیسم انتقادی ادبیات جهان، نه تنها به نیهلیسم اجتماعی برسد، بلکه با شخصیت های گوناگونی از انسانیت آشنا گردد و شاهد دوئالیسم و ثنویت روانی و رفتاری انسان درآن شرایط سخت و حیوانی گردد. او بعد از بازگشت از بازداشتگاههای سیبریه، چنان از نظر روانی خورد شده بود که امید به هرگونه انقلاب اجتماعی را ازدست داد و بعد بجای سوسیالیسم آته ایستی پیشین خود ، به مسیحیت ناسیونالیستی روس پناه برد.

مضمون و درون مایه این اثر فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی، تحلیل انگیزه‌های قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که نویسنده مسئله رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده است. رفتار «راسکولنیکف» در این داستان را می توان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشتهای زیرزمینی و برادران کارامازوف نیز مشاهده کرد ، او می تواند با توجه به توانایی‌هایش کار خوبی برای خود پیدا کند درحالیکه بسیار فقیرانه زندگی می کند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
قاصدك
قاصدك
1387/11/18

کتاب‌های مرتبط

کیک عروسی
کیک عروسی
4.8 امتیاز
از 4 رای
وظیفه مقدس تو
وظیفه مقدس تو
3.9 امتیاز
از 9 رای
سقوط قهرمان
سقوط قهرمان
3.9 امتیاز
از 8 رای
سرگذشت گولیا: خوان چهارم
سرگذشت گولیا: خوان چهارم
2.8 امتیاز
از 19 رای
ساس
ساس
3.8 امتیاز
از 11 رای
دور از میهن
دور از میهن
3.2 امتیاز
از 19 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی جنایت و مکافات

تعداد دیدگاه‌ها:
223
[quote][/quotبه نظرتون تغییر قهرمان داستان در آخر کار ضعیف و دم دستی نیست؟
به عبارت دیگر آیا نویسنده تونسته با زمینه چینی مناسب قبلی در سیر حوادث ، نقطه عطف و چرخش راسکلنیکف را به گونه ای باور پذیر به تصویر بکشه ؟e]
شخصیت قهرمان داستان به هیچ وجه تغییر نمیکنه و در نقطه ی عطف جرقه ی عذاب وجدان(که به تفصیل در صفحات قبل وجود این حس در قهرمان داستان توضیح داده شده)سبب تغییر رویکرد(رویکرد و عمل قهرمان داستان تغییر میکنه و نه شخصیت او) راسکلنیکف می شه که البته همونطور که گفته شد داستایوسکی هم در کل این رمان پرحجم حول این موضوع چرخیده و زیر و بم شخصیت و افکار قهرمان داستان رو در تقابل با مسئله ی عذاب وجدان به خوبی تصویر کرده است.
حیف که دوره ی رمان بسر امده است .
از این طرف اگزیستانسیالیسم که فیلم نامه تحویل می دهد .
در طرف دیگر پست مدرنیسم که رمان را فاقد معنی کرده است .
و ادبیات ابسورد هم که میان این دو پاسکاری می شود .
فکر نکنم دیگر کسی به این سبک بنویسد . حتی کسانی که خارج از این جریانات فکری هستند مانند مارکز رمانشان هیچ شباهتی به رمان های کلاسیک ندارد .
قشنگ بود امروز 12/4 تمومش کردم ، یک جور داستانی بود که نه می خواست یک دفعه ای شگفت انگیزت کند بجز مرگ سویدریگایلف ، نه شخصیتی را بدون خصوصیت بیان می کرد ، نه زور الکی برای چسباندن یک خصوصیت به کسی را می داد احساس می کردی در یک دنیای واقعی ولی تاریک ( البته وقتی خانواده و آشنایان می آیند روشن تر می شود ) هستی ، در کل بدور از تعریف الکی قشنگ بود
ولی بدون ایراد نگذارم حرفمو اینه که ، چرا همه به راسکلینکف احترام می گذارند حتی آنهایی که نمی شناسند چند جا به این نکته بر می خوریم
فعلاً داریم مکافات میکشیم
ایشالا بعداً یه جنایتی هم واسه خودمون دست و پا میکنیم ;-)
این کتاب قصه نیست حقیقت محضه . فطرت نهفته همه ما انسانهاست که گاه ازش بی خبریم و گاهی هم انکارش میکنیم اما تمایل به جنایت در بطن همه ما مکتومه و گاهی که سربلند میکنه و مرتکب جنایت میشیم با توجیهات خودمون وجدانمون (اگر داشته باشیم ) آروم میکنیم .
دیگران را آزار میدیم و به خودمون تلقین میکنیم که اونها مستحق این رنج هستند و ما محق که آزارشون بدیم چه به خاطر دین و مذهب و یا باورهای سیاسی شون باشه .
در طول تاریخ تمامی جنایاتی که بشر در حق همنوعش در حق زمین و آسمان و دیگر مخلوقات خدا کرده فقط برای این بوده که فکر میکرده اونهامستحق این رنجند...
تصویر بی نهایت زیبایی که داستایفسکی از این خوی اهریمنی نشون میده واقعا دیدنیه ! هرکی نخونه واقعا از دستش رفته...
راه درمان این خوی وحشی انکارش نیست ، شناخت و کنترلشه

البته این رو هم به صحبتتون اضافه کنم که حتی اگه کاری که نشه اسمشو جنایت گذاشت از انسان سر بزنه بهترین دادگاه برای محاکمه رد اول توی وجدانش برگزار میشه انسانها هر چه قدر هم که تظاهر به سنگدلی کنن بازم تو خلوت خودشون این دادگاه رو دارند من فکر میکنم که داستایفسکی توی بعضی از اثارش خواسته بگه رنج این نوع محاکمه خیلی بیشتر از لذت دلیل تراشیه بیدلیله
به نظرتون تغییر قهرمان داستان در آخر کار ضعیف و دم دستی نیست؟
به عبارت دیگر آیا نویسنده تونسته با زمینه چینی مناسب قبلی در سیر حوادث ، نقطه عطف و چرخش راسکلنیکف را به گونه ای باور پذیر به تصویر بکشه ؟
به پیشنهاد یکی از دوستان کتابخونم میخوام از داستایوفسکی کتاب بخونم ... امیدوارم مفید باشه :-)
استاد بزرگم دیگر جرات خواندن کتابهایت را ندارم . آنکه پاکترین است با قلم تو جانی میشود ، جانی ها به با ایمانانی معصوم تبدیل میشوند . آنکه در طول زندگیش قمار نکرده را به بهترین و بزرگترین قمارباز تبدیل می کنی . پسر را بر پدر میشورانی و با پدر پسران را سرکوب میکنی . به کسی همه چیز میدهی و تمام دنیای کسی را بر سرش فرو میریزی . مجنونی را به جنون موسیقی میکشی و آن دیگری را به جرم خباست و ... تو نه از قوانین باکی داری و نه خدایان را یاری مقابله با توست . آری استاد بزرگوارم من دیگر به تو نزدیک هم نمی شوم
جنایت و مکافات
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک