رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

شایعات: نمایشنامه

شایعات: نمایشنامه
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 108 رای
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 108 رای
140 صفحه

نمایشنامه شایعات، یکی از مهم ترین و کمیک ترین آثار سایمون است. در این نمایشنامه، با گروهی مواجه ایم که قرار است در خانه ییلاقی دوستشان چارلی (که معاون شهردار نیویورک است)، جمع شوند تا دهمین سالگرد ازدواج او را جشن بگیرند؛ ولی هنگام رسیدن متوجه می شوند که خدمه منزل آن جا را ترک کرده اند، همسر صاحب خانه حضور ندارد و خود صاحب خانه هم به سمت خود شلیک کرده و از ناحیه ی گوش زخمی شده است. از این لحظه به بعد، تمامی شخصیت ها تلاش می کنند تا برای حفظ موفقیت خود و دوستشان، اتفاق رخ داده را از پلیس و رسانه ها مخفی نگه دارند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Mahsaa
Mahsaa
1389/08/18

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
خال گل
خال گل
4.8 امتیاز
از 4 رای
مرگ
مرگ
4.5 امتیاز
از 372 رای
ریشه ها عمیق اند
ریشه ها عمیق اند
4 امتیاز
از 3 رای
مراسم تدفین پیکرتراش
مراسم تدفین پیکرتراش
4 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شایعات: نمایشنامه

تعداد دیدگاه‌ها:
75
[quote='fatemeh shakeri']یعنی من یا کل کلاس های تاریخ و جغرافی رو می پیچوندم یا خواب بودم!
ادبیات و انشا و املا رو هم از کلاس مرت می شدم بیرون چون موجب بر هم زدن نظم کلاس می شدم!(حالا نکه من خیلی خوشم می اومد سر کلاس بشینم!!!!!!!)
وقتی هم که پرت می شدم بیرون با یکی از بچه ها والیبال بازی می کردیم!
ولی خوب همیشه آخر سال خر می زدم و بیست می گرفتم![/quote]
دقیقا مثل من
[quote='fatemeh shakeri']یعنی من یا کل کلاس های تاریخ و جغرافی رو می پیچوندم یا خواب بودم!
ادبیات و انشا و املا رو هم از کلاس مرت می شدم بیرون چون موجب بر هم زدن نظم کلاس می شدم!(حالا نکه من خیلی خوشم می اومد سر کلاس بشینم!!!!!!!)
وقتی هم که پرت می شدم بیرون با یکی از بچه ها والیبال بازی می کردیم![/quote]یاخدا!!!! تو کدوم مدرسه درس میخونی؟؟؟ :O
خوبه معلمتون معلم ما نبود !
وگرنه 25 هم می گرفتی بهت 17 میداد!!!
یعنی من یا کل کلاس های تاریخ و جغرافی رو می پیچوندم یا خواب بودم!
ادبیات و انشا و املا رو هم از کلاس مرت می شدم بیرون چون موجب بر هم زدن نظم کلاس می شدم!(حالا نکه من خیلی خوشم می اومد سر کلاس بشینم!!!!!!!)
وقتی هم که پرت می شدم بیرون با یکی از بچه ها والیبال بازی می کردیم!:D
ولی خوب همیشه آخر سال خر می زدم و بیست می گرفتم!:D:D:D
شایعات: نمایشنامه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک