رسته‌ها
قرآن هرگز تحریف نشده
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 164 رای
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 164 رای
جامعیت علمی
برجسته ترین ویژگی علامه حسن زاده آملی، جامعیت علمی و عملی است که مورد قبول همه صاحب نظران و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی قرار گرفته است. همین امر سبب شده که وی به عنوان عالمی شاخص در میان اندیشمندان حاضر شناخته شود. در میان عالمان حوزوی، فقیه، اصولی، فیلسوف، اهل حدیث، عارف و متکلم فراوان می زیسته، ولی به ندرت می توان عالمی چون استاد حسن زاده یافت که در همه این علوم و حتی در مسائل طب، ادبیات، هیئت و نجوم صاحب نظر باشد. وی در فقه، سال ها به تدریس کتاب های گوناگون فقهی مشغول بوده است؛ در علم رجال صاحب نظر می باشد؛ در درایه و حدیث چندین اثر تخصصی دارد؛ در ادبیات فارسی و عربی کم نظیر است؛ در منطق، به شرح و تصحیح و تفسیر منطق منظومه پرداخته است؛ و ،در علوم قرآنی، کلام، فلسفه، عرفان، ریاضیات، علوم غریبه، کتاب شناسی، خوشنویسی و تصحیح متون صاحب سبک و نظر به شمار می آید و آثاری دارد.(۲)

آثار علمی
تاکنون بیش از از یک صد و نود اثر علمیِ پر ارزش در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر، حدیث، رجال، ریاضیات، هیئت، نجوم، طب، ادبیات و علوم غریبه استاد حسن زاده آملی چاپ و منتشر شده و بسیاری نیز به صورت خطی موجود است. از درگاه خداوند متعالی مسئلت داریم با افزودن بر عمر و توفیقات استاد، همچنان روز به روز بر تعداد این آثار افزوده گردد. وقتی از استاد درخواست می شود آثارشان را معرفی کنند، فروتنانه چنین می فرماید: «برای اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرموده اند نفس را مشغول بدار، وگرنه او تو را مشغول می کند، تعلیقات و حواشی بر کتب درسی از معقول و منقول، وسایل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته ام».
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
50
آپلود شده توسط:
eyolin
eyolin
1389/07/18

کتاب‌های مرتبط

تفسیر نمونه - جلد ۱۰
تفسیر نمونه - جلد ۱۰
4.1 امتیاز
از 28 رای
تفسیر المیزان - جلد 6
تفسیر المیزان - جلد 6
4.5 امتیاز
از 24 رای
تدبر در قرآن
تدبر در قرآن
4.2 امتیاز
از 14 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن هرگز تحریف نشده

تعداد دیدگاه‌ها:
1204
جناب سادیست ، آیا برای اینکه خود را فردی متجدد جلوه دهیم لزوما باید همه ریشه ها را برید حتی اگر در آنها مفاهیمی ارزشمند و کم و بیش مطابق با موازین انسانی کنونی یافت شود؟ نه ، به باور من برای ساختن آینده ای نه به تیره روزی دیروز و امروز مان می بایست نخست ریشه ها را شناخت و آفت ها را زدود و در این راه مفاهیم بنیادین آیین پیشینیان که سرچشمه آن در آموزه های زرتشت و نه پیرایه های پسین است بسیار کارگشاست. این آموزه ها بر سه رکن خرد ورزی و راست گفتاری و راست کرداری بنا شده و این ارکان محدود به زمان نمی شوند و پایبندی بدانان در هر زمانی می تواند ملتی را بسوی صلح و سعادت رهنمون سازد(و این پایبندی لزوما به معنای گرویدن به آیین زرتشت نیست).
سنجیدن این آموزه ها با اندیشه های واپس گرایانه ای که تازیان به ارمغان آوردند و تاکنون در فراهم آوردن اسباب نگون بختی و تیره روزی ایرانیان سهم عمده را داشته گویای بسیاری از حقایق است و برای تمیز دادن سره از ناسره می بایست سرچشمه ها را با یکدیگر سنجید و برای نمونه گاتها را با قرآن بسنجم نه با اراجیف مجلسی و شیخ عباس قمی و از آن سوی قرآن را با گاتها بسنجم نه با اردوایراف نامه که اصولا نزد زرتشتیان نه یک مرجع و مستند آیینی که از اعتباری همچون کمدی الهی دانته نزد مسیحیان برخوردارست.
جناب فیلیس ، برخلاف کوشش بی مستند و ناآگاهانه شما ، در انتساب گاتها به زرتشت تردیدی نیست و این نه سخن من که دستاورد زبان شناسان و خاور پژوهان عموما اروپایی است که نمی توان به موجب انتسابشان به کشوری دیگر و آیینی دیگر بدانان انگ تعصب و باستان پرستی زد. چنانکه پژوهشگران بر آن اتفاق دارند : در درازای سده ها ، کتاب اوستا به غلط نام "کتاب آسمانی آیین زرتشت" به خود گرفته است. در حالیکه هیچ کدام از نوشتارهای اوستا به جز گاتها از زرتشت نیست. در این کتاب دو لهجه وجود دارد ، یکی لهجه گاتایی که لهجه خاور ایران بوده و دیگر لهجه اوستائی که در باختر ایران رایج بوده و افزون بر این ، مواردی همچون تفاوت آشکار مضمون کلام و عاری بودن آن از آداب و پیرایه های پسین و اشاره هایی در آن به سرزمین ها و اشخاصی مربوط به دوران پیدایش آیین مزدیسنا همگی موید این دستاورد است.
همچنین تلاش بی مورد شما برای درآوردن ایرادات علمی از اوستا و دستاویز جستن از آنها برای توجیه تضادهای فاحش قرآن راه بجایی نمی برد. هیچ بهدینی از آموزه های زرتشت در پی درآوردن مفاهیم علمی نمی باشد زیرا اصولا زرتشت همچون محمد مدعی برخورداری از علم لدنی و آگاهی از هرآنچه در کائنات گذشته و ملاقات با پروردگار در آسمانها و ... نبوده و از آموزه های خود هدفی بیش از توصیف پدیده های نجومی و علمی در سر می پرورانده و به راستی در هنگام اشاره به ماه و خورشید همان تصوری را داشته که دیگر هم عصرانش داشته اند همانگونه که هزاران سال بعد نیز محمد با همانگونه تصورات به توصیف آنها پرداخت و این بازی همگون سازی باورهای گذشتگان با مفاهیم علمی کنونی منحصر به مسلمین است که در مواجهه با روی گرداندن خیل عظیم نسل های نو از آیینی کهنه اندیش و در برابر سرنوشت محتومی که بسوی افول و نیستی می پیمایند بدان متوسل شده اند و چه کوشش بیهوده ای.
جناب فیلیس ، از سویی در نوشتارتان جز تکرار خطاهایی همچون تشبیه اهورامزدای مزدیسنا به زئوس و بعل و ... مطلب نو و درخوری ندیدم تا بدان پاسخ گویم و از سوی دیگر علاقه ای به مجادله بی حاصل با یک مسلمان که در راه القای حقانیت عقیده اش از وارون نمودن حقایق ابائی ندارد و بدون آگاهی کافی بر پندارهای شخصی اش پامی فشارد ندارم.از اینکه شما را به ناآگاهی از مفاهیم تاریخی و آیینی ایران پیش از یورش تازیان متهم میکنم پوزش می طلبم ، این برداشت ناشی از خطاهای مکرر شما و تمیز ندادن مفاهیمی همچون فَروَهر از اهورامزدا و خدایان پیش از زرتشت از ایزدان آیین مزدیسنا و انتساب سخنانی به اوستا که در آن وجود ندارد و "کیلویی" و "شایعه" خواندن متن سنگ نبشته معروفی همچون سنگ نبشته داریوش در گنج نامه همدان بدون آنکه برای دانستن درستی آن زحمت اندک کنکاشی بخود دهید می باشد(در همه منابع مربوط به سنگ نبشته گنجنامه همدان می توانید متنی که شایعه خوانده اید را بیابید از جمله در سایت جامع گردشگری ایران http://www.anobanini.ir/travel/fa/hamedan/1385/11/post_9.php )
از این روی از نقل قول و پاسخ گویی تک تک به سخنانتان چشم پوشی می کنم و گرچه امری ضروری نمی نماید و با موضوع کتاب این مبحث نیز سازگاری ندارد سخن آخر خویش را در این باب ، صرفا جهت روشن نمودن چگونگی دیدگاهم نسبت به آموزه های زرتشت پاک برای شما و جناب سادیست ، که ظاهرا از آن سوی بام افتاده اند و خود را میراث دار سنت شکنانی چون گالیله و کپرنیک و زنده یاد کسروی پنداشته و برای ما (به زعم ایشان) کهنه پرستان و گذشته ستایان دل می سوزانند بیان می نمایم.
نخست اینکه پیروان مزدیسنا (بر خلاف مسلمین تکفیرگر و کافر تراش) هیچگاه در پی تحمیل عقاید خویش به دیگرکیشان بر نمی آیند حال چه جای اینکه من بعنوان کسی که دست کم تا کنون افتخار گرویدن بدان آیین را نداشته ام کاسه داغتر از آش شده بخواهم بر حقانیت دیدگاه خود آن هم در مباحثه با یک مسلمان پابفشارم. مقصود تنها آشنایی با اندیشه یکدیگر است و در فرجام هرکس را در گور خود می نهند.
همچنین برخلاف آنچه جناب سادیست پنداشته ، دست کم من همچون دوستان مسلمان در پی پیوند زدن آداب و باورهای آیین های کهن با اندیشه های در خور یک انسان هزاره سومی نیستم. شیفتگی و تعلق خاطر من به آیین زرتشت برخاسته از همان چیزی است که بسیاری از هم میهنان ما و حتی مشاهیری از بیگانگان را شیفته و ستایشگر آن آیین و آغازگرش نموده که همانا نه آداب و باورها و حتی مضامین یکتاپرستانه آن که روح خردمحور و آزادی پرور و انسان مدار و مهرگستر آنست که از آغاز تا کنون همچنان در کالبد آن جاریست. اختیار و آزادی ای است که زرتشت در برگزیدن راه نیک و بد به مخاطبینش می دهد. او از مخاطبینش نمی خواهد زرتشتی شوند که می خواهد نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار باشند . در گاتهای او نشانی از خدای منتقم و جبار و قهار قرآن و تورات نیست. به تباه کاران وعده دوزخی هراس انگیز با اغذیه مسموم و اشربه سوزان و موجودات دهشتناک نمی دهد که تاوان فریبکاری و ناراستی شان را کوردلی و افسوس برخاسته از رفتار و کردارش می داند(یسنا - هات 30 -بند20) و همچنین نیکان و درست کرداران را با وعده حور و قلمان و میوه های خوشگوار تطمیع نمی کند که پاداش آنان را برخورداری از نیک منشی و راستی جاودانه و یگانگی با مزدا می داند. (یسنا - هات 30 -بند2) آیا کسی می تواند مدعی شود این مفاهیم عالی و ستایش برانگیز محدود به زمان و مکان خاصی بوده و این زمان بکار نمی آید که اگر اینگونه است لینکلن و گاندی و مصدق نیز به تاریخ پیوسته اند ولی میراثشان برای بشریت همواره ماندنی است.
و آیا چیزی می تواند جلودار افتخار و ابراز ستایش یک ایرانی نسبت به سربرآوردن چنین آیینی از سرزمین مادریش باشد آن هم در جایی که برای هزاران سال در قاطبه آیین های متاخر بدین میزان نشانی از مفاهیم انسانی و خرد گرایانه بچشم نمی خورد.
به عقيده زيست شناسان موجودات زنده ساختار سازمان يافته دارند، ميتوانند در طول زندگي سازمان و نظم خود را حفظ كنند و آنرا به نسل بعد منتقل سازند.سازمان يافتگي هم در ساختار سلولي و هم در ساختار شيميايي موجودات زنده وجود دارد.
هر سلول از تقسيم سلولهاي ديگر بوجود آمده است.
گروهي از سلولها كه هماهنگ با هم وظيفه ي خاصي در بدن انجام دهند يك بافت را تشكيل مي دهند.گروهي از بافتهاي هماهنگ يك اندام را تشكيل مي دهند.چند اندام هماهنگ با هم يك دستگاه را تشكيل مي دهند.بدن يك موجود زنده ي پرسلولي از چند دستگاه ساخته شده است. برگرديم عقب و با ساختار سلول آشنا شويم.
هر سلول از سه بخش اصلي غشاء ، سيتوپلاسم و هسته ساخته شده.
غشاي پلاسمايي كه اطراف سلول را مي پوشاند معمولا از ورود مواد ناخواسته به درون سلول جلوگيري ميكند اما مواد لازم مانند آب ، اكسيژن و مواد غذايي را به درون سلول راه ميدهد.مواد زايد سلول مانند دي اكسيد كربن مي توانند از سلول خارج شوند اما بسياري از مواد ديگر درون سلول، امكان خروج ندارند بنابراين مي توان گفت غشا خاصيت نفوذپذيري انتخابي دارد.علاوه بر آن مولكولهايي بر سطح غشاي سلولها وجود دارند كه ميتوانند بعضي مواد موجود در محيط را شناسايي كنند.
(به همين مقدار بسنده ميكنم.اگر علاقمنديد مي توانيد به كتب علوم زيست و زيست شناسي دبيرستان مراجعه كنيد.)پس بطور خلاصه:
سلول ----> بافت ---> اندام ---> دستگاه ---> موجود زنده
سوال من اين است : جاي روح كجاست؟
شاید تا کنون دست شما دچار بریدگی شده باشد. براستی که مراحل ترمیم قسمت آسیب دیده، یکی از شگفتی های آفرینش می باشد. زمانیکه پوست آسیب می‌بیند، ترمیم پوست طی مراحلی، صورت می‌گیرد: در اثر آسیب، ممکن است رگهای خونی میان‌پوست آسیب دیده و باعث خونریزی شود. خون از رگهای خونی نشت پیدا کرده، منجر به تشکیل لخته می‌شود. فیبروبلاستها و دیگر یاخته‌های اختصاصی ترمیمی تکثیر شده و به ناحیه آسیب دیده مهاجرت می‌کنند . فیبروبلاستها: کلافه‌ای از بافت فیبردار در داخل لخته ایجاد می‌کنند. به موازات انقباض رشته‌های فیبرین کلافه دچار چروکیدگی می‌شود. بافت پوستی جدید در زیر تشکیل می‌گردد . کلافه فیروز، سفت شده تا یک کبره زخم بر روی سطح پوست ایجاد کند. زمانیکه رشد پوست جدید کامل شود این کبره می‌افتد. با این وجود اثر زخم ممکن است باقی بماند .
در خون چه چیزی وجود دارد که باعث لخته شدن و انعقاد خون می گردد؟ تا با یک زخم ساده همه خون از بدن ما خارج نشود؟
پلاکت‌ها، اجزای کوچک مسطحی هستند که در خون وجود دارند و از بقیه سلو‌ل‌های خونی بسیار کوچک ترند. وظیفه اصلی پلاکت ها کمک به جلوگیری از خونریزی شدید به هنگامی است که در قسمتی از بدن جراحتی رخ داده است. آنها عامل اصلی بند آمدن خون می باشند! هنگامی که یکی از راه های جریان خون دچار پارگی می شود پلاکت ها در آنجا جمع می شوند و بطور موقت مانع از خونریزی شدید می شوند. در واقع نقش آنها تسریع انعقاد خون می باشد. براستی اگر خون فاقد این ویژگی بود با یک زخم ساده تمام خون از بدنمان خارج می شد!
پلاسماها حامل سلولهای خون هستند. آنها ترکیبی از پروتئین، نمک و آب هستند و توانایی حمل مواد غذایی، مواد آلی، هورمونها و سلولهای خون را در مسیر جریان خون دارند. از وظایف مهم پلاسما کمک به پلاکت ها برای در کنار هم ماندن و لخته شدن خون هنگام خونریزی می باشد. (برای درک بهتر شما می توانید پلاکت ها را به آجر و پلاسما را به سیمان و عمل جلوگیری از خونریزی را به درست کردن یک دیوار با آجر و سیمان تشبیه کنید.
براستی اگر خون فقط همین یک خاصیت انعقاد و لخته شدن را نداشت با یک زخم کوچک تمام خون از بدنمان خارج می شود و با یک زخم کوچک می مردیم!!!
سوالی که از ماتریالیست ها و بی خدایان باید بپرسیم این است که چگونه ماده و طبیعت بی جان و بی هوش خود میدانسته است که باید خون(ماده) دارای این خاصیت انعقاد و لخته شدن را داشته باشد تا بقاء ادامه داشته و حیات امکان پذیر باشد؟!!! لذا همین طبیعت مادی و فاقد هوش می آید و پلاکت را در خون قرار می دهد و لذا با گذر زمان در خون این خاصیت را ایجاد می کند؟!!! آیا ماده و طبیعتی که شما به آن اعتقاد دارید تا این حد باهوش و هوشمند است؟!!!
طی قرون گذشته باورهای علمی و رایجی درخصوص چگونگی پیدایش حیات شکل گرفته. ارائه فرضیه هایی همچون پیدایش حیات به صورت آنی، تدریجی، مبتنی بر مواد شیمیایی و نظایر آنها در بیش از یک قرن گذشته رنگ و بوی جدی به خود گرفته و از ابعاد گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته اند.
با این حال پذیرفته ترین فرضیه ای که در این زمینه مورد قبول بسیاری از گروههای علمی و تحقیقاتی قرار گرفته، فرضیه ای است که مبنای کاملا علمی داشته و در آن آغاز حیات از مولکولهایی در ۴ میلیارد سال پیش عنوان شده است. پیشگامان این عرصه کسانی نبوده اند جز استنلی میلر و اسپگمن که توانستند در محیطهای آزمایشگاهی پیدایش حیات در ۴ میلیارد سال پیش را به نوعی شبیه سازی کنند. دانشمندان دریافته اند که عناصری نظیر اسیدهای آمینه آلانین و لوسین و چند مورد دیگر در حقیقت مولکولهای اولیه و پایه گذار پیدایش حیات بوده اند.دانشمندانی نظیر استنلی میلر در بررسهای خود دریافته اند در دورانی نزدیک به ۴ میلیارد سال پیش جو زمین از انبوهی از گازهای مختلف نظیر نیترو‍ژن و دی اکسید کربن و همچنین هیدروژن و آمونیاک پوشیده بوده و این درحالی است که بروز فعالیتهای آتشفشانی علت پدیدار شدن آنها بوده است.در آن دوره وقوع رعد و برقهای بسیار قوی از جمله رایج ترین پدیده ها در جو زمین بوده است و به گفته دانشمندان این پدیده موجبپ پیدایش مولکولهای اولیه حیات می شده اند. میلر و همکارانش این فرآیند را در محیطهای آزمایشگاهی شبیه سازی کرده و در کمال حیرت شاهد پیدایش این مولکولها شدند.
دانشمندان عقیده دارند آتشفشانها در کنار وقوع رعد و برق از جمله عناصر پیدایش حیات اولیه بر روی زمین بوده اند.

دانشمندان در دهه های گذشته با ارائه فرضیه های مختلفی در این زمینه روبرو بوده اند که هر یک حداقل برای چندین سال به کانون توجهات تبدیل می شده اند. فرضیه پیدایش "آنی" از جمله این فرضیه ها بوده است که ارائه کنندگان آن معتقدند حیات و موجودات زنده آن به صورت یکباره به وجود آمده اند. یونان باستان مهد این فرضیه بوده است که از ارائه کنندگان اصلی آن می توان به ارسطو اشاره کرد.
اما در کنار این فرضیه، دانشمندانی همچون پاستور برای رد کردن فرضیه پیدایش "آنی" حیات چنین ابراز عقیده کرده اند که حیات همواره وجود داشته و نمی توان برای آن زمان آغازینی در نظر گرفت و باید به آن به صورت یک فرآیند بدون آغاز نگاه کرد.
با این حال با توجه به اینکه زمین خود در مقطعی خاص از زمان ایجاد شده است، چگونه می توان این نظریه را مورد قبول دانست؟
در برهه ای از تاریخ نیز گروههای مختلف علمی از فرا زمینی بودن منشأ حیات خبر می داده اند. در دوره ای از تاریخ علوم که به مسأله برخوردهای شهاب سنگی با زمین به شدت توجه می شده است، دانشمندان از امکان وارد شدن منشأ حیات از اجرام آسمانی دیگر به زمین در جریان همین برخوردها خبر می داده اند. با این حال هر از چندگاهی دانشمندانی پیدا شده و با ارائه مدارک و شواهد خاص خود، این نظریه را رد می کرده اند. اما در برابر همین فرضیه که تاحدودی بیش از سایر فرضیه ها جالب توجه بوده است، برخی دانشمندان از پیدایش حیات بر روی زمین خبر داده اند. آنها معتقدند در حدود ۴ میلیارد سال پیش و زمانی که سطح زمین مملو از مواد داغ و مذاب بوده است امکان پیدایش حیات وجود نداشته اما به تدریج و با سرد شدن تدریجی زمین شرایط برای این پیدایش مهیا شده است.بارشهای شدید بارانی که ناشی از متراکم شدن بخار آب جو زمین بوده است، نتیجه ای جز پیدایش اقیانوسها نداشته و از این رو شرایطی مناسب برای تکامل کلیه گروههای جاندار ساکن بر روی زمین در طول ده ها میلیون سال فراهم شده است.
به نظر می رسد که با توسعه دانش فسیل شناسی و بررسی دقیق شواهد و مدارک برجای مانده بر روی فسیلها، بزودی دانش بشر از بن بستهای فعلی خارج و به مقاطع روشنی از فرآیند مشخص شدن راز پیدایش حیات دست خواهد یافت.
این رو یادم رفت ذکر کنم! آخی! نقل قول:: نظریه پیدایش حیات (آبیوژنز) در مورد پیدایش نخستین موجود زنده یک بحث علمی جداست. و نظریه تکامل که در مورد چگونگی تغییر و تحول ژنتیکی و ساختاری موجودات زنده بحث میکند یک بحث جداست. .... میدانم! کلا همه چیز نیز اتفاقی رخ داده! و دست به دست هم داده تا اکنون انسانهای باشعور و باهوش با چشم و گوش و زبان و .. به وجود بیاید! چه تراژدی! زیبایی!آخی! (افکار متناقض ذهن یک ماتریالیست!)

فرمایشات بالا از تکه پران اعظم است که خود را نخود هر آشی میکند و وکیل وسیع همه است! تو دو پول سواد داری که اینقدر چرت و پرت می بافی!! و فقط کارت چرت و پرت گفتن در مورد تاریخ ایران و در مورد علوم تجربی است!! و خودت را در بحث زیست شناسی می چپانی!!! تو که شغلت مداحی است؛ در بحث ایران باستان و علوم تجربی چه میکنی؟! برو مداحی ات را تقویت کن تا در مراسم بیشتری از تو استفاده شود ؛ برو آستین هایت را بالا بزن و جورابهایت را در جیب کت خودت بگذار و با دمپایی و آستین های بالا زده در اداراه ها و دانشگاه ها قدم بزن و تظاهر به وضو گرفتن و نماز خوانی کن؛ همین برایت کافی است!
جواب انسانی چون تو را بهتر از این نمی توان داد با لحنی که خودت برای بحث کردن برگزیده ای!! خوش باش بی سواد اسپم گذار.
مغلطه بزرگ تو برای یکی نشان دادن (( خلق الساعه ارسطوییان )) و (( نظریه تکامل دانشگاههای امروز )) خودش برای اثبات شیشه خورده داشتن تو و بیسوادی تو کافی است!!
دوستانی که مایل به درک اطلاعات بیشتر در این مورد باشند میتوانند به کامنتهای قبلی من مراجعه کنند و نیازی به این نیست که حتما تحت تأثیر اراجیف و خزعبلات شما گیج شوند. که بیشتر شباهت به هذیان های یک انسان شکست خورده دارد که تنها کارش تکه انداختن های مذبوحانه است!! مذبوحانه میدانی یعنی چه؟!! یعنی وقتی ذبح میشوند دست و پا میزنند!!... حالا هم نیازی نیست با تو دهن به دهن شوم. و یادم هست که در این مباحثات برچسب هایی چون بیسواد و دروغگو و کافر را تو و امثال تو دائم در مورد من بکار گرفته اید و هرگاه جوابتان را دادم خود را به موش مردگی و مظلوم نمایی زده اید.. که آی ملت ببینید این بیخدایان ماتریالیست چقدر بی ادب هستند! آخی... الهی... عصبانی نشو برایت خوب نیست!!... این هم خلاصه ای از نمایشنامه عملکرد شما که اگر هم کفر و ایمانی در کار باشد شما دست هر کافر و پنهان کننده حقیقت را از پشت بسته اید!! دوستان علاقه مند به کسب اطلاعات زیست شناسی به کامنت من مراجعه کنند. اینجا هم هرچه فحش میخواهی بگذار. از بچه های لوس و مغلطه کار و بی ادب و بی سواد توقع بیش از این هم نمی توان داشت.

2012 پایان دنیا نیست! ناسا اثبات می کند…
http://www.ejazquran.ir/post/306
خدا دین علم
http://mmosadegh.blogspot.com/
فرض كن شما از پنجره بيرون را نگاه ميكني كه ببيني وضع هوا چطور است.مي بيني كه هوا آفتابي است.يعني با استفاده از حس بيناييت كسب اطلاعات كرده

ما که معتقد هستیم که انسان دارای هوش می باشد شما باید یک مثال بزنید از چیزی مادی(فاقد هوش و یا روح که شما می گوئید)، که می تواند خود اطلاعات را در خود بوجود بیاورد. مثلا باید بگوئی یک دفتر و یک قلم را در اتاقی گذاشته ای و بعد از گذشت چند میلیارد سال بر روبی این دفتراطلاعات علمی بالایی بوجود آمده است. دوست عزیز دقت کنید که می گوئیم اطلاعات علمی بوجود بیاید. بله همان مطلب علمی بر روی ماده ذخیره شده است و کاغذ و جوهر آن قلم مادی هستند ولی آن اطلاعات و هوش چیزی غیر مادی هستند. یا شما باید مثالی بزنید که یک کامپیوتر (سخت افزار فاقد هوش و اطلاعات) به مرور زمان میلیاردی خود در درونش اطلاعات و نرم افزار را بوجود بیاورد!!
شما باید بگوئید چگونه ماده ای متمرکز منفجر شده است و این ماده فاقد هوش خود بعد از گذر زمان در درونش حاوی اطلاعات و هوش شده است؟!! (اطلاعات موجود در سلول موجودات در دی ان ای با کدهای AوC,T,G همچون اطلاعات کامپیوتری با کدهای 0و1)
وگرنه ورود اطلاعات و هوش از خارج از این ماده متمرکز(که در انفجار بزرگ منفجر شده است) از طرف آفریدگار بینهایت هوشمند جواب علت بوجود آمدن اطلاعات و هوش در ماده است.
ميگويي ماده نميتواند اطلاعات را بوجود بياورد.

شما می گوئید ماده می تواند هوش و اطلاعات را بوجود بیاورد و من به شدت علاقمند به معرفی نمونه ای از طرف شما و دوستانتان از ایجاد اطلاعات و هوش توسط یک ماده( فاقد هوش) می باشم. شما اگر میلیاردها کامپیوتر (فقط سخت افزار) را در مکانی قرار بدهید و میلیارها سال هم که بگذرد هیچکدام از این کامپیوترها حاوی اطلاعات و هوش و نرم افزار نخواهند شد و همان ماده که قبلا بوده اند باقی می مانند. همچنین اگر شما میلیاردها کتاب و دفتر را همراه با میلیاردها قلم برای میلیاردها سال در کنار هم قرار دهید به هیچ وجه کوچکترین تغییری در اطلاعات موجود در این مواد ایجاد نخواهد شد.
دوستان عزیز می توانند بحث خداشناسی شماره 3 را در زیر کتاب: علم راهی بسوی افریدگار بخوانید
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=16925
در مورد نرم افزار و كامپيوتر: يعني ميگوييد كه مهندسان از روح خودشان در كالبد آنها دميده اند!؟ آقاي عزيز نميدانم چقدر در مورد كامپيوترها و سير تكامل آنها مطالعه كرده اي اما هر چقدر كه خوانده اي كتاب مباني علم رايانه سال سوم دبيرستان رشته رياضي را هم بخوان كه از چرتكه تا هوش مصنوعي را توضيح داده.اطلاعات داده هايي هستند كه وارد كامپيوتر شده و مورد پردازش قرار گرفته اند.همين متن و تصويري كه مي بينيم جزو اطلاعات است.هر كاراكتر يا هر نوع داده ي ديگري مكاني مادي از حافظه ي مادي را به صورت سيگنالهاي الكترونيكي صفر و يك اشغال مي كند! ضمنا صفرو يك را هم نميشود ديد!شما اگر توانستي يك نرم افزار را بدون استفاده از سخت افزار بسازي ميتواني ادعاي خدايي كني.آيا اگر ساعتهاي كامپيوتري،ماشين حسابها و ... داراي برنامه باشند ميتوانيم بگوييم پس داراي روح هستند؟(منظورم از روح همان چيزي است كه شما غيرماده ميناميدش).ضمنا غير ماده را هم تعريف كنيد.
در مورد انسان:انسان 5 تا حس دارد و يك عقل.اطلاعات همان ورودي هايي هستند كه از طريق سيستم عصبي به مغز ميرسند. فرض كن شما از پنجره بيرون را نگاه ميكني كه ببيني وضع هوا چطور است.مي بيني كه هوا آفتابي است.يعني با استفاده از حس بيناييت كسب اطلاعات كرده اي .هزاران هزار مثال ديگر هم ميتوان زد. حالا اگر من از شما بپرسم جنس اين اطلاع از چيست؟ اين حرفم معني دارد؟ميگويي ماده نميتواند اطلاعات را بوجود بياورد. اين غلط است.هر چيزي كه وجود دارد داراي مشخصاتي است هرگاه اين مشخصات را دريافت كردي يعني اطلاعات را كسب كرده اي. پس اطلاعات يعني همه ي آن چيزهايي كه درك ميكنيم و ميدانيم.به همين سادگي.
اما در مورد اطلاعات در موجودات زنده، موضوع بسیار پیچیده تر می باشد. مفهوم اطلاعات در موجودات زنده چیست؟ اگر قرار باشد اطلاعات ذخيره شده در DNAنوشته شود، لازمه آن فراهم‏سازى كتابخانه بزرگى با 900 جلد كتاب 500 صفحه‏اى است؛ ا

دوست عزیز محمدعلی!
از توضیحاتتان ممنون.اما اطلاعات موجود در دی ان ای باز هم بیش از اینهاست.
قرآن هرگز تحریف نشده
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک