علم راهی بسوی آفریدگار جهان
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
کدوم از ما جرات میکنه این قبیل سوالات رو در فضای غیر مجازی و بصورت رو در رو از آقایون علامه بپرسه که اونا بخوان جواب بدن یا نه؟ این روزها حتی نمیشه درباره عقایداهل سنت یا اهل حق صحبت کرد جه رسد به عقاید خداناباوران.
«اصلاً حرف نمیزدم»
خوب نزن مگه مجبوری ؟
نقل قول
«بزرگترین ووالاترین ومهم ترین هدف یک دیندارویایک مسلمان وصال به پدیده ای به نام بهشته»
از کی تا حالا!!!؟
شما نگران ارومیت باش که خشک نشه،و به دنبال والاترین هدفت تو « فیسبوک»
نقل قول
«خدا رو کی آفریده »
احمقانه ترین سوالی که تا حالا شنیدم
نقل قول
«بعضی ها انگار نیاز دارند ، لقه هایشان را بجویم و در دهانشان بگذاریم!!»
شما فقط دوست دارید لهمه های خودتون رو به خورد بعضیها بدید
sansiz
البته شاید این دوستان ، بدونِ من ، هم باز به این مسیر منتهی میشدند
شاید اینکه بگم ، فقط و فقط ، من بودم که موجبِ بروزِ اینجور اشکالاتی در کتابناک شدم ، خب از خودخواهیِ من باشه
نمیدونم
به هر جهت
به عنوانِ کسی که مدتیه در پوچگرایی به سر میبره ، همیشه به این امید که میشه راهِ حلّی هم برای این قضیه پیدا کرد ،به سر برده ام
و هنوز هم به این اعتقاد دارم که : « با وجودِ اینکه ، با حذفِ خدا از معادلاتِ زندگی ، مفهومِ ازلی و ابدیِ زندگی ، جایِ خودش رو به احساسی پوچ ، خواهد داد ، اما ، انسان ، میتونه در یک کلیّتِ پوچ ، از جزئیاتی با نهایتِ کیفیت ، برخوردار بشه و این هیچ ربطی به نقطهء شروع و پایان نخواهد داشت »
به نظرم ، برای دست کشیدن از پوچی و پوچگرایی هم به اندازهء کافی ، دلیل وجود داره
به قولِ شاعر :
- زندگی صحنهء یکتای هنرمندیِ ماست
(البته اینجا به بعد رو ضرب المثلِ آمریکاییه!! ;-))
حالا که به زور واردِ این صحنه شده ایم ، لااقل سعی کنیم که به بهترین شکلِ ممکن ، نمایش بدهیم (چارلی چاپلین بود! فکر کنم)
بهتره ما هم سعی کنیم که اهدافِ بلند مدّتی رو در ذهنِ خودمون پرورش بدهیم و اهدافِ کوتاه مدّتِ بسیاری رو با استفاده از خلاقیتهای شخصی ، میتونیم بر اساسِ هدفهای اصلی ، بسازیم
و اینها ، حتی اگر نهایتاً پوچ به نظر برسه ، به نظرم منطقی ترین راه ، برای فراموش کردنِ کلیّتِ موضوع هست!
با اینهمه
فصلِ درس و مدرسه هم شروع میشه و بعضی از دوستان ، میرن دانشگاه و مدرسه و این یعنی اینکه ، بحثها دومرتبه سوت و کور میشه!!
خب ...
دوستانی که میرن ، ما به یادشون هستیم
و دوستانی که می مونند
آتیش کنند که راه بیفتیم و بحث رو شروع کنیم :baaa:
به نظرم خیلی بایدمضحک وخنده دارباشه که بخوایم باچنین اشخاصی درموردمذهب واعقایدشون سخن بگیم
چون اگه فقط وفقط یک ذره واقع بین باشیم به راحتی میفهمیم که چنین اشخاصی برای رسیدن به بهشت حتی حاضرن خودراگول بزنن ومستندترین حقیقت هارونیزانکارکنن
یادجمله معروف محمدعلی افتادم که میگفت اگرمعادی درکارباشه این ماهستیم که بردیم وشماضررخواهیدکرد
واقعادوستان خوب به این جمله فکرکنیدخیلی راحت متوجه میشیداینان هیچ وقت خواهان فهمیدن حقیقت نیستن وفقط یه جورمحافظه کاری رودرپیش گرفتندشایدم یه ترس که اگرروزی بعدازمرگشون خلاف گفته های ما(بی خدایان)بهشون ثابت شدبه قول خودشون ضرری نکنند
کسانی که دل درگرواین دلبستگی به بهشت گذاشتندهیچوقت به اعقایدشون پشت نمیکنندحتی اگرخلافش ثابت بشه بفهمیداینو...
ومابایدخیلی ساده وبچه باشیم که بخوایم وقت وانرژی مون روبرسراین موضوع هدربدیم
پیروزباشید
[edit=saraab]1390/06/21[/edit]
داشتم مثل همیشه کامنت مینوشتم . همشو پاک کردم. چیز خاصی نبود که بگم. شارژ اینترتم در حال اتمامه و من هم دیگه باید رفع زحمت کنم . از ناظران گرامی که زحمتشونو دادم .. از خوانندگان و نخوانندگان گرامی کامنت ها از جواب دهندگان و جواب ندهندگان .
غریبه که اینجا نیست ؟ پس یه چیزای کوچولو بگم و برم .
اینترنت برای من یه دنیای واقعیه که توش میتونم خود خودم باشم و عقده های دنیای مجازی (همون دنیای واقعی شما ها که برای من خواب وخیاله ) رو اینجا خالی کنم . امسال دوست داشتم بیشتر دستم به کیبرد بره . قدیما خیلیا برای کمبود هاشون به قلمشون پناه می بردن . من هم این نیاز داره برام تقویت میشه . البته به صورت مدرن و از طریق کیبرد .
احساس سرگشتگی عجیبی میکنم این روزا . میدونم ریشه در اوایل بلوغم داره . سال هایی که نمیدونم چی بودند و چه طوری گذشتند . یادم نمیاد اولین باری که به خدا شک کردم دقیقن کی بود . ولی یادمه توی دوران راهنمایی یه دوست داشتم که وقتی بهش میگفتم خدا رو کی آفریده (بچه بودم این سوال عصبیم می کرد!) بهم میگفت این فکرا رو نکن کافر میشی !
توی روزایی که بعضی ها در دانسته هاشون غرق میشن من دارم در ندانسته هام غرق میشم . اصلن مگه دانسته ای هم دارم ؟ نه گمان نکنم با این کتاب ها کسی چیزی رو بفهمه . بالاخره نویسنده کتابها هم همین اشخاص عادی بودن دیگه .
خدا هم لبخندی از سر دلسوزی میزد و میگفت برو بچه .
شاید خدا همین ما ها هستیم .
چقدر بینهایت آزار دهنده هست . بینهایت ستاره ها و کهکشان ها و جهان .
تا وقتی توی این جهانو و روزمرگی های اون سرگرم بشی حرفای منو نمی فهمی ...
میری سرگم ترک و پارس و کوروش میشی ... سرگرم یهود و اسلام میشی ... سرگرم چپ و راست میشی ... بالاتر از اون مثله خیلی های دیگه که نمی دونن نت چی هست کتابناک چی هست وبلاگ چی هست مثل همین کارگری که صبح میاد دم خونتونو جارو میزنه دنبال یه لقمه نون برا زن بچت میشی ...
یکی نیست بره از اون کارگر محترم که جارو میکنه بره بپرسه : سلام برا چی جارو میزنه ؟
-برا یه لقمه نون
-یه لقمه نونو میخوای چیکار ؟
-برای زن و بچم
-زن وبچه رو میخوای چیکار
-پول در بیارم براشون راحت باشم
واین دور تسلسل ادامه پیدا میکنه و آخرش میفهمی که نمی فهمی . اون کارگر داره کار درستشو میکنه ... اصلن ولش کن کارگر بیچاره رو
خوش به حال روزگار
خوش به حال بچگی
خوش به حال بچگی های من که چقدر خوشگل بودند ..
یاد اون همبازی بچگیم به خیر که باهاش خمیر بازی میکردم
یاد کارتون فوتبالیست ها به خیر .
یاد اولین کتابداری که دیدم به خیر . اون پیرمرد عینکی خوش برخورد ...
سه ماه به این تندی گذشت . تابستون هم تموم شد .
چند روز دیگه مدارس باز میشه . منم دیگه وقت نخواهم کرد بیایم اینجا کامنت بزارم . فکر نکنم اصلا وقت کنم بیام اینترنت (من بچه مدرسه ای هستم . تازه دارم میرم دوم دبیرستان)
تو کتابناک خیلی خوش گذشت .
خیلیا تحملم کردن .
ولی حالا دیگه باید برم . بهتره یک هفته ای زودتر سایت رو ترک کنم تا به نبودش عادت کنم .
دوستان خداباور رو به خدا و اونایی رو که خداناباور هستن به عقل می سپارم
به امید یک روز خندان
ر.ن.
پی نوشت :(اگه انتقادی پیشنهادی هست لطفا بگین . )
خدا ، از خودش ، مقداری تعریف کرده
اینها ممکنه که بعدهاً به عنوانِ مواردی از تحریف در قرآن ، و سایر کتبِ آسمانی ، به حساب بیاد
زیاد نمیشه به این توصیف ها ، بها داد.
یعنی شاید خدا ، خودش رو گونه ای دیگه توصیف کرده ، اما بعدها ، ابوبکر و عمر و عثمان! ، قرآن رو اونجور که دوست داشته اند ، تحریف کرده اند!
اما ..
این هیچ ضربه ای به « اصلِ وحی » نمیزنه!
منظورم اینکه که : « بالاخره خدایی وجود داشته که حرفهای خودش رو با محمد درمیون گذاشته باشه و محمد اونها رو نوشته باشه ، اگر چه امکان داره این حرفها تحریف شده باشه ، اما این به این اصالتِ وحیِ پیامبر ، لطمه نمیزنه »
حالا ، باید خداوند ، این قدرت رو داشته باشه که از همین « اصالتِ وحی » نگهبانی کنه!
فرض کنید! :
مثال :
- من یک آدمِ سرشناس باشم ، و بخواهم یک نامهء سرّی رو به یکی از اشخاصِ رده بالا ، در کشوری دیگر ، ارسال کنم!
من بایستی بدونِ واسطه این کار رو بکنم تا بتونم بیشترین تأثیر رو بذارم
اما حالا به هر دلیلی ، این امکان وجود نداشته
لابد اون کسی که در مقصد بوده ، زبانِ من رو متوجه نمیشده (انسانها تواناییِ درکِ خواستهء پروردگار رو ندارند! - به ادعای مذهب ، البته)
خب
من باید از یک پیک (نامه بر) استفاده کنم
اما
آیا این پیک ، نباید به اندازهء کافی ، راستگویی و صداقت داشته باشه!؟
و دیگر اینکه
آیا این پیک ، نباید نامهء من رو از یک مسیرِ امن ، و نگهبانی شده ، ببره!؟ (اینجوری امکان داره که پیک در طولِ مسیر ، با مشکلی مواجه بشه و نامهء من هرگز به مقصد نرسه)
بنابرین
همانطوری که من ، موظف هستم که از مسیر ، حفاظت کنم و پیکی صادق رو به این کار بگمارم!
بنابرین
خداوند بایستی از مسیرِ وحی ، و نزولِ قرآن ، و همینطور از دسترسیِ قرآن به اذهانِ مردم ، حفاظت کند
زیرا
اگر هرگونه تغییر و تحریف و اتفاقی برای وحی ، بیافته ، خودِ خداوند ، مقصر خواهد بود
و این ، در درجهء اول ، قصور و کوتاهیِ خداوند رو نشان خواهد داد ، و این نشاندهندهء ضعف نیز هست!! (!)
حالا ، میرسیم به اینکه : اصلاً چرا؟
چرا خداوند ، تمامیِ این مخاطرات ، رو باید بپذیره!؟
چرا خداوند ، باید انسان رو خلق کنه! و اون رو در سبدِ اینچنین آزمایشاتِ ناعادلانه ای بگذاره!؟
اینجا ، ما بایستی خداوند رو فاعل فرض کنیم و. تمامیِ مسئولیت هایی که در پله های قبلی اثبات کردیم رو به اون نسبت بدهیم
اینجا ، دیگر اثباتِ این قضیه که : خداوند از خلقِ انسان ، یک هدفِ متعالی را دنبال میکرده ، خیلی سخت به نظر میرسه!
... :baaa:
این یکی از اصلی ترین کارهایی هست که باید انجام بدهیم
بعضی ها ایراد میگیرن که این چه ربطی به قرآن داره ، و ذهنِ انسان ، هرچقدر هم پیچیده باشه ، باز تواناییِ درکِ خدا رو نداره و امثالِ اینها!!
من میگم ...
اگر که خدا ، نتواند با ذهنِ ناقصِ ما ، جور دربیاد ، که دیگه حتی نمیشه مسیرِ اثبات رو ادامه داد!!
مثال میزنم :
هندی ها ، یک خدایی دارند که بدنش بدنِ آدم ، و سرش ، سرِ فیل ست!!!
حالا ، کسی مثلِ من ، اول بایستی ثابت کند که این موجودِ مسخره! ، میتواند ، خدا باشد!
منظور از اینکه « میتواند خدا باشد » این ست که ، این موجود ، تواناییِ خلقتِ آسمان و زمین و یا لااقل انجامِ پاره ای از رفتارهای متافیزیکی را داشته باشه
البته این مثالی که زدم ، قیاس مع الفارق به حساب میآد اما
منظورم اینه که خدایی که اصلاً نشه حتی اون رو در ذهنِ یک انسانِ تحصیل کرده ، هم تصور کرد ، که دیگه چه لزومی داره ، اون رو مافوقِ تصورِ بشر بدانیم!!!
آیا این کار ، بیخود به حساب نخواهد آمد!؟
این هم ، باز میشود با ذهنِ ناقصِ بشر ، لااقل کلیاتِ اون رو بررسی کرد
گاهی ، مثالهایی راجع به خدا ، زده میشه ، که واقعاً احمقانه ست!!
مثلاً : خدا ، با یعقوب کشتی میگیره! (این با ماهیتِ فیزیکی و متافیزیکیِ خدا ، تناقض داره! و همچنین هم با عقل و منطقِ یک موجودِ فراانسانی!! .. اصلاً هیچکس نیست که از مبلغینِ یهودی احمق ، بپرسه که : به راستی ، خدا را چه نیازی به این کشتی گرفتن بوده!!!؟)
یا اینکه : لوط ، با دخترانِ خودش ، زنا میکنه! (که این ساده ترین قوانینِ الهی رو هم نقض میکنه!)
مثلاً : ازدواجِ خواهر و برادر ، فرزندانِ آدم ، با یکدیگر!! (که وقتی خداوند ، گفته : قبلاً هم انسانهای دیگری را خلق کرده ، این دیگه لزومی نداشته!! که دست به چنین گناهی بزنند! چون انسانهای دیگری هم برای آمیزش وجود داشته! طبیعتاً)
به نظرم ، گاهی ، خدا رو اونقدر ساده و بچگانه ، توصیف میکنند ، که اصلاً نیاز به یک انسانِ کامل و ذهنِ تحصیل کرده ، برای درکِ وسعتِ این حماقت ، حس نمیشه!!
این رو همین بالا توضیح دادم
>> ادامه دارد
قرآن ، مثلِ یک کتابِ زیبا ، بدونِ عیب و نقص ، به شمار میآید (حالا نقص هایی که ممکن ست به خاطرِ کپی کردن ، به وجود اومده باشه رو کنار بگذارید)
اما
قرآن ، هرچقدر هم جالب باشد ، باز هم یک کتابِ داستان به حساب میآید
فقط زمانی میشود ، قرآن را یک کتابِ آسمانی ، به حساب بیاوریم ، که بدانیم :
اولاً مطمئن شویم که چیزی هم در آسمانها وجود دارد! که بشود او را خدا بنامیم!
ثانیاً مطمئن باشیم که این موجودی که او را خدا نامیده ایم ، قدرتِ انجامِ تمامیِ توقعاتِ ما را داشته است
ثالثاً مطمئن شویم که این خدای قادری که فرض کردیم ، دقیقاً همینی هست که داستانهای قرآن را برای عبرتِ ما ، ساخته!!
رابعاً ، باید مطمئن بشویم که این خدا ، موجودی ست ، که خودش را در قرآن توصیف کرده (اینجا ممکنه که اشکالاتی در قرآن یا کتبِ آسمانی وجود داشته باشه که باعث بشه ما نتونیم خدا رو اونجوری که خودش میخواسته ، بشناسیم ... این یعنی اینکه ممکنه در توصیف ها ، تحریف صورت گرفته باشه)
خامساً ؛ بایستی اثبات کنیم که خدا ، این قدرت را داشته که از مسیرِ وحی ، با قدرت پشتیبانی کند!!
...
و نهایتاً
بایستی منطق و هوشِ این خدا ، رو اثبات کنیم!!!
یعنی اینکه ، فلسفهء خلقت رو ارزیابی کنیم (اینبار با فاعلیتِ خدا)
یعنی اینکه
آیا ، خدا ، در تمامیِ این مسایل ، هدفی متعالی و در شأنِ خودش را جستجو میکرده؟ (در صورتی که این اثبات نشه ، همگی مواردِ بالا ، ضایل خواهد شد)
بنابرین
به نظرم ، این مسیر ، خیلی خیلی دشوارتر از ثابت کردنِ چند مورد ، غلطِ املاییِ ساده و بچگانه در کتابِ قرآن ست.
ما باید بیشتر از جزئیات ، به کلیّتِ موضوع بپردازیم (!)
به نظرم ، میتواند در کلمهء « وَبَشِّرِ » در قسمتِ « وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ » ، یک « او! » جا افتاده باشه
حاصل میتونه اینچنین باشه
و بشروا الذینِ .. الا الذین عاهدتم .. لم ینقصوکم شیئاً ... و لم یظاهروا علیکم .. فأتمّوا الیهم عهدهم الی مدّتهم.
اینجا :
- خدا بعد از اینکه مواردی رو در حجِ اکبر ذکر میکنه ، میگه :
وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ ... = و این اعلامى است از سوى خدا و پیامبرش به همه مردم در روز حج اکبر که :
أَنَّ اللَّهَ (وَرَسُولُهُ) بَرِیءٌ (ئونَ) مِنَ الْمُشْرِکِینَ ۙ (وَرَسُولُهُ ۚ) = یقیناً خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند
میگه که : در هنگامِ حجِ بزرگ (تمتع) این اذان رو شما (مسلمانان) اعلان کنید که : یقیناً خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند
سپس میگه :
قولوا .. (اینها را به مشرکان اعلان کنید که :)
فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ ۗ = پس (اى مشرکان !) اگر (از پیمان شکنى و خیانت) توبه کنید براى شما بهتر است و اگر روبگردانید ، بدانید که شما عاجز کننده خدا نیستید
وَ (نُــ)بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ .. إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ = و کافران را ... مگر کسانى که با آنان پیمان بستید .. (باید قسمتِ 1 اینجا باشد) به عذابى دردناک بشارت ده (میدهیم)
ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا (قسمتِ 1) = سپس چیزى (از شرایط پیمان را) نسبت به شما نکاستند و احدى (از دشمنان را) بر ضد شما یارى نکردند
فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ = پس به پیمانشان تا پایان مدتشان وفادار باشید ؛ زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد
به نظرم ، در تمامِ این آیات ، روی سخنِ خدا ، نه با مشرکان ست و نه با پیامبر
بلکه با مسلمانان ست! (!)