رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

شایعات: نمایشنامه

شایعات: نمایشنامه
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 108 رای
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 108 رای
140 صفحه

نمایشنامه شایعات، یکی از مهم ترین و کمیک ترین آثار سایمون است. در این نمایشنامه، با گروهی مواجه ایم که قرار است در خانه ییلاقی دوستشان چارلی (که معاون شهردار نیویورک است)، جمع شوند تا دهمین سالگرد ازدواج او را جشن بگیرند؛ ولی هنگام رسیدن متوجه می شوند که خدمه منزل آن جا را ترک کرده اند، همسر صاحب خانه حضور ندارد و خود صاحب خانه هم به سمت خود شلیک کرده و از ناحیه ی گوش زخمی شده است. از این لحظه به بعد، تمامی شخصیت ها تلاش می کنند تا برای حفظ موفقیت خود و دوستشان، اتفاق رخ داده را از پلیس و رسانه ها مخفی نگه دارند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Mahsaa
Mahsaa
1389/08/18

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
خال گل
خال گل
4.8 امتیاز
از 4 رای
مرگ
مرگ
4.5 امتیاز
از 372 رای
ریشه ها عمیق اند
ریشه ها عمیق اند
4 امتیاز
از 3 رای
مراسم تدفین پیکرتراش
مراسم تدفین پیکرتراش
4 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شایعات: نمایشنامه

تعداد دیدگاه‌ها:
75
[quote='ایمان حق بین']نقل قول از fire girl mhj:حداقل اون خبر میداد معلمای ما یهو می گفتن برگه بزارین رو میز می خوام امتحان بگیرم به خودشون هم زحمت نمیدادن سوالا رو تایپ کنن پدرمون در میومد ولی چون کلاس ما شر ترین کلاس مدرسه بود پدر معلما رو در می آوردیم
معلم ما یکی از بچه ها داشت حرف میزد ، بهش گفت :
یه بار دیگه حرف بزنی ! من میدونم و تو و اون آجر کناره دیوار!
البته الکی می گفتا [/quote]معلم زیست ما یه بار اومد ازم درس بپرسه آخر زنگ بود من داشتم لفتش می دادم یه هو گفت بنال دیگه!(?)
البته کل کلاس رفت هوا و کلی هم خندیدیم!
آخی چه معلم خوبی بود دلم براش تنگ شده!
اون سال مبحث کلیه و قلب رو خیلی قشنگ و جز به جز توضیح داد و باعث شد نصف کلاس حالشون بهم بخوره!!!:D
[quote='fire girl mhj']حداقل اون خبر میداد معلمای ما یهو می گفتن برگه بزارین رو میز می خوام امتحان بگیرم به خودشون هم زحمت نمیدادن سوالا رو تایپ کنن پدرمون در میومد ولی چون کلاس ما شر ترین کلاس مدرسه بود پدر معلما رو در می آوردیم[/quote]
معلم ما یکی از بچه ها داشت حرف میزد ، بهش گفت :
یه بار دیگه حرف بزنی ! من میدونم و تو و اون آجر کناره دیوار!
البته الکی می گفتا :D:D:D
[quote='fire girl mhj']حداقل اون خبر میداد معلمای ما یهو می گفتن برگه بزارین رو میز می خوام امتحان بگیرم به خودشون هم زحمت نمیدادن سوالا رو تایپ کنن پدرمون در میومد ولی چون کلاس ما شر ترین کلاس مدرسه بود پدر معلما رو در می آوردیم[/quote]
هرچی بگی باز معلمای ما یزیدتر بودن:D
حداقل اون خبر میداد معلمای ما یهو می گفتن برگه بزارین رو میز می خوام امتحان بگیرم به خودشون هم زحمت نمیدادن سوالا رو تایپ کنن پدرمون در میومد ولی چون کلاس ما شر ترین کلاس مدرسه بود پدر معلما رو در می آوردیم8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-);-(;-(;-(:D
[quote='fatemeh shakeri']نقل قول از ایمان حق بین:خوبه معلمتون معلم ما نبود !
وگرنه 25 هم می گرفتی بهت 17 میداد!!!نه بابا هیچ جا معلماش مثل ما نبود!
مبحث های دبیرستان رو تو راهنمایی درس می دادن!
امتحانای تاریخ و جغرافی اش هم انقدر زیاد بود که نگو و نپرس![/quote]
معلم جغرافی ما یهو امروز میگفت فردا ساعت 7 بیاید مدرسه از اول تا فصل 17 امتحان میگیرم (?)(?)
[quote='mobin021']تو که همش از کلاس بیرون بودی آخه از کجا میدونی من خواب بودم یا بیدار[/quote]
من کلا سه بار تو این 3 سال از کلاس اخراج شدم !
2 بار برزوئی یه بارم روانخواه !
نامرد برزوئی پرگار نبردم انداختم بیرون !!!!!!(?)(?)(?):((:((
[quote='ایمان حق بین']خوبه معلمتون معلم ما نبود !
وگرنه 25 هم می گرفتی بهت 17 میداد!!![/quote]نه بابا هیچ جا معلماش مثل ما نبود!
مبحث های دبیرستان رو تو راهنمایی درس می دادن!
امتحانای تاریخ و جغرافی اش هم انقدر زیاد بود که نگو و نپرس!
[quote='flashover']نقل قول از fatemeh shakeri:یعنی من یا کل کلاس های تاریخ و جغرافی رو می پیچوندم یا خواب بودم!
ادبیات و انشا و املا رو هم از کلاس مرت می شدم بیرون چون موجب بر هم زدن نظم کلاس می شدم!(حالا نکه من خیلی خوشم می اومد سر کلاس بشینم!!!!!!!)
وقتی هم که پرت می شدم بیرون با یکی از بچه ها والیبال بازی می کردیم!یاخدا!!!! تو کدوم مدرسه درس میخونی؟؟؟ [/quote]درس می خوندم!
راهنمایی مدرسه ی هدی بودم!هر سالم با تعهد ثبت نامم می کردن!آخه غیر انتفاعی بود!!!
تو که همش از کلاس بیرون بودی آخه از کجا میدونی من خواب بودم یا بیدار
[quote='mobin021']نقل قول از fatemeh shakeri:یعنی من یا کل کلاس های تاریخ و جغرافی رو می پیچوندم یا خواب بودم!
ادبیات و انشا و املا رو هم از کلاس مرت می شدم بیرون چون موجب بر هم زدن نظم کلاس می شدم!(حالا نکه من خیلی خوشم می اومد سر کلاس بشینم!!!!!!!)
وقتی هم که پرت می شدم بیرون با یکی از بچه ها والیبال بازی می کردیم!
ولی خوب همیشه آخر سال خر می زدم و بیست می گرفتم!
دقیقا مثل من[/quote]
تو که سر همه کلاسا خوابی :)):)):D:D:D:D:D
شایعات: نمایشنامه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک