لحظه هایی با فروید
نویسنده:
امیر کشفی
درباره:
زیگموند فروید
امتیاز دهید
نگاهی به آثار و اندیشه های زیگموند فروید
زیگموند شلومو فروید (زاده: ۶ مه ۱۸۵۶ - درگذشته:۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹) روانپزشک اتریشی و پایهگذار رشته روانکاوی است.
او زادهٔ شهر پریبور در جمهوری چک کنونی و امپراتوری اتریش پیشین است. خانواده وی از یهودیان اشکنازی بودند. پدرش پارچهفروش بود که سه سال بعد از تولد زیگموند به دلیل مشکلات مالی همراه با خانواده خود به لایپزیک رفت و پس از مدتی به وین مهاجرت کرد.
فروید به یکی از بهترین دبیرستانهای وین رفت و آنجا را با درجه ممتاز به پایان رساند. نخست میخواست حقوق بخوان اما بعد در سال ۱۸۷۳ به دانشکده پزشکی دانشگاه وین رفت و در سال ۱۸۷۵ برای بورس تحصیلی در رشته جانورشناسی به تریست ایتالیا رفت.در ۱۸۸۲ مدرک پزشکی خود را گرفت و در همان زمان با مارتا برنز ازدواج کرد و در بیمارستان عمومی وین مشغول به کار شد.در ۱۸۸۵ برای تححقیقات عصبشناسی وارد پاریس شد و در بیمارستان سالپتریه با ژان مارتن شارکو که بزرگترین روانپزشک زمان به شمار میرفت آشنا شد. شارکو بر کاربرد هیپنوتیزم در درمان هیستری کار میکرد.سپس به وین بازگشت و مطبی باز کرد و به درمان بیماران روانی با استفاده از هیپنوتیزم پرداخت. در ۱۸۹۶ پس از تحقیقاتی چند با ژوزف برویر به بررسی و تحقیق و درمان بیماران به روشی که خود روانکاوی مینامید پرداخت.فروید بعدها تصمیم گرفت به جای هیپنوتیزم، تداعی آزاد و تحلیل رویاها را برای تشخیص و درمان بیماران روانی به کار گیرد. او بیماران را ترغیب میکرد که در باره بیماری خود و خاطرات زندگی خود سخن گویند. بسیاری از آنان با سخن گفتن و یادآوری خاطرات تلخ گذشته، به ویژه دوران کودکی، بهتر میشدند. یکی از بیماران او نام «سخندرمانی» را بر این شیوه گذاشت.
در ۱۹۰۱ انجمن بینالمللی روانکاوی و در ۱۹۰۲ جامعه روانشناسی چهارشنبه را که هر چهارشنبه در خانه او جلسه از برگزار میشد تاسیس کرد. در ۱۹۰۹ همراه با کارل یونگ و ساندور فرنزی به دعوت دانشگاه کلارک ماساچوست به آمریکا رفت.
در ۱۹۲۳ برای برداشتن غده سرطانی در سق دهانش مجبور به عمل جراحی میشود که طی آن بخش عمدهای از سمت راست سق دهانش برداشته میشود. وقتی که دانشگاه عبری اورشلیم در ۱۹۲۵ برپا شد نام وی به همراه آلبرت انیشتین، مارتین بوبر و حاییم وایزمن در میان اعضای اولین هیئت مدیره آن دانشگاه بود.
با الحاق اتریش به آلمان در ۱۹۳۸ و بالا گرفتن یهودیستیزی در وین، فروید تصمیم به مهاجرت گرفت و با کمک ویلیام بالیت دیپلمات آمریکایی و پرنسس بناپارت روانکاو فرانسوی در ۱۹۳۸ وین را همراه با خانوادهاش به قصد پاریس ترک میکند و پس از مدتی از آنجا به لندن میرود و در همپستد سکنی میگزیند.
در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ پس از دو روز اغما که حاصل تزریق مرفین بود در ساعت سه نیمه شب میمیرد. تزریق مورفین بنابر قراردادی بین فروید و پزشکش بودهاست که هرگاه درد بر او غلبه کرد پزشک با تزریق مورفین جان او را بگیرد.
به نظر او بسیاری از رفتارهای انسان تحت تأثیر انگیزههای ضمیر ناخودآگاه است. افکار و خاطرات بخصوص ضمیر ناخودآگاه، بویژه از نوع جنسی و پرخاشگرانه، ریشهٔ اختلالات روانی هستند، و اینگونه اختلالات روانی میتوانند با تبدیل اندیشهها و خاطرات ناخودآگاه به آگاهی از طریق معالجات روانکاوانه، درمان شوند.
بیشتر
زیگموند شلومو فروید (زاده: ۶ مه ۱۸۵۶ - درگذشته:۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹) روانپزشک اتریشی و پایهگذار رشته روانکاوی است.
او زادهٔ شهر پریبور در جمهوری چک کنونی و امپراتوری اتریش پیشین است. خانواده وی از یهودیان اشکنازی بودند. پدرش پارچهفروش بود که سه سال بعد از تولد زیگموند به دلیل مشکلات مالی همراه با خانواده خود به لایپزیک رفت و پس از مدتی به وین مهاجرت کرد.
فروید به یکی از بهترین دبیرستانهای وین رفت و آنجا را با درجه ممتاز به پایان رساند. نخست میخواست حقوق بخوان اما بعد در سال ۱۸۷۳ به دانشکده پزشکی دانشگاه وین رفت و در سال ۱۸۷۵ برای بورس تحصیلی در رشته جانورشناسی به تریست ایتالیا رفت.در ۱۸۸۲ مدرک پزشکی خود را گرفت و در همان زمان با مارتا برنز ازدواج کرد و در بیمارستان عمومی وین مشغول به کار شد.در ۱۸۸۵ برای تححقیقات عصبشناسی وارد پاریس شد و در بیمارستان سالپتریه با ژان مارتن شارکو که بزرگترین روانپزشک زمان به شمار میرفت آشنا شد. شارکو بر کاربرد هیپنوتیزم در درمان هیستری کار میکرد.سپس به وین بازگشت و مطبی باز کرد و به درمان بیماران روانی با استفاده از هیپنوتیزم پرداخت. در ۱۸۹۶ پس از تحقیقاتی چند با ژوزف برویر به بررسی و تحقیق و درمان بیماران به روشی که خود روانکاوی مینامید پرداخت.فروید بعدها تصمیم گرفت به جای هیپنوتیزم، تداعی آزاد و تحلیل رویاها را برای تشخیص و درمان بیماران روانی به کار گیرد. او بیماران را ترغیب میکرد که در باره بیماری خود و خاطرات زندگی خود سخن گویند. بسیاری از آنان با سخن گفتن و یادآوری خاطرات تلخ گذشته، به ویژه دوران کودکی، بهتر میشدند. یکی از بیماران او نام «سخندرمانی» را بر این شیوه گذاشت.
در ۱۹۰۱ انجمن بینالمللی روانکاوی و در ۱۹۰۲ جامعه روانشناسی چهارشنبه را که هر چهارشنبه در خانه او جلسه از برگزار میشد تاسیس کرد. در ۱۹۰۹ همراه با کارل یونگ و ساندور فرنزی به دعوت دانشگاه کلارک ماساچوست به آمریکا رفت.
در ۱۹۲۳ برای برداشتن غده سرطانی در سق دهانش مجبور به عمل جراحی میشود که طی آن بخش عمدهای از سمت راست سق دهانش برداشته میشود. وقتی که دانشگاه عبری اورشلیم در ۱۹۲۵ برپا شد نام وی به همراه آلبرت انیشتین، مارتین بوبر و حاییم وایزمن در میان اعضای اولین هیئت مدیره آن دانشگاه بود.
با الحاق اتریش به آلمان در ۱۹۳۸ و بالا گرفتن یهودیستیزی در وین، فروید تصمیم به مهاجرت گرفت و با کمک ویلیام بالیت دیپلمات آمریکایی و پرنسس بناپارت روانکاو فرانسوی در ۱۹۳۸ وین را همراه با خانوادهاش به قصد پاریس ترک میکند و پس از مدتی از آنجا به لندن میرود و در همپستد سکنی میگزیند.
در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ پس از دو روز اغما که حاصل تزریق مرفین بود در ساعت سه نیمه شب میمیرد. تزریق مورفین بنابر قراردادی بین فروید و پزشکش بودهاست که هرگاه درد بر او غلبه کرد پزشک با تزریق مورفین جان او را بگیرد.
به نظر او بسیاری از رفتارهای انسان تحت تأثیر انگیزههای ضمیر ناخودآگاه است. افکار و خاطرات بخصوص ضمیر ناخودآگاه، بویژه از نوع جنسی و پرخاشگرانه، ریشهٔ اختلالات روانی هستند، و اینگونه اختلالات روانی میتوانند با تبدیل اندیشهها و خاطرات ناخودآگاه به آگاهی از طریق معالجات روانکاوانه، درمان شوند.
آپلود شده توسط:
Reza
1389/07/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی لحظه هایی با فروید
بنده ی خدا این نویسنده هم تلاش کرده فقط کتابی بنویسه ،، ولی خوب بود اول علم رو کسب میکرد بعد شروع به نوشتن و یا نظر دادن درباره ی یک نظریه پرداز بزرگی چون فروید میکرد..
لذا قابل اطمینان نیست[/quote]:-(:-(:-(:-(:-(:-(
10- اما مهم ترین اشتباه «زیگموند فروید» در ابداع این تئوری و کشف به اصطلاح عقده های اودیپوس در پسران و الکترا در دختران که منجر به رابطه جنسی میان آنها و الدین آنها می شود مغایرت تعریف او و ماهیت رابطه جنسی و به دنبال آن زنای با محارم است. تحقیقات وسیع از رابطه جنسی با محارم در امریکا که متاسفانه در حال گسترش است نشان می دهد که این والدین هستند که در برقراری رابطه نامشروع اولین قدم ها را بر می دارند. در حقیقت انها نقش فاعلی و آکتیو دارند و فرزندان نقش مفعولی و پسیو. در هر چهار شکل رابطه جنسی مانند پدر و دختر ، پدر و پسر، مادر و دختر و مادر و پسر همواره این والدین هستند که پیش قدم می شوند. آنان برای ارضای جنسی دست به این کار می زنند ، خصوصا در کودکان کم سن و سال این رابطه کاملا یک طرفه است. عقده ای بنام اودیپوس و الکترا در این رابطه هیچ نقشی ایفاء نمی کند و این مربوط به ماهیت میل جنسی است. زیرا نیاز جنسی در فرد بزرگ سال به اوج خود رسیده است اما در کودکان یا هنوز بوجود نیامده است یا در مراحل مقدماتی است و آنقدر شدید نیست که کودک را وادار کند «نر م های اجتماعی» و «تابو ی» رابطه جنسی با والدین را در هم بشکند. شما اگر داستان ادیپوس را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که او هم به چنین عقده ایی مبتلا نبود فقط از قضای روزگار به چنین رابطه ای گرفتار شد. و سرانجام او هم، خود در نفی این تئوری کمک می کند. رابطه جنسی از ماهیت قدرتی برخودار است. یعنی همواره در رابطه جنسی یک طرف قدرتمندانه عمل می کند یا اینکه توازن قوا در میان طرفین برقرار است. رابطه قوی با ضعیف و یا حداقل رابطه قوقی و قوی است. اما رابطه ضعیف با قوی نیست جز در موارد استثنایی. ( می دانید که در علوم اجتماعی مورد های استثنایی قانون ساز نیستند و قابلیت تسری به عموم ندارند و نمی توان از آنها قانو ن ساخت) والدین با فرزندان خود همواره رابطه قوی با ضعیف است نه ضعیف با قوی.[/quote]
من شاید بتوان نظرات فروید رو تایید کنم ولی وقتی حرف از نقض نظرات یک دکتر روانشناس میشه باید کسی که قصد نقض کردن موضوع رو داشته باشه حتما خودش در همون رشته مورد نظر صاحب نظر باشه و در مجامع بین المللی با ارائه مدرک نظر وی رو رد کرده و گفته خویش رو به کرسی بنشاند در غیر این صورت تمام این نظرات مخالف جز خورده فرمایش چیزی نیست.
اگر هم کسی مدرکی بر نقض نظرات فروید داره با ذکر منبع و معرفی سایت منبع موضوع رو به خواننده ارجاع بده.
لذا قابل اطمينان نيست
کودکان از کودکی شروع به شناخت خود میکنند در مورد اندام جنسی به زودی آن را کشف می کنند
کودکان سالم گرایش جنسی دارند
فروید معتقد است پسران در نوجوانی همگی همجنس گرا هستند چنین چیزی در مدارس راهنمایی ایران کاملا مشهود است
البته برداشت غلط نشود من فقط میگویم هستند و در آینده احتمالا نیستند
البته با افزایش سن کم کم این حس ها به فراموشی سپرده می شود
اما افراد باریک بین متوجه همجنس گرایی در کودکان هستند
کودکان غریزه جنسی دارند
برای همین توصیه می شود از بغل کردن بسیار بسیار زیاد بچه ها اجتباب شود و اتاق های جداگانه داشته باشند
برخی جاهای دیگر هم هستند فقط اندام تناسلی نیست که جزء مراکز جنسی است
چیزی که شما در ادامه گفتید درست است مردی که هورمون های جنسی مثل تستسترون تولید نمیکند حس جنسی ندارد
مسلما به قول شما مرد خواجه حتی از اندام تناسلی خود لذت نمی برد
حتی افراد بزرگسال هم از آسیب دیدن این اندام نگرانند و در حرکات ناگهانی توسط دیگر افراد خود را نا خودآگاه عقب می کشند
در بچه های کوچک چنین چیزی حس می شود البته نه به مدت زمان طولانی
فروید هم این کار کاملا رد نکرده
او نقش خانواده را می دانند
در ضمن در دوره خاصی چنین چیزی رخ می دهد نه همیشه
دوست گرامی نظر شما محترم است اما شما و موضوع علمی را در کنار هم قرار داده اید و نتیجه گیری غلط کرده اید
در مورد فروید عرض کنم
مسلما فروید یک نابغه بود و دستاورد هایی زیادی به دست آورد البته مسلم است با گذشت زمان و پیشرفت علم های دیگر
نظریات فروید در جا هایی تکمیل و در محدود جاهایی رد شده است
severu57= وقتی راجع به موضوعی اطّلاع کافی نداری و یا همانطور که از نقدت پیداست می خواهی امری را با پیش فرض های کودکانه ات نقد کنی ، سکوت کن... هیچ چیز نگو... من به تو پیشنهاد می کنم بعد از مطالعۀ فیزیولوژی مغز (( پاولف هنوز از زمان فروید مرجع اصلی است )) به آثار اصلی یونگ بپر دازی (( البته نه این آشغال هایی که خلاصه ای از آثار را ارائه می دهند ))