حافظ به روایت عباس کیارستمی
نویسنده:
حافظ
مصحح:
عباس کیارستمی
امتیاز دهید
مجموعه ای از اشعار خواجه شمس الدین محمدبن محمد حافظ شیرازی، شاعر بزرگ قرن هشتم ايران و یکی از سخنوران نامی جهان که توسط عباس کیارستمی گزینش و به شیوه ای مدرن بیان شده اند
کتاب حافظ به روایت عباس کیارستمی، نقاش، عکاس و سینماگر مطرح که در اوایل دی ماه سال ۸۵ راهی بازار و در ابتدا با توطئه سکوت روبه رو شده بود، رفته رفته انتشار آن بحثها و جنجالهای متعددی به همراه داشت و رکورد پرفروش ترین کتاب هفته را از آن خود کرد. حافظ به روایت کیارستمی در واقع اعلام موجودیتی دیگرگونه و مدرن از شعر حافظ است که تاکنون شاهد چنین رویکردی نسبت به شعر شاعران مطرح زبان فارسی نبوده ایم. همان طور که کیارستمی در ابتدای این کتاب تنها به سطر بسیار کوتاه اما پرمغز و جاندار «ژ.ن.آرتور رمبو» که می گوید «باید مطلقاً مدرن بود» اکتفا می کند، در عین حال با همین سطر مواضع خود را با تمام کسانی که از همان آغاز سنگ بنای این کتاب، تنها با شنیدن نام کتاب سر به عناد و دشمنی گذاشته اند، روشن می کند. در دوره ای که رویکرد عامه مردم و گاه حتی خود بزرگان ادب نسبت به حافظ تنها مددجویی و چاره خواهی است و مخاطب تنها با دنبال کردن سطرها در پی یافتن سطری است که با جانش درآمیزد و به قولی راه را بر او بنماید کیارستمی به حافظ دیگرگونه نگریست و چراغی دیگر فراروی مخاطبان جدی شعر حافظ و این گروه افروخت که تنها با خواندن سطری از حافظ نیز می توان به چنین مهمی دست یافت چرا که کلام آنچنان با جان حافظ آمیخته شده است که هر سطر و مصراع به تنهایی میتواند شعری مستقل باشد. اگر تنها کمی خوشبین باشیم انتشار کتاب حافظ به روایت کیارستمی میتواند سنگ بنای محکم و استوار حافظ پژوهی باشد چرا که بسیاری از کسان با خواندن و ورق زدن صفحات کتاب، دلداده یگانگی اندیشه حافظ و نوع نگاه او میشوند و این بار نه از روی اجبار برای یافتن سطری بلکه برای درک اندیشه های حافظ دیوان او را دست میگیرند. حافظ به روایت کیارستمی دربرگیرنده ۶۴۷ نیم بیت از ۵۰۰ غزل حافظ است که هر نیم بیت در دو یا سه سطر زیر هم نوشته شده است و این شیوه نوشتار امکان دیگری به شعر حافظ بخشیده است و بسیاری از تصاویر و آرایه های کلامی حافظ که با نگاهی تیز و گاه عینک ذره بینی استادان ادب پارسی خود را بر ما عیان می کرد جلوه گر می شوند. این شیوه برخورد عباس کیارستمی متاثر از نگاه عکاسی و تصویر به شعر است. نوعی نگاه جزیی نگر که کل را برای ما روشن می کند. اتفاقی که در عمل در کشور ما نمی افتد و قله های ادب فارسی ما نیز بی شک از آن بی نصیب نیستند و گاه برخی میاندیشند هرچه کلام را به درازا بکشانی سخنت پرمغز و جاندارتر می شود. نگاه و روایت عباس کیارستمی حرکتی انقلابی در برابر نگاه رایج بر ادب فارسی بود که جایش بی شک در ادب فارسی ما کم بود.
بیشتر
کتاب حافظ به روایت عباس کیارستمی، نقاش، عکاس و سینماگر مطرح که در اوایل دی ماه سال ۸۵ راهی بازار و در ابتدا با توطئه سکوت روبه رو شده بود، رفته رفته انتشار آن بحثها و جنجالهای متعددی به همراه داشت و رکورد پرفروش ترین کتاب هفته را از آن خود کرد. حافظ به روایت کیارستمی در واقع اعلام موجودیتی دیگرگونه و مدرن از شعر حافظ است که تاکنون شاهد چنین رویکردی نسبت به شعر شاعران مطرح زبان فارسی نبوده ایم. همان طور که کیارستمی در ابتدای این کتاب تنها به سطر بسیار کوتاه اما پرمغز و جاندار «ژ.ن.آرتور رمبو» که می گوید «باید مطلقاً مدرن بود» اکتفا می کند، در عین حال با همین سطر مواضع خود را با تمام کسانی که از همان آغاز سنگ بنای این کتاب، تنها با شنیدن نام کتاب سر به عناد و دشمنی گذاشته اند، روشن می کند. در دوره ای که رویکرد عامه مردم و گاه حتی خود بزرگان ادب نسبت به حافظ تنها مددجویی و چاره خواهی است و مخاطب تنها با دنبال کردن سطرها در پی یافتن سطری است که با جانش درآمیزد و به قولی راه را بر او بنماید کیارستمی به حافظ دیگرگونه نگریست و چراغی دیگر فراروی مخاطبان جدی شعر حافظ و این گروه افروخت که تنها با خواندن سطری از حافظ نیز می توان به چنین مهمی دست یافت چرا که کلام آنچنان با جان حافظ آمیخته شده است که هر سطر و مصراع به تنهایی میتواند شعری مستقل باشد. اگر تنها کمی خوشبین باشیم انتشار کتاب حافظ به روایت کیارستمی میتواند سنگ بنای محکم و استوار حافظ پژوهی باشد چرا که بسیاری از کسان با خواندن و ورق زدن صفحات کتاب، دلداده یگانگی اندیشه حافظ و نوع نگاه او میشوند و این بار نه از روی اجبار برای یافتن سطری بلکه برای درک اندیشه های حافظ دیوان او را دست میگیرند. حافظ به روایت کیارستمی دربرگیرنده ۶۴۷ نیم بیت از ۵۰۰ غزل حافظ است که هر نیم بیت در دو یا سه سطر زیر هم نوشته شده است و این شیوه نوشتار امکان دیگری به شعر حافظ بخشیده است و بسیاری از تصاویر و آرایه های کلامی حافظ که با نگاهی تیز و گاه عینک ذره بینی استادان ادب پارسی خود را بر ما عیان می کرد جلوه گر می شوند. این شیوه برخورد عباس کیارستمی متاثر از نگاه عکاسی و تصویر به شعر است. نوعی نگاه جزیی نگر که کل را برای ما روشن می کند. اتفاقی که در عمل در کشور ما نمی افتد و قله های ادب فارسی ما نیز بی شک از آن بی نصیب نیستند و گاه برخی میاندیشند هرچه کلام را به درازا بکشانی سخنت پرمغز و جاندارتر می شود. نگاه و روایت عباس کیارستمی حرکتی انقلابی در برابر نگاه رایج بر ادب فارسی بود که جایش بی شک در ادب فارسی ما کم بود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حافظ به روایت عباس کیارستمی
شعری برای عباس کیا رستمی :
عبا
س
کیا
رس
تمی !
1- برای کسی که به قوت اشعار فارسی و گستردگی آرایه های ادبی مورد استفاده در آنها واقف و در مجموع اهل ادبیات باشه دیدن این کار بیهوده و اتلاف وقته! اینچنین فردی وقتی یک بیت شعر رو می بینه می تونه از زوایای مختلف بهش فکر کنه. جناس، ترصیع، تلمیح و ... براش نمایانه و کار ساده ای مثل تغییر در وقف هنگام خوندن شعر و مانور بر تکیه و تمرکز (که فقط بعضی وقتها منجر به تغییر معنا و دوبینی میشه) یه کشف و نوپدیدآوری تلقی نمی شه. بررسی این مسئله نه تنها مدرن اندیشی نبوده و نیست، بلکه از قدیم الایام در ادبیات ایران، چه نظم و چه نثر، وجود داشته (بخشش لازم نیست اعدام شود. > بخشش، لازم نیست اعدام شود. & بخشش لازم نیست، اعدام شود.)
2- با توجه به اینکه هر شعری رو میشه به این شیوه پاره نویسی کرد؛ عنوان مجموعه یعنی "حافظ به روایت عباس کیارستمی" اساساً اشتباهه، چون این رویکرد در خوانش شعر فارسی مطلقاً به فرد خاصی تعلق نداره و یک جریان طبیعی در ادبیات ایرانیه (اگر این مسئله را نپذیریم، فردا سعدی "به روایت" کیارستمی، فردوسی "به روایت" کیارستمی و ... به بازار می آید و این " به روایت" ، خصوصی ساختن یک جریان عمومی و متداول میشه! )
3- اصلاً همین "مشخص نبودن جایگاه وقف و تأکید" یکی از عوامل ایجاد وهم در فهم معانی و دلپذیری شعر ایرانیه و اگه شعرا این مسئله یعنی دقت در ثبت توقفگاه ها رو ضروری می دیدن(که در متون حقوقی و قانونی جایگاه خوبی داره) حتماً با درج علائمی این کار رو کرده بودن و نمی گذاشتن کج فهمی به ذهن مخاطب اثرشون راه پیدا کنه.
بازار هنر، بدجور از رونق افتاده که داریم به جای خلق آثار جدید، به بازی با حاشیه آثار قدیم می پردازیم. اینشتین بر شاخ غول هایی چون نیوتون و لایبنیتز ایستاده بود و آن شد که باید! ما که در همین ادبیات بر شاخ مولانا سلطان معنا و حافظ استاد بیان ایستاده ایم، چه برای گفتن داریم بجز بازی با میراث غول! گویی نسل غول های ایرانی به خاطر تغییرات گرمایی کره زمین از میان رفته است!
گاها خودش هم فراموش می کند کجای دنیا ایستاده و
چه می خواهد! (!)
یکی از تفاوتهای کیارستمی با نمونه های مشابه پس از خودش در جهان (و بویژه در ایران) فرم گرافیکی کاره که حاصل انتخاب لوکیشنهای طبیعی در مناظر بکر و خیره کننده ی ایرانه و این ویژگی به اضافه ی بهره گیری جذاب و ماهرانه از نابازیگر تماشای این آثار رو برای مخاطب ساده پسندتر هم قابل تحمل (و حتا لذت بخش) میکنه.
کیارستمی یکی از چند فیلمساز زندگی منه و از میون فیلمهای بسیاری که ازش دیدم، فیلمهای "زیر درختان زیتون"، "باد ما را خواهد برد"، "ده" و چند تای دیگه واقعن جزء تجارب مهم و لذتبخش من محسوب میشه.
فیلمهاش هم از این بدتر ! اصلا بی خودی معروف شده ! طعم گیلاس نبود طعم توت له شده بود... وای خدا سرم دارد می ترکد از این فیلم!!!؟؟؟:stupid: چرت !
از کیارستمی متنفرم!
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش / که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است / حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x
میشه به راحتی وزن شعر را هم احساس کرد
سخن غیر مگو
با من
معشوقه پرست
فعلاتن، فعلاتن، فعلاتن،فعلن[/quote]
اگه میخواین وزن کامل حس بشه که یه چیز غریبی در میاد و میشه تقطیع.
سخن غیـ
ر مگو با
من معشو
قه پرس !!!(!)
در کل جالب بود!
این کار کیارستمی به قول جناب poorfar بیشتر یه نوع قاب بندیه. انگار فوکوس کرده باشه یه جای شعر و در نمای کلوزآپ نشونش داده باشه! خب معلومه این زوم کردن باعث میشه یه المان هایی بیشتر ب چشم بیان (و این خصوصا واسه آدم امروزی مینیمال خوان و هایکو خوان و سه گانی خوان و ... جالب تره ) اما خیلی از عناصر زیبایی شناسی هم از دست می رن! بک گراند شعر توی این کلوزآپ اصلن معلوم نیست انواع ایهام ها و رابطه ی عمودی بیت ها، اصلا صدای ردیف و قافیه که تکرارشون در غزل حافظ همیشه معنی دار و هوشمندانه است و کلی چیز دیگه اینجا از بین میره!
این گونه نوشتن شعر فقط کمک می کند تا روی کلمات تمرکز بیشتری پیدا کنیم و وزن راحت تر درک شود اما کسی که با اینها از قبل آشنا باشد این طرز نوشتن را نمی پسندد.
من امثال این سه بیت را ساعتها میتوانم بخوانم (همانطور که خواندهام پیش از این):
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پیاش مشعلی از چهره برافروخته بود.
----------------
بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشود
بی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشود