ترانه های خیام
گویند کسان بهشت با حور خوشست من می گویم که آب انگور خوشست
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار ک آواز دهل شنیدن از دور خوشست
مسخ
در دوران دبیرستان بود که مسخ رو خوندم . حدود دوازده سال پیش بود . خیلی وقتا یه حسایی به آدم دست میده که فقط باید از تجربه کردنش لذت برد . یادمه وقتی مسخ رو خوندم بیشتر از اینی که باهاش همزاد پنداری کنم سعی میکردم یه مسخ شده پیدا کنم. بعضی و
افسانه سیزیف
برای تحلیل هر امری شرط لازم و کافی این است که واقع شده باشد. امر رخدادیست که حادث شده ، پس جدای از نیستی و عدم است . مرگ به تجربه در نیامده و ناشناخته است و به دنبال شناخت از مساله ی عدم بودن خود دلیل ناتوانی . سیزیف هیچگاه به دنبال تبیین ا
بیگانه
کامو نوسینده ی خاطرات یا شخصیت ها نیست . کامو نویسنده ی گذاره ، نویسنده ی بیتابی های انسان تهی شده از معانی دست و پا گیر گذشته و فراری از مدلهای پوچ ومسخره ی دنیای شتابان به سوی مدرنیسم . کامو نویسنده ی آزادگی نیست اون از بندگی و بردگی فرار
کوری
کتاب کوری روایتگر جنبه های مختلف انسانهاست . به نظر من نویسنده خاسته نشون بده که انسان به اندازه ی تمام راههایی که برای شناختش وجود داره به همون نسبت ناشناخته و غیر قابل پیشبینیه . همیشه تجسم ما از کوری یه دنیایه تاریک و سیاهه ولی کورای این
۱۹۸۴
1984 نقدیه بر خودکامگی. بر بربر بودن در اوج پیشرفت ماشینی .کتاب روایتگر تلاشه برای به زانو در آوردن اراده ی آزاد انسانها . اورول میخاد نشون بده که میشه نسبت به هر کنشی یه واکنش داشت ،حتی اگه این واکنش مثل این رمان گرایش به مواد مخدر یا رواب