رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

قرآن هرگز تحریف نشده است

قرآن هرگز تحریف نشده است
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 186 رای
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 186 رای
جامعیت علمی
برجسته ترین ویژگی علامه حسن زاده آملی، جامعیت علمی و عملی است که مورد قبول همه صاحب نظران و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی قرار گرفته است. همین امر سبب شده که وی به عنوان عالمی شاخص در میان اندیشمندان حاضر شناخته شود. در میان عالمان حوزوی، فقیه، اصولی، فیلسوف، اهل حدیث، عارف و متکلم فراوان می زیسته، ولی به ندرت می توان عالمی چون استاد حسن زاده یافت که در همه این علوم و حتی در مسائل طب، ادبیات، هیئت و نجوم صاحب نظر باشد. وی در فقه، سال ها به تدریس کتاب های گوناگون فقهی مشغول بوده است؛ در علم رجال صاحب نظر می باشد؛ در درایه و حدیث چندین اثر تخصصی دارد؛ در ادبیات فارسی و عربی کم نظیر است؛ در منطق، به شرح و تصحیح و تفسیر منطق منظومه پرداخته است؛ و ،در علوم قرآنی، کلام، فلسفه، عرفان، ریاضیات، علوم غریبه، کتاب شناسی، خوشنویسی و تصحیح متون صاحب سبک و نظر به شمار می آید و آثاری دارد.(2)

آثار علمی
تاکنون بیش از از یک صد و نود اثر علمیِ پر ارزش در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر، حدیث، رجال، ریاضیات، هیئت، نجوم، طب، ادبیات و علوم غریبه استاد حسن زاده آملی چاپ و منتشر شده و بسیاری نیز به صورت خطی موجود است. از درگاه خداوند متعالی مسئلت داریم با افزودن بر عمر و توفیقات استاد، همچنان روز به روز بر تعداد این آثار افزوده گردد. وقتی از استاد درخواست می شود آثارشان را معرفی کنند، فروتنانه چنین می فرماید: «برای اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرموده اند نفس را مشغول بدار، وگرنه او تو را مشغول می کند، تعلیقات و حواشی بر کتب درسی از معقول و منقول، وسایل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته ام».
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
eyolin
eyolin
1389/07/18

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن هرگز تحریف نشده است

تعداد دیدگاه‌ها:
1204
نخست اینکه ظاهرا اشتراکات شما با این دوستتان سر در جای دیگر دارد که بماند.
سپس اینکه نمی دانم تقسیم بندی ای که در مورد احادیث سلسله الذهب قائل شده اید "وجاهت علمی" خود را از کجا یافته است و چگونه تنها احادیثی که "مالک از نافع و او هم از ابن عمر و او از پیامبر اسلام " نقل کرده است را سلسله الذهب خوانده اید زیرا اصولا عنوان سلسله الذهب یا رشته طلایی به سبب شأن و مرتبه راویان آن که همگی از ائمه شیعه و نوادگان پیامبر می باشند به این احادیث اطلاق شده و شامل راویان دیگر نگشته است.
دیگر آنکه متاسفانه این تعریف را بنده برای اولین بار ابداع ننموده ام و بیش از هزار سال است که مسبوق به سابقه می باشد و ندانستن آن پیش از آنکه دستاویزی برای شما و دوست منفردتان(نه مشترکمان) باشد اسباب سرافکندی شما و دوستتان بعنوان متخصصین!! فن حدیث است. بقول همان دوستتان سری به دهها سایت در اونترنت یا حداقل آدرسی که درج کردم و در آن اشاره ای به نمونه های دیگر اینگونه احادیث شده است می زدید تا بدینسان.....
ایرادی ندارد می گذارم پای سختی تفحص و آسانی تخطئه و زبان بازی.
حال برای آسانی کار شما خود زحمت آوردن بخشی از نوشتار مورد اشاره را می کشم. اجری عند الله
غیر از دو حدیث "حصن" (سلسله الذهب معروف) و "ایمان" سایر احادیثی که سند آن سلسلة الذهب می باشد و در کتب حدیث اهل سنت بدان ها اشاره شده است عبارتند از:
ابن نجار (643هـ) به سند خود از عبد الله بن احمد بن محمد بن حنبل از پدرش از علی بن موسی الرضا از پدرانش از علی بن ابیطالب از رسول الله نقل کردند که پیامبر فرمود :« ما من قومٍ کانت لهم مشورة فَحَضَر معهم مَن اِسمُه احمداً و محمد فشاوَرَه الا خیرٌ لهم .»پیامبر می فرماید: هر گروهی که به مشورت بنشیند و در میان آنها احمد یا محمد نامی باشد , خداوند آنچه خیر و صلاح است برای آنها مقدر می کند .
ابن نجّار به سند خود از یوسف بن عبد الله غازی از علی بن موسی الرضا از پدرانش از علی بن ابیطالب از رسول الله نقل کردند: «یقول الله تبارک و تعالی یابن آدم ، ماأنصَفتَنی ، أتحبب الیک بالنِعَم و تَنَقَّمتَ الیَّ بالمعاصی خیری علیک منزّلٌ و شَرُّکَ الیَّ صاعدٌ و لا یزال ملکٌ کریم یعطینی عنک کل یوم و لیله و بعملٍ قبیح ، یابن آدم لو سمعتَ وصفک من غیرک و انتَ لا تدری مَن الموصوف لسارعتَ الی مَقَتّه.» رسول الله می فرماید : خداوند خطاب به فرزند آدم چنین می گوید : ای فرزند آدم با انصاف با آن برخورد نکردی , با ارسال نعمت هایت به تو محبت می کنم و تو با گناهانت خود را مورد نقمت و عذابم قرار می دهی , خیر و عنایات من بر تو سرازیر است ولی شر و گناهان تو به آسمانها زبانه می کشد و مرتبا یکی از ملائکه گناهانی را که انجام داده ای به من می رساند , ای فرزند آدم اگر توصیف و تعریف زشتی هایت را از دیگری بشنوی و ندانی که درباره توست هر اینه او را دشمن می داشتی.
محمد بن سلامه قضاعی (454هـ) به سند خود از امام علی بن موسی الرضا از پدرانشان از علی بن ابیطالب نقل می کند:« قال رسول الله من عامَلَ الناس فَلَم یظلِمَهم و حدثهم فلم یکذبهم و وَعَدَهم فلم یَخلِفَهُم فهو ممن کَمُلَت مروئته وظَهَرَت عَدالته و وَجَبَت اُخُوَتُه و حرُمَت غیبته.» رسول الله می فرماید کسی که با مردم معامله کند و به آنها ظلم نکند , با آنان به سخن بنشیند و دروغ نگوید , قول دهد و خلف وعده نکند چنین شخصی جوانمردی کامل , فردی عادل و بردیگران واجب است او را برادر خویش دانسته و غیبتش حرام است .
برای titijan و فسقلی و...
نسبت به مطالب قبلی اینجانب سعی نمودید بی تفاوت از کنار آن گذر کنید ولی اینجانب بعنوان کسی که شما را افرادی منطقی میخواند تقاضا دارم جوابیه ای کوتاه پیرامون مطالب زیر ارائه دهید و هم بنده و هم کلیه مخالفین فکری خود را قانع نمائید بشرطی که در پاسخ به اصل موضوع بپردازید و طفره نروید
شما حدیثی را که دوستی پیرامون ناآگاهی امامی نسبت بجرم و اندازه خورشید و ستارگان بود رد کردید و اعلام نمودید این گفته نمیتواند از امامی که به باور شما احاطه به تمام علوم غیبیه دارد گفته شده باشد.اینجانب سخن شما را قبول میکنم اما یک پرسش اساسی دارم:
شما فردی تحت عنوان سبز علی را فردی قلمداد کردید که به امامان و پیامبر و قرآن توهین کرده.البته ابنجانب نه ایشان را میشناسم و نه قصد دارم از ایشان حمایتی نمایم و فرض را هم بر این میگیرم که شما صد در صد درباره ایشان درست قضاوت نمودید(فرض گرفتم) اما براستی و منطقی پاسخ نمائید که:
اگر در کتبی که در نزد جناب آملی و همه پیش قراولان مکتب تشیع جزء کتب مقدس بحساب میایند اگر سخیفترین و زشترین صفات و اعمال چون چگونگی مجامعت پیامبر و امامان و ربط دادن سخیفترین و بی ارزشترین سخنان به آن حضرات آیا وظیفه خود میدانید که برخوردی نقادانه با اینگونه مطالب در این کتب داشته باشید یا خیر؟ اگر براستی پیشوایان دینی خود را بری از اینگونه سخنان نسبت داده به ایشان میدانید لاجرم میبایست یقه کسانی را بگیرید که مطالب این کتب را بعنوان حقایقی الهی بخورد شاگردان خود و عموم مردم میدهند.کتابی همچون اصول کافی از کلینی بعنوان قران ثانی در نزد حضراتی چون آملی و ... شناخته میشود بدون آنکه حضرت آملی با همه علوم نسبت داده شده به ایشان که شما ایراد نمودید کوچکترین مطلبی در رد حتی یک حدیث در این کتب نوشته باشند و این بمنزله تائید تمامی مطالب مندرج در این کتب است.برای نمونه چند حدیث را با ذکر منبع از این کتب یادآوری میکنم ،اگر بنظرتان این احادیث حقیقت مسلمند بگوئید و اگر احادیثی جعلی و بی معناست اعلام نمائید که بله در کتبی چون اصول کافی و جامع عباسی و بحارالانوار و... میتوان سخنان سخیف و تهی از مغز را نیز یافت
بعلت صولانی شدن حجم مطلب احادیث را در کامنت بعدی ارائه میدهم

پیشاپیش بابت ذکر چنین مطالبی که در زیر میآید پوزش میطلبم اما این سخنان از جانب من نبوده و از کسانیست که گویا دیندارترین و دلسوزترین انسانها نسبت بدین و پیشوایان دین هستند پس اگر مواخذه ای بابت این مطالب هست این مواخذه شامل کسانی میشود که آنها را از قول پیشوایان بیان نموده اند وهمچنین کسانی که با فراغ بال و طیب خاطر اینگونه مطالب را بعنوان اصولی الهی تائید نموده و در نشر آنها نیز کوشا هستند و نه اینجانب که تنها نقل قول میکنم
پیامبر اسلام(ص):موی سر را شانه کردن قوه جماع را زیاد میکند و تب را از بدن دور مینماید(حلیه المتقین مجلسی-)
امام صادق:سرمه به چشم بکشید که قوت جماع را زیاد میکند و دهان را شیرین و کمک میکند بر طول دادن سجود(حلیه المتقین)
امام صادق: محمد بن یحیی از احمد بن محمد و..... روایت کند که امام صادق فرمودند:هرکه عطسه کند و سپس دستش را بر استخوان تیغه بینی نهد و بگوید "الحمدالله ...." از سوراخ چپ بینی او پرنده ای کوچکتر از ملخ و بزرگتر از مگس بیرون میآید و یکسره برود تا بزیر عرش خدا و تا قیامت در آنجا برای انفرد استغفار کند(اصول کافی نوشته کلینی-قران ثانی مکتب تشیع-بخش کتاب العشره-باب العطاس و التسمیت)
روش ساخت انسان از نظر کلینی در اصول کافی از زبان امام صادق:خداوند بشکم هر کس ملکی گماشته که گوید:خدایا این ادم اکنون نطفه است،اکنون علقه است، اکنون مضغه است،و وقتی خداوند تصمیم به خلقت او گرفت ملک به خدا گوید :خدایا بدبخت باشد یا خوشبخت؟؟نر باشد یا ماده؟؟و.....
البته احادیث بالا که مورد تائید جناب آملی و دیگران نیز هست و تاکنون کوچکترین نقدی و یا شکی درباره صحت و سقم آنها در طول 11 قرن وارد نشده کافیست تا تار و پود ملتی را که بگفته فردی چون هگل اولین ملت تاریخ ساز جهان شمرده میشد به یکی از وامانده ترین کشورها در سطح بین المللی تبدیل نماید که البته اینهم مهم نیست چرا که ما پیشاپیش هکتارها و شاید میلیونها هکتار از بهشت آن جهانی را بقیمت جهنم این جهانی خریده ایم و صد البته هیچکدام از این روایات که تلاش شد احادیث مودبانه آنها درج شود نه توهینی تلقی میشود و نه اصولا میتوان درباره آنها کوچکترین شکی داشت و چنین است که از دل این کتب علامه های دهر بسیاری که هم ریاضی میدانند هم نجوم و هم زبانهای ثقیل و هم ادبیات و هم فلسفه از نوع غربی و شرقی و ... ظاهر میشوند و صد البته گویا کل جامعه بشری بی تفاوت نسبت بوجود چنین افراد فرزانه ای از کنار آنها عبور میکنند.
با آرزوی بهروزی برای همه دوستان بدرود
دوست گرامی ، اشاره ی در لفافه شما به نقصان ها و شبهات قرآن را دریافتم. در باب آنها و نمونه ی دیگرش که که دوستی طناز نیز به آن رهنمونم ساخت بسیار خوانده ام و سخن رانده ام و کمتر پاسخی عقلانی یافته ام. ابایی از پی گرفتن سخن در این باب نیز ندارم. اما پافشردنم بر پایبندی مخاطب به ارکان و چارچوبی مشخص و اجتناب از تفسیر و تعبیر شخصی از این روی است که گفتگوها راه عبث و بیهودگی نپیماید. اگر هر کجا پای استدلال لنگید به تفسیر شخصی روی آوریم دیگر چه جای کنکاش و مباحثه. چنان که دوستی در فرجام بحثی بر سر اشارت قرآن به "هدف قرار دادن شیاطین با تیر شهاب سنگ هنگام شنود فرامین الهی" با تشبث به مهمل بافی قلم بمزدی گزافه گو و به استناد تعبیر شخصی خویش به آسانی این اشارت قرآنی را به فناوری فیبر نوری و فن حفاظت از اطلاعات ارتباط داد. داستان ارتباط عطسه و شقیقه.
اگر کسی پذیرای سخن مستدل باشد قرآن و حدیث را تفاوتی نیست. اگر اجماع متخصصین فن و صاحب نظران در صحت انتساب روایتی به امامی را مکفی و قانع کننده ندانیم این امر در خصوص خود قرآن نیز که گردآوری بخش قابل توجهی از آن از پس سالیان مرهون همین شیوه اجماع صحابه و بستگان پیامبر اسلام است صدق می کند و نمی توان آنرا مصحفی خالی از خلل و تحریف بشمار آورد. زیاده نارواست.
دوست گرامی ، نخست اینکه انگیزه من از این گفتگوها نه اقناع کسی است و نه میدان داری در میدانی که در آن زبان حق گوی نرم خوی نیست و اگر هست کو گوش شنوای بی ادعا. بخوبی می دانم و می دانید که اقناع ما ایرانیان که در این برهه از تاریخمان بسان غریقی میان امواج آیینی خشن و آکنده از نارسایی و کاستی و فرهنگی کهن اما آلوده به ناپاکی و ناراستی سرگردانیم و بقول آن "مرد" برای دانستن بر آمدن آفتاب نیز چشمان خویش فرو هشته ایم و به ساعت شماطه دار استاد و علامه ای متوسل گشته ایم امری است بعید و دور از انتظار .
در این میانه گر پی اقناع کسی باشم او خودِ من است. آنچه در سخن پردازی ها با دوستان اندیشمند می جویم (نه آنانی که دهان نگشایند مگر به تکفیر و سخره گرفتن و آلودن زبان خود و گوش دیگران به هرزه گویی و یاوه سرایی ) نخست یافتن پاسخی است بر این پرسش که براستی و در فرجام ، آیا آیین بیگانه ای که با آغازی نافرخنده در درازای سده ها به زندگی و سرنوشت ما و پدران و فرزندانمان چنگ انداخته ، در ازای همه ی آن شادابی و شهامت و آزادگی و صداقت و دانش و بینشی که از ما پارسیان ستاند و در مقابل همه اعتبار و وجاهتی که از دسترنج اندیشمندان ما به نام خود دست و پا کرد و همه اقتدار و صلابتی که از غارت گنجینه های دانش و ثروت ما بپا کرد ، بجز وعده عذاب الیم و آتش جهیم و بشارت حوران مه جبین و نهرهای شیر و انگبین و آداب و ترتیب غسل جنابت و وسعت ثواب شرکت در نماز جماعت و خواص گره گشایی محتویات سفره حضرت عباس و دعای در امان ماندن از شر شیطان خناس و مباحثه بر سر سکر آفرینی شرابا طهورا و مجادله و چاقوکشی بر سر قیمه و قرمه ناهار ظهر عاشورا و طلب شفا و شفاعت از امامزاده قنبر و گریه و استغاثه زورکی پای منبر ، متاعی پرمایه تر و عطایی چاره سازتر از آنچه داشتیم به ما بخشود یا اینکه ما غارت شدگانِ سیه رو در تمامی این سالیان بیهوده و به ناروا بر خون پدران خود استاده ایم و سنگ غارتیان بر سینه می زنیم.
تاکنون که از میان آنچه گذشتگان باقی گزاردند و باشندگان به زبان آوردند چنین متاع در خوری در ازای آن همه بیداد که بر ما رفت نیافته ام. نه آیینشان به مهرگستری و اندیشه مداری آیینمان بود و نه الله شان به نرم خویی و بنده نوازی اهورا مزدایمان. نه پیامدارشان با تیغی آغشته به خون هزاران ناهمخون و ناهمکیش به دادگری و اسیر نوازی کورش بند از پای یهودیان گشوده و سر بر آستان خدای بابلیان ساییده بود و نه مهدی منتقم شان با تیغی آخته و مرکبی تاخته در خون به امیدپروری و داد گستری امشاسپندان مان . نه دانش باقرالعلوم شان را فراتر از بزرگمهرمان دیدم و نه چکامه های فرزدق و حسان بن ثابتشان را دل انگیزتر از آوای باربد و غوغای نکیسایمان یافتم و نه خالد و ابوترابشان را به دل آوری و میهن پرستی سورنا و آریوبرزن مان شناختم.
خوشم میاد که میزنم تو ذوقت تیتی خان
من اصلا واسم مهم نیست تو چی فکر میکنی
در ضمن من مردم رو به عیش و نوش دعو ت میکنم چون میدونم همه پیرو این خواسته م میشن در ضمن من نه رو تورات و نه رو دینم تعصب ندارم چون اصلا به هیچ دینی اعتقاد ندارم و نخواهم نداشت

juventus
یوونتوس عزیز
سلام
از شما به عنوان یک یهودی پروپا قرص انتظار نمی رود که در باره ی تورات این گونه سخن بگویید.
البته ذیل برخی کتب اسلامی و تفاسیر قرآن در همین سایت خصومت غیر مستدل تان را در مورد قرآن آشکارا ابراز نموده اید.حال چه شده که همه ی دوستان را به عیش و نوش دعوت می کنید جای شگفتی بسیار دارد.
ضمناً از این دست و دلبازی ها در این سایت نفرمایید. به یقین بعد از گذشت مدتها از عضویت تان در این سایت محترم متوجه شده اید که محیط این سایت محیطی علمی و محترم است و جای این گونه دلالت ها نیست.
محل مناسب ارائه ی این پیشنهادها جای دیگری است.
جناب یوونتوس حرمت یهودی بودن تان را نگهدارید و دیگران را به عیش و نوش دعوت نفرمایید.
دون شان جنابعالی است این لحن.(!)
موفق و خوش باشید.
آقا بیکارید شما !!!! رو چی داری بحث می کنید قرآن یا تحریق شده یا نشده تورات و انجیل و اوستا هم همینطور بچسبین به عیش و نوش و حال دنیا رو ببرین کتاب 1400 سال پیش رو روش بحث می کنید که چی ؟!!!!
جناب فسقلی عزیز
من یه سوال از شما دارم؟؟؟ اگه من به شما بگم خیلی مکاری بدت میاد یا خوشت میاد؟؟؟اساسا انسان چه موقع میتواند مکار باشد؟؟ آیا توسل به مکر زمانی به انسان حادث نمیشود که در خود احساس ضعف و ناتوانی میکند و برای رسیدن به هدف خود به حیله و مکر متوسل میشود تا بر رقیب و طرف مقابل خود چیره شود؟؟
آیا چسباندن صفات و ضعفهای انسانی به خداوند شایسته مقام الوهیت خداوندی هست؟؟
آیا اینگونه تعاریف از خداوند ما را بسوی این گفته رهنمون نمیشود که"" بشر خدا را همانند خود خلق نمود""؟خداوندی که از سر یاس و ناتوانی مجبور میشود مکر به بشر بزند و بدتر از آن به مکار بودن خود نیز افتخار نماید
مگر این بشر ناتوان و ریزه میزه که اگر کلیه افراد آنرا از زمان پیدایش تا اکنون فشرده سازی نمائیم در حکم سیبی میماند نسبت به کل مساحت زمین.چگونه خداوندی که چنین دستگاه عظیمی را مشتمل بر میلیاردها ستاره وخورشید و کهکشان خلق نموده تا این حد کوچک میشود که برای اینکه برتری خود را بیک بشر 2 متری اثبات کند و نشان دهد که آره منم خیلی بهتر از تو بلدم مکر کنم مجبور میشود با افتخار بفرماید من بهترین مکاران و حیله گران هستم.نه نه خداوند آن خرد هستی بخش حتی مشکلی ندارد که یک موجود دو پای ناتوان حتی فکر کند که خدائی وجود ندارد.حالا مگه مدعیان خداپرست در طول زمان چه گلی بسر بشر ریختند که خداوند از بی ایمانی یک منافق و یا بی خدا بهش بر بخورد.
البته این گفته یک نقد بر گفته شما بود و قصد جسارتی نداشتم
با درود بر همگان
دوستی ایراد فرموده بودند که صحت و سقم احادیث مرتبط با امامان یا پیغمبر اسلام مشخص نیست لذا بهتر است تمرکز بحث پیرامون قرآن باشد که البته سخنیست منطقی ،اما دوست گرامی این سخن شما در میان فیضیه نشینان و یا راهبران دینی اهل سنت و... نه تنها خریدار ندارد بلکه نوعی بدعت نیز محسوب میشود که البته فرد بدعت گزار از سوی اینان شایسته توبیخ و تکفیر و مهدور الدم و ارتداد و.....(دهها برچسب دیگر) میباشد چرا که اگر کارکرد احادیث را در شخصیت سازی پیشوایان و بالطبع استثمار توده ناآگاه حذف نمائیم و تنها مرجع دینی را قرآن قرار دهیم نظام صغیر و قیم و مقلد و مجتهد بکلی و بصورت اساسی ویران خواهد شد،و نتیجتا ویترین دکانداران دین از اجناس باب طبع توده خالی گردیده و بازار کساد میشود.
همچنین باید دوستان توجه داشته باشند که پس از دوران فروغ در اروپا و بالطبع تاثیر گذاری عصر ارجاع بخرد و جستجوی واقعیتهای مذهبی تقریبا در سراتاسر دنیای کنونی بسیاری از این واقعیتهای مذهبی که زمانی تردید در اصالت آنها کفر محسوب میشد جای خود را به اسطوره ها دادند بطور مثال طوفان نوح که مسیحیت و اسلام آن را از تورات اقتباس کرده اند و مارک آسمانی بدان زده اند اینک با کاوشهای باستانشناسی و تحقیقات جامع هزاران پژوهشگر مشخص شده که این واقعه نه آسمانی بوده و نه چنین که من و شما تصور میکنیم توسط خداوند در روی زمین روی داده بلکه تنها افسانه و یا اسطوره ای از گیلگمش بوده که یهودیان از تمدن بابل اقتباس نموده اند و مطلوب طبع خود آنرا شاخ و برگ داده اند و به نفع خود مصادره کرده اند.همچنین سیر در کتابهائی که زمانی آسمانی تصور میشد همانند تورات کاملا مشخص شده که نه تنها از آسمان نازل نشده بلکه کلیه مطالب آن بی محتوا و سرشار از جنایت و ارتکاب به قتل و فساد جنسیست .البته ادله کسانی که عمری قلمفرسائی نموده اند تا ثابت کنند که این کتب آسمانیند در نزد اکثریت افراد مطلع از محتوای این کتب به هیچ گرفته میشود چرا که امروز با هزاران سند و با تکیه بر علوم باستانشناسی و ... ثابت شده که بشر نه از آدم و حوای معروف خلق شده و نه اینکه 124 پیغمبر نازل شده بلکه بشریت بطور عام بیشترین تاریخ حیات خود را در چند خدائی بسر برده و اعتقاد به تک خدائی تنها عمری حدودا 4 هزار ساله دارد که نسبت به تاریخ کل حضور بشر یک اعتقاد بسیار بسیار جدید میباشد، در همین 3 کتاب توحیدی ابراهیمی مطالبی بشدت غیر منطقی و چنان متضاد با اصول ساده علمی وجود دارد که مفسرین و شارحان سعی نموده اند یا آسان از کنار آن عبور کنند یا در نهایت چنین پاسخ گویند که فضولی تحقیق و طرح اینگونه سوالات شبه انگیز و کفر آلود به شما نیامده!!
در این میان تنها مسیحیت و اسلام ادعای جهانی شدن دارند و تاکید دارند که اصول مطرح شده در کتب مقدس آن حقایقیست آسمانی که تا ابر و باد و مه خورسید و فلک در کارند میبایست مو بمو اجرا شوند در حالیکه قوانین مندرج در کتب در زمان نزول آنها دچار یخ زدگی شده است و به هیچ روی منطبق با نیازها و روابط بشر امروزی نیست همچنین بشریت امروز نمیتواند بپذیرد که بطور مثال نیمی از جمعیت بشر یعنی زنان در زیر سلطه مردان باشند و مردان بر آنان از همه نظر برتری دارندو ملزم هستند موی خود را بپوشانند تا بلکه مردی دچار هوس نشود همچنان که نمیتوانند اصول آسمانی کنیز داری و فروش انسان و سنگسار را در زیر لوای غنیمت جنگی و ... بپذیرد و همچنین نمیتواند بپذیرد که چگونه خداوند که خدای بشر سفید و سیاه و زرد و.. است چگونه هیچگونه حقی را در خارج از این دو ایدئولوژی برای آنان در نظر نگرفته و همگان را ملزم نموده یا به دین او در ایند و یا حساب کارشان را بکنند.
قرآن هرگز تحریف نشده است
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک