قرآن هرگز تحریف نشده
نویسنده:
حسن حسن زاده آملی
امتیاز دهید
جامعیت علمی
برجسته ترین ویژگی علامه حسن زاده آملی، جامعیت علمی و عملی است که مورد قبول همه صاحب نظران و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی قرار گرفته است. همین امر سبب شده که وی به عنوان عالمی شاخص در میان اندیشمندان حاضر شناخته شود. در میان عالمان حوزوی، فقیه، اصولی، فیلسوف، اهل حدیث، عارف و متکلم فراوان می زیسته، ولی به ندرت می توان عالمی چون استاد حسن زاده یافت که در همه این علوم و حتی در مسائل طب، ادبیات، هیئت و نجوم صاحب نظر باشد. وی در فقه، سال ها به تدریس کتاب های گوناگون فقهی مشغول بوده است؛ در علم رجال صاحب نظر می باشد؛ در درایه و حدیث چندین اثر تخصصی دارد؛ در ادبیات فارسی و عربی کم نظیر است؛ در منطق، به شرح و تصحیح و تفسیر منطق منظومه پرداخته است؛ و ،در علوم قرآنی، کلام، فلسفه، عرفان، ریاضیات، علوم غریبه، کتاب شناسی، خوشنویسی و تصحیح متون صاحب سبک و نظر به شمار می آید و آثاری دارد.(۲)
آثار علمی
تاکنون بیش از از یک صد و نود اثر علمیِ پر ارزش در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر، حدیث، رجال، ریاضیات، هیئت، نجوم، طب، ادبیات و علوم غریبه استاد حسن زاده آملی چاپ و منتشر شده و بسیاری نیز به صورت خطی موجود است. از درگاه خداوند متعالی مسئلت داریم با افزودن بر عمر و توفیقات استاد، همچنان روز به روز بر تعداد این آثار افزوده گردد. وقتی از استاد درخواست می شود آثارشان را معرفی کنند، فروتنانه چنین می فرماید: «برای اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرموده اند نفس را مشغول بدار، وگرنه او تو را مشغول می کند، تعلیقات و حواشی بر کتب درسی از معقول و منقول، وسایل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته ام».
برجسته ترین ویژگی علامه حسن زاده آملی، جامعیت علمی و عملی است که مورد قبول همه صاحب نظران و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی قرار گرفته است. همین امر سبب شده که وی به عنوان عالمی شاخص در میان اندیشمندان حاضر شناخته شود. در میان عالمان حوزوی، فقیه، اصولی، فیلسوف، اهل حدیث، عارف و متکلم فراوان می زیسته، ولی به ندرت می توان عالمی چون استاد حسن زاده یافت که در همه این علوم و حتی در مسائل طب، ادبیات، هیئت و نجوم صاحب نظر باشد. وی در فقه، سال ها به تدریس کتاب های گوناگون فقهی مشغول بوده است؛ در علم رجال صاحب نظر می باشد؛ در درایه و حدیث چندین اثر تخصصی دارد؛ در ادبیات فارسی و عربی کم نظیر است؛ در منطق، به شرح و تصحیح و تفسیر منطق منظومه پرداخته است؛ و ،در علوم قرآنی، کلام، فلسفه، عرفان، ریاضیات، علوم غریبه، کتاب شناسی، خوشنویسی و تصحیح متون صاحب سبک و نظر به شمار می آید و آثاری دارد.(۲)
آثار علمی
تاکنون بیش از از یک صد و نود اثر علمیِ پر ارزش در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر، حدیث، رجال، ریاضیات، هیئت، نجوم، طب، ادبیات و علوم غریبه استاد حسن زاده آملی چاپ و منتشر شده و بسیاری نیز به صورت خطی موجود است. از درگاه خداوند متعالی مسئلت داریم با افزودن بر عمر و توفیقات استاد، همچنان روز به روز بر تعداد این آثار افزوده گردد. وقتی از استاد درخواست می شود آثارشان را معرفی کنند، فروتنانه چنین می فرماید: «برای اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرموده اند نفس را مشغول بدار، وگرنه او تو را مشغول می کند، تعلیقات و حواشی بر کتب درسی از معقول و منقول، وسایل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته ام».
آپلود شده توسط:
eyolin
1389/07/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن هرگز تحریف نشده
amir 122
امیر122
بنده سعی می کنم از دایره ادب خارج نشوم.
شما در باره ی بنده اظهار نموده اید:
"وتنها گله بنده ازاین titijaan میباشد که شر وور زیاد میبافد.":!
بی ادبی هنر نیست.
اگر چه شاید برای امثال جنابعالی به سبب شرایط خاص تان سخت باشد ولی اگر تلاش بفرمایید مطمئناً موفق به رعایت ادب و بکار گیری شعور انسانی تان خواهید شد.
از خدا خواهیم توفیق ادب.;-)
(ضمناً دوستان تابناکی با این گونه رفتارهای کلامی امثال جنابعالی- بیش از پیش با افراد روشنفکر آته ئیست آشنا خواهند شد)
چراغی را که ایزد برفروزد- هر آن کس پف کند ریشش بسوزد.
خوش باشید.;-)
گویا شما فکر کرده اید که قرآن فقط برای عصر ما نوشته شده است و این در حالی است که: قرآن نکات علمی را صراحتا نگفته بلکه از مثال زدن استفاده می کند تا برای بشر ۱۴۰۰ سال پیش قابل قبول و قابل درک باشد. بدیهی است که بشر آن زمان نمی تواند بپذیرد که بر روی زمینی کروی و متحرک زندگی می کند و گوینده چنین سخنی حتی ده قرن بعد هم در امان نبوده است. لذا از مثال زدن استفاده می کند. این موضوعی کاملا منطقی و قابل درک است
به عقیده بعضى از دانشمندان بزرگ، کواکب و ستارگان و کهکشانهایى که دیده مىشود همه جزء آسمان اولند و در ماوراى آن شش جهان بزرگ دیگر هست .منظور قرآن از آسمانهاى هفتگانه مجموع عوالم هفتگانهاى است که در جهان هستى وجود دارد، گرچه علم و دانش امروز انسان فقط پرده از روى یکى از آنها برداشته ولى هیچ مانعى ندارد که در آینده در اثر تکمیل علم انسان عوالم ششگانه عظیم دیگرى در پشت این جهان محسوس امروز کشف گردد. طرفداران این عقیده به این آیه استشهاد نمودهاند:
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ
«همانا ما آسمان دنیا(نزدیکتر) را به زینت و زیور ستارگان آراستیم»
از این آیه استفاده مىشود که ستارگان همه در آسمان اولند (باید توجه داشت که کلمه «دنیا» در لغت عرب به معنى پایین و نزدیک است. به هر حال، ذکر این نکته لازم به نظر مىرسد: از آیات و روایاتى که عدد آسمانها را هفت معرفى کرده به هیچ وجه تایید نظریه هیئت بطلمیوس که آسمانها را به صورت افلاکى مانند طبقات پوست پیاز معرفى مىکرد،استفاده نمىشود زیرا مطابق هیئت بطلمیوس عدد افلاک و آسمانها نه مىباشد.
توضیح: این هفت آسمان را با هفت طبقه اتمسفر اشتباه نگیرید مثل: فراشا که فکر می کنی یعنی همان فرش در زبان فارسی که زیر پای شماست.
کن فیکون یعنی اراده و علم الهی برای آفرینش نیازمند به مطالعه و ریختن طرح و نقشه قبلی و تجربه کردن و آزمودن راه حل های مختلف و به نوعی گذر زمان نمی باشد و همین که پروردگار اراده به آفرینش چیزی کند بسته به اینکه مشیت و اراده الهی به آفرینش آنی یا تدریجی قرار گیرد یا آنن وجود می یابد و یا در سلسله مراتب وجود یافتن قرار می گیرد لکن در هردو آنها فرآیند وجود یافتن از لحظه ارده الهی شروع می گردد و در حقیقت میان اراده الهی و موجود شدن هیچ گونه فاصله زمانی جهت ریختن طرح و نقشه و غیره .... وجود ندارد.
توضيح بیشتر اينكه : منظور از جمله كن فيكون (موجود باش آنهم فورا موجود مى گردد) اين نيست كه خداوند يك فرمان لفظى با معنى موجود باش صادر مى كند، بلكه منظور اين است هنگامى كه اراده او به وجود چيزى تعلق مى گيرد، خواه بزرگ باشد يا كوچك ، پيچيده باشد يا ساده ، به اندازه يك اتم باشد يا به اندازه مجموع آسمانها و زمين ، بدون نياز به هيچ علت ديگرى تحقق مييابد، و ميان اين اراده و پيدايش آن موجود حتى يك لحظه نيز فاصله نخواهد بود. اصولا زمانى در اين وسط نمى تواند قرار گيرد، و به همين دليل حرف فاء (در جمله فيكون ) كه معمولا براى تاخير زمانى توام با اتصال است در اينجا فقط به معنى تاخير رتبهاى است (آن گونه كه در فلسفه اثبات شده كه معلول از علت خود متاخر است نه تاخر زمانى بلكه تاخر رتبهاى دقت كنيد). اشتباه نشود منظور اين نيست كه هر چه خدا اراده كند در همان لحظه موجود مى شود، بلكه منظور اين است هر طور اراده كند همانطور موجود مى شود . فى المثل اگر اراده كند آسمانها و زمين در شش دوران به وجود آيند مسلما بى كم و كاست در همين مدت موجود خواهند شد، و اگر اراده كند در يك لحظه موجود شوند همه در يك لحظه موجود خواهند شد، اين تابع آن است كه او چگونه اراده كند و چگونه مصلحت بداند. و يا مثلا هنگامى كه خداوند اراده كند جنينى در شكم مادر درست نه ماه و نه روز و نه ساعت دوران تكامل خود را طى كند، بدون يك لحظه كم و زياد انجام مييابد، و اگر اراده كند اين دوران تكاملى در كمتر از يكهزارم ثانيه صورت گيرد، همان گونه خواهد شد، چه اينكه اراده او علت تامه براى آفرينش است ، و ميان علت تامه و وجود معلول هيچگونه فاصلهاى نمى تواند باشد.
مجبوریم موضوع را از آسمانها و اتمسفر و کوه ها به موضوع مدت زمان آفرینش تغییر بدهیم تا در کامنت های بعدی به توضیحات بیشتر پیرامون موضوعات قبلی بپردازیم. اما پاسخی به شبه مدت زمان آفرینش:
دوست عزیز چرا می بایست مدت زمان آفرینش:آسمان و زمین
با مدت زمان آفرینش:آسمان و زمین و کوهها و برکات و مواد غذایی
یکسان باشد؟! در حقیقت: کوهها و برکات و مواد غذائی زمین (از نظر آفرینشی) جزء زمین که نیستند که اگر باشند در آنصورت دو روز از روزهـای آفـریـنـش آنـهـا جزء روزهای آفرینش زمین نیز باید باشد و یا کلاً آفـریـنـش آنـهـا می بایست با آفرینش زمین محسوب بشود. آیا کوهها در ابتدای آفرینش زمین بوده اند و. ا طی دوران های بعدی با حرکت پوسته های زمین و فوران مواد مذاب ایجاد شده اند و ...
دوست گرامی ، تناقض از سر روی این گفتارتان می بارد. از سویی خداوند "چون اراده کند موجود می شود" یعنی اگر اراده کند بقول شما همه طبقات آسمان و زمین را در لحظه ای بیافریند اراده اش مساویست با تحقق آن. حال چگونه از این قدرت عظیم که در قالب آن آیه به رخ بندگانش کشیده در آفرینش آسمانها و زمین بهره نبرده و مانند ما انسانهای ناتوان برای آفریدن چیزی مرحله به مرحله و گام به گام پیش رفته و گاهی از یکی (آفرینش آسمان) دست شسته و به دیگری (آفرینش زمین) سرگرم شده و پس از فراغت از آن به تکمیل کار پیشین مشغول شده از آن سخنان بدیعی است که تقصیر ناهمخوانی و تناقضش را متوجه شما نمی دانم تا پاسخش را از شما بجویم. آب از سرچشمه گل آلودست.
فسقلی گرامی، منظور شما از اینکه "کوهها صفحه های زمین را در کنار هم نگاه می دارند " و "در ضمن مانع از حرکات صفحات زمین در جای دیگر نمی شوند" را درنیافتم . بالاخره کوهها این صفحات را در کنار هم نگاه می دارند یا نگه نمی دارند؟
قبلا نیز به عدم تاثیر کوهها در جلوگیری از حرکت صفحات درونی و برونی زمین اشاره کردم. کوهها حتی عظیم ترینشان که سلسله جبال هیمالیاست قادر به پایداری در برابر نیروی عظیم پیش برنده پوسته و صفحات درونی زمین نمی باشند. مصداق آن نیز پیش رفتن هند بسوی تبت و تغییرات حاصل از آن می باشد.
اگر منظورتان از اینکه کوهها "مانع از گسستکی کامل و کنده شدن صفحات از روی زمین می شوند پس مانند میخ عمل میکنند" این است که اگر کوهها نبودند صفحات زمین از جای کنده و بسوی جو به پرواز در می آمدند که هیچ... نیاز به پاسخ نیست. احتمالا منظورتان جلوگیری کوهها از گسست صفحات زمین در سطح خود زمین است که در این صورت نیز گفتنی ست که بیش از 250 میلیون سال پیش هند ، آفریقا، استرالیا و آمریکای جنوبی همگی به هم متصل بودند و تشکیل قاره ای به هم پیوسته می دادند که "پانگئا" عنوان داده شده. طی چند میلیون سال این قاره بزرگ از هم گسسته شده و به قاره های کنونی تقسیم شده است و وجود کوهها هیچ تاثیری در جلوگیری از این گسستگی نتوانست داشته باشد. این گسستگی همچنان نیز در حال استمرار است و شکل قاره ها در آینده دور بگونه فعلی نخواهد بود.
فارغ از همه ی تشبث ها و دلالت ها به یافته های علمی دانشمندان معاصر برای توجیه سخنان کسی که که ذره ای از این یافته ها به مخیله او و دیگر انسانهای هم عصر او خطور نمی کرده ، از آنجا که آیه فوق صراحتا به "استوار شدن کوهها جهت جلوگیری از جنبانیدن انسانها" اشاره کرده بدیهی ترین برداشت این است که "عدم جنبانیدن شما" اشاره به جنبش موضعی زمین یا همان زمین لرزه دارد که ناشی از تصور غلط آورنده قرآن و بادیه نشینان حجاز در خصوص تاثیر کوهها در جلوگیری از وقوع زمین لرزه دارد . امری که نادرستی آن را بدون نیاز به استدلالات علمی از بروز زلزله های عظیم در مناطق کوهستانی کشورهایی همچون ژاپن یا مواردی همچون زلزله رودبار و منجیل نیز می توان دانست. حال اینکه چگونه با به میان آمدن یافته های دهه های اخیر دانشمندان در خصوص کنش ها و جنبش های درونی و برونی زمین ، معتقدان دین حنیف این عبارت "جهت جلوگیری از جنبانیدن انسان" را از مباحث خود فاکتور گرفته و سعی در چسبانیدن میخ قرآنی به یافته های زمین شناختی دانشمندان دارند بماند. هر چند چنانکه بدان پرداخته شد توجیهات پیرامون همان "میخ" نیز آنقدر سست و نچسب است که چرخ استدلال راویانش را پنچر نموده.
لابد باز با جمع نقیضین و یکسان دانستن دو چیز متفاوت میخواهید بگویید هر دو درست است و اینها یکی هستند؟!
2- دوم برای ما مشخص کنید منظور از آسمان هفت طبقه که در آن مصابیح ( ستاره ها و چراغ ها! ) هستند آیا می تواند هفت لایه اتمسفر باشد؟!:)):)):)) آیا ستاره ها درون لایه های اتمسفر زمین هستند؟!:))
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانى کار آن (آسمان) را وحى (و مقرّر) فرمود، و آسمان دنیا را با چراغهایى [= ستارگان] زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا.
3- سوم اینکه چطوری هفت آسمان در دو روز خلق شده اند اما زمین فسقلی و چیزهای روی آن در چهار روز یا به قول شما چهار دوران؟!!! آسمانهای بیکران با میلیاردها میلیارد خورشید و سیاره و قمر در دو روز آنوقت زمین کوچولو در جهار روز !! حالا گیرم که هر روز معادل دورانی 50 هزارساله هم باشد!!!
4- چهارم اینکه سوره بقره آیه 29 میگوید اول زمین خلق شد بعد آسمان ها اما در آیات دیگر میگوید اول آسمان بعد زمین! این تناقض در ترتیب زمانی را هم لطفا یکجوری با زبان توجیه کنید .
5- پنجم اینکه: .
فعل (( دحاها)) یعنی آنرا گستراند و پهن کرد. نمونه اش هم در (( دحوالارض!)) که میگویند زمین دحو شده یعنی گسترده شده است. در ضمن اگر مترجم از غلتانیدن به جای پهن کردن استفاده کرده کاملا درست این کار را کرده زیرا پارچه و سفره و فرش را هم روی زمین می غلتانند تا پهن شود و گسترده شود!! نه اینکه اکر من فرش لوله شده را روی زمین غلتاندم و پهن کردم بگویم پس فرش همچون سیب گرد است زیرا آنرا غلتاندم!!
این ها چه مغلطه های زبانی ضعیفی است که میکنید!؟ خود قرآن میگوید زمین را مثل فرش قرار دادم . شما این را با سکوت از کنارش رد میشوید؟!
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا ... یعنی همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده]
6- ششم اینکه قرآن میگوید کوه ها را لنگر آسا از بالا روی زمین فرود آورده است!!! شما چرا سکوت میکنید؟! کجای علم گفته است که کوه ها مثل لنگرها از بالا و از فوق زمین بر زمین فرو رفته اند و کوبانده شده اند؟!!!!!!!!
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا ... و در [زمين] از فراز آن کوهها (ی لنگر آسا) قرار داد ...
دوستانی که اهل انصاف و اهل منطق هستند. مورد به مورد و دقیق و کلمه به کلمه بحث کنند. نه اینکه مثلاً ترتیب زمانی برایشان مهم نباشدو کلمه (( فوقها )) برایشان مهم نباشد. طول کشیدن زمان خلق زمین بیشتر از زمان خلقت هفت طبقه ! آسمانها و ستاره ها برایشان مهم نباشد... دانه به دانه موارد بالا را دقیق بحث کنید. عین آنچه را که خواستم نه چیزهایی را که من نپرسیده ام و نخواسته ام.
دوست عزیز: موضوع مورد اشاره به هوشیار پریدن از موضوع آفرینش آسمانها به موضوع کوه ها بود. که بخوبی در کامنت های قبلی قابل مشاهده است. در صورتی می توان به بررسی بدون غرض پرداخت که از تغییر موضوع خودداری گردد.
اما مطلب مورد اشاره اینجانب کاملا با موضوع شما مرتبط است. شما فرمودید: " حرکت صفحات tecnonic زمین و به تبع آن پوسته بیرونی زمین نشانگر بی پایه بودن ذهنیت آورنده قرآن در خصوص تثبیت پوسته زمین (توسط کوهها یا هر چیز دیگری) است" که با آوردن آیه نمل 18 بیان شد که خداوند به حرکت و ثابت نبودن کوهها اشاره کرده است. و شما خود به حرکت کوه هیمالیا و ÷وسته های زمین اشاره کرده بودید که کاملا متناسب با موضوع می باشد.
ادامه بحث علمی پیرامون: نقش کوهها در کاهش جنبش زمین:
نقش دیگر کوه ها در کاهش نوسانتات پوسته زمین می باشد. همان طور که می دانید عامل اصلی جز و مد در دریا نیروی گرانش ماه می باشد. ماه و در کل کیهان، بر آب و بویژه آب دریاها و اقیانوسها (جزر و مد) تاثیر می گذارد. که این تاثیرات در برخی روزها کم و زیاد می شوند. کوه ها در حقیقت حکم زره فولادین را دارند که دور تا دور زمین را احاطه کرده ، و با توجه به ارتباط و پیوندى که در اعماق زمین به هم دارند ، یک شبکه نیرومند سرتاسرى را تشکیل مى دهند و اگر چنین نبود و سطح زمین را خاک هاى نرم پوشانده بود به آسانى تحت تأثیر جاذبه نیرومند ماه قرار مى گرفت و جزر و مد در خشکى ها مانند جزر و مد در دریاها همه چیز را به لرزه درمى آورد و اضطراب و حرکت و لرزش در طول شبانه روز بر سطح زمین حکم فرما بود و هر ساختمانى را ممکن بود ویران کند . جاذبه خورشید نیز ، جزر و مدى هر چند خفیف تر به وجود مى آورد و اگر ماه و خورشید در مسیر خود در یک سو واقع شوند و این دو جاذبه در یک جهت قرار گیرند ، این حرکات به مراتب قوى تر و شدیدتر خواهد شد ; ولى وجود کوه هاىظ محکم ، این جزر و مدها را به حداقل مى رساند ، چنان که قرآن مى گوید : کوه ها میخ هاى زمین اند و آن را از لرزشها حفظ مى کنند .
یکى از عوامل حرکات ناموزون زمین مواد مذابى است که هسته مرکزى زمین را تشکیل مى دهند ، و دل زمین مملوّ از گازهاى متراکمى است که باشدت هر چه تمامتر بر آن فشار مى آورد ، به عقیده گروهى از دانشمندان ، زلزله هاى خطرناکى که ضررهاى جبران ناپذیرى به وجود مى آورند ، نتیجه عمل حرارت و گازهاى درونى زمین است که با شدت خارج مى شوند : در این صحنه متلاطم ، یگانه عاملى که از متلاشى شدن و جدا شدن قطعات زمین ، مانع مى گردد همان کوه هاست ، ریشه هاى کوه هاى سنگین که در اعماق زمین فرو رفته و قطعات زمین را در برگرفته ، آن ها را به هم اتصال مى دهد ، و بسان میخ هایى که قطعات تخته را بهم متصل مى سازد از انفکاک و جدایى جلوگیرى مى کند ، قطعات زمین را از تفرق و پاشیدگى باز مى دارد .افزون بر آن به نظر برخى از دانشمندان ، عمده کوه هایى که در روى زمین است ، بر اثر فوران آتش فشان و خارج شدن مواد مذاب زمین و انباشته و منجمد شدن آنان به وجود آمده ، و به صورت میخى که در روى زمین کوبیده باشند ، در آمده ، که این امر موجب سکون و آرامش آتش فشان هاى زیرزمین ، و رفع اضطراب زمین شده است ، و آیه «و الجبال او تادًا ; کوه ها را میخ هاى زمین قرار دادیم » را اشاره به آن دانسته اند
تا یک قرن پیش دانشمندان کوه ها را توده های سنگی عظیمی می پنداشتند که مانند تپه های مصنوعی روی زمین ریخته شده اند ولی دانشمندان اخیرا پی بردهاند که قسمت عمده هر کوهی ،زیر سطح زمین قرار داردچنان که( ژرژگاموف )استاد دانشگاه واشنگتن مینویسد (نظریه سطحی بودن کوه ها در زمین شناسی، یک قرن پیش ،از نظریه های عمومی بوده و اخیرا به این موضوع پی برده اند که بخشی از هر کوه زیر سطح آن قرار دارد )در حالی که قرآن چهارده قرن پیش،پرده از این راز بزرگ برداشته و کوه ها را میخ های زمین معرفی کرده است .
دوست عزیز!
آنجایی که خداوند میگوید چون بگوید موجود باش موجود می شود فقط به قدرت خدا و نشان دادن آن بر میگردد و اگر توجه کنید خدا خود در قرانش به افرینش مرحله ای هستی اشاره میکند و این تناقضی با قدرت نا محدود خدا ندارد .
:-(:-(:-(