رسته‌ها
لحظه هایی با فروید
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 111 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 111 رای
نگاهی به آثار و اندیشه های زیگموند فروید

زیگموند شلومو فروید ‏ (زاده: ۶ مه ۱۸۵۶ - درگذشته:۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹) روان‌پزشک اتریشی و پایه‌گذار رشته روان‌کاوی است.
او زادهٔ شهر پریبور در جمهوری چک کنونی و امپراتوری اتریش پیشین است. خانواده وی از یهودیان اشکنازی بودند. پدرش پارچه‌فروش بود که سه سال بعد از تولد زیگموند به دلیل مشکلات مالی همراه با خانواده خود به لایپزیک رفت و پس از مدتی به وین مهاجرت کرد.

فروید به یکی از بهترین دبیرستان‌های وین رفت و آن‌جا را با درجه ممتاز به پایان رساند. نخست می‌خواست حقوق بخوان اما بعد در سال ۱۸۷۳ به دانشکده پزشکی دانشگاه وین رفت و در سال ۱۸۷۵ برای بورس تحصیلی در رشته جانورشناسی به تریست ایتالیا رفت.در ۱۸۸۲ مدرک پزشکی خود را گرفت و در همان زمان با مارتا برنز ازدواج کرد و در بیمارستان عمومی وین مشغول به کار شد.در ۱۸۸۵ برای تححقیقات عصب‌شناسی وارد پاریس شد و در بیمارستان سال‌پتریه با ژان مارتن شارکو که بزرگ‌ترین روان‌پزشک زمان به شمار می‌رفت آشنا شد. شارکو بر کاربرد هیپنوتیزم در درمان هیستری کار می‌کرد.سپس به وین بازگشت و مطبی باز کرد و به درمان بیماران روانی با استفاده از هیپنوتیزم پرداخت. در ۱۸۹۶ پس از تحقیقاتی چند با ژوزف برویر به بررسی و تحقیق و درمان بیماران به روشی که خود روان‌کاوی می‌نامید پرداخت.فروید بعدها تصمیم گرفت به جای هیپنوتیزم، تداعی آزاد و تحلیل رویاها را برای تشخیص و درمان بیماران روانی به کار گیرد. او بیماران را ترغیب می‌کرد که در باره بیماری خود و خاطرات زندگی خود سخن گویند. بسیاری از آنان با سخن گفتن و یادآوری خاطرات تلخ گذشته، به ویژه دوران کودکی، بهتر می‌شدند. یکی از بیماران او نام «سخن‌درمانی» را بر این شیوه گذاشت.

در ۱۹۰۱ انجمن بین‌المللی روان‌کاوی و در ۱۹۰۲ جامعه روانشناسی چهارشنبه را که هر چهارشنبه در خانه او جلسه از برگزار می‌شد تاسیس کرد. در ۱۹۰۹ همراه با کارل یونگ و ساندور فرنزی به دعوت دانشگاه کلارک ماساچوست به آمریکا رفت.

در ۱۹۲۳ برای برداشتن غده سرطانی در سق دهانش مجبور به عمل جراحی می‌شود که طی آن بخش عمده‌ای از سمت راست سق دهانش برداشته می‌شود. وقتی که دانشگاه عبری اورشلیم در ۱۹۲۵ برپا شد نام وی به همراه آلبرت انیشتین، مارتین بوبر و حاییم وایزمن در میان اعضای اولین هیئت مدیره آن دانشگاه بود.

با الحاق اتریش به آلمان در ۱۹۳۸ و بالا گرفتن یهودی‌ستیزی در وین، فروید تصمیم به مهاجرت گرفت و با کمک ویلیام بالیت دیپلمات آمریکایی و پرنسس بناپارت روانکاو فرانسوی در ۱۹۳۸ وین را همراه با خانواده‌اش به قصد پاریس ترک می‌کند و پس از مدتی از آنجا به لندن می‌رود و در همپستد سکنی می‌گزیند.

در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ پس از دو روز اغما که حاصل تزریق مرفین بود در ساعت سه نیمه شب می‌میرد. تزریق مورفین بنابر قراردادی بین فروید و پزشکش بوده‌است که هرگاه درد بر او غلبه کرد پزشک با تزریق مورفین جان او را بگیرد.
به نظر او بسیاری از رفتارهای انسان تحت تأثیر انگیزه‌های ضمیر ناخودآگاه است. افکار و خاطرات بخصوص ضمیر ناخودآگاه، بویژه از نوع جنسی و پرخاشگرانه، ریشهٔ اختلالات روانی هستند، و اینگونه اختلالات روانی می‌توانند با تبدیل اندیشه‌ها و خاطرات ناخودآگاه به آگاهی از طریق معالجات روانکاوانه، درمان شوند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
121
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1389/07/20

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی لحظه هایی با فروید

تعداد دیدگاه‌ها:
13
9- فرضیه فروید چنین القاء می کند که انسان از همان اوان کودکی دچار انحراف جنسی است و این سنن و آداب رسوم و جبر ناشی از روابط اجتماعی است که او را وادار می کند از این تمایل مهم دست بردارد.« الهیون» و «علمای انسان شناسی»، بشر را موجودی عاقل و سالم می دانند و انحراف او را ناشی از روابط اجتماعی غلط و مناسبات اقتصادی نادرست و کمبود دانش، آلودگی نفس و .... می دانند . آنان می گویند کودک پاک بدنیا می آیدو دارای تمایلات مجرمانه نیست حتی دروغ گفتن را بلد نیست. اما فروید او را موجودی جنسی و لذت طلب می بیند که می خواهد با عزیزترین کس خود چنین رابطه داشته باشد. البته او انسان را موجودی خنثی می داند که نه خوب است نه بد اما تمایل او را چنان بیان می کند که می توان به نتیجه رسید که او چه موجودی است.
10- اما مهم ترین اشتباه «زیگموند فروید» در ابداع این تئوری و کشف به اصطلاح عقده های اودیپوس در پسران و الکترا در دختران که منجر به رابطه جنسی میان آنها و الدین آنها می شود مغایرت تعریف او و ماهیت رابطه جنسی و به دنبال آن زنای با محارم است. تحقیقات وسیع از رابطه جنسی با محارم در امریکا که متاسفانه در حال گسترش است نشان می دهد که این والدین هستند که در برقراری رابطه نامشروع اولین قدم ها را بر می دارند. در حقیقت انها نقش فاعلی و آکتیو دارند و فرزندان نقش مفعولی و پسیو. در هر چهار شکل رابطه جنسی مانند پدر و دختر ، پدر و پسر، مادر و دختر و مادر و پسر همواره این والدین هستند که پیش قدم می شوند. آنان برای ارضای جنسی دست به این کار می زنند ، خصوصا در کودکان کم سن و سال این رابطه کاملا یک طرفه است. عقده ای بنام اودیپوس و الکترا در این رابطه هیچ نقشی ایفاء نمی کند و این مربوط به ماهیت میل جنسی است. زیرا نیاز جنسی در فرد بزرگ سال به اوج خود رسیده است اما در کودکان یا هنوز بوجود نیامده است یا در مراحل مقدماتی است و آنقدر شدید نیست که کودک را وادار کند «نر م های اجتماعی» و «تابو ی» رابطه جنسی با والدین را در هم بشکند. شما اگر داستان ادیپوس را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که او هم به چنین عقده ایی مبتلا نبود فقط از قضای روزگار به چنین رابطه ای گرفتار شد. و سرانجام او هم، خود در نفی این تئوری کمک می کند. رابطه جنسی از ماهیت قدرتی برخودار است. یعنی همواره در رابطه جنسی یک طرف قدرتمندانه عمل می کند یا اینکه توازن قوا در میان طرفین برقرار است. رابطه قوی با ضعیف و یا حداقل رابطه قوقی و قوی است. اما رابطه ضعیف با قوی نیست جز در موارد استثنایی. ( می دانید که در علوم اجتماعی مورد های استثنایی قانون ساز نیستند و قابلیت تسری به عموم ندارند و نمی توان از آنها قانو ن ساخت) والدین با فرزندان خود همواره رابطه قوی با ضعیف است نه ضعیف با قوی.
6- مراکز لذت جنسی در انسان فقط آلت تناسلی و مقعد می باشد آن هم در انسان بالغ و رشد یافته جسمی. دیگر نقاط بدن با واسطه و از طریق سلسله اعصاب لذت بخش می شوند. اگر مردی فاقد بیضه باشد یا او را خواجه نمایند دیگر هیچ لذت جنسی نمی برد . نگاه کردن، لمس کردن و.... برای او لذت بخش نیست. وقتی در انسان بالغ چنین است در کودک ناگفته پیداست که دهان مرکز لذت جنسی نیست آن هم در اوان کودکی و در دوران شیر خوارگی. فروید اگر امروز زنده بود و از توسعه دانش پزشکی مطلع می شد مطمئنا در فرضیه خود تجدید نظر می کرد.
7- راه فایق آمدن کودک بر چنین تمایلی به چه شکل است؟ فروید نگفته است که آیا همه کودکان حهان و والدین آنها با تمام تفاوت های فرهنگی، قومی و نژادی و مذهبی آیا به یک شکل این مسئله را حل می کنند یا به تعداد انسانها راههای حل این عقده متفاوت است؟ اگر هست به چه طریق و ابزارهای آن کدامند؟
8-علائم نگرانی کودک از قطع آلت تناسلی او توسط پدرش چیست؟ روانشناسی امروز برعکس نطریه فروید از رابطه صمیمانه پسر با پدر صحبت می کند و نیاز حضور او در خانواده. ما در جرم شناسی به نقش مهم پدر در حفظ و صیانت از کودک و تاثیر انکار ناشدنی او در هدایت و رشد جسمی و روانی پسر فراوان بحث می کنیم. در هیچ کجا از رابطه چنین «اظطراب آور» و «غیر انسانی» نشانی یافت نمی شود. در هر خانواده که پدر در دوران کودکی پسر حضور ندارد یا حضورش ملموس نیست زمینه انحراف پسر وجود دارد و این بر خلاف تئوری فروید است. پدر برای پسر کانون امان و محبت و تکیه گاه مطمئن است نه موجود دشمن که می خواهد آلت او را قطع کند. احتمالا پدر خشن و سخت گیر فروید چنین موجودی بوده است که این احساس در او بوجود آمده است. البته خانواده فروید از یهودیان مهاجر به اروپا بودند که خیلی پیشتر به این سرزمین رفته بودند اما جو ضد یهودی اروپا شاید باعث می شد پدر برای حفظ خانواده از شرارت مسیحیان اروپا بر آنها سخت گیری کند.
برای بطلان نظریه فروید راجع به عقده اودیپوس در پسران و الکترا در دختران به دلایل زیر توجه فرمایید
1- رجوع به خود: آیا هرگز در ذهن ما آنچه را که او گفته است و از آن بعنوان نظریه علمی نام می برند خطور کرده است؟ اگر همه کودکان جهان دارای چنین گرایشی هستند باید تقریبا همه آنها این مشکل را حل کرده با شند زیرا ما در میان جوامعه بشری بسیار کم سراغ داریم که زنای با محارم رواج داشته است.امروز اگر در غرب این جرم در حال اشاعه است دلیل دیگر دارد که من در میان بررسی تئوریها به آن می پردازم. این چه تمایلی است که چنین ضعیف و شکننده می باشد و کودکان جهان در همه زمانها و مکانها قادرند بر آن غلبه کنند؟ حال آنکه یکی از قوی ترین و لذت بخش ترین غریزه در نهاد موحودات زنده از جمله انسان همین غریره جنسی است که فایق آمدن بر آن کار آسانی نیست.
2- یک افسانه مربوط به جامعه یونان باستان که منبعث از اخلاق و روحیه و کج فهمی و تمایلات مشرکانه و لذت طلبانه همان قوم بود و در میان عقلای همان قوم هم مقبولیت نداشت را بعنوان یک فرضیه علمی درآوردن و به همه کودکان جهان تسری دادن همان و رد آن توسط دانشمندان همان.
3- زیگموند فروید بجای آنکه برای تئوری سازی به انسان های سالم مراجعه کند و آنها را مورد مطالعه قرار دهد با بررسی بیماران روانی بخصوص زنان مبتلا به هیستری که از قضا در زمان فروید در اروپا به دلایلی که من نمی دانم زیاد بودند به ابداع این تئوری پرداخته است. حال آنکه روان انسانهای سالم با انسان بیمار بسیار متفاوت است.
4- مطالعه زندگی خصوصی فروید حقایق مهمی را افشا می کند. با بررسی دوران کودکی این روانشاس بسیاری معتقدند که این خود او بوده که دارای چنین تمایلاتی بوده است. پدر بسیار سخت گیر او، مادر زیبا و خوش اندامش که با فروید هم رابطه صمیمانه نداشت و او را طرد کرده بود، توجه بیش از حد به برادر او توسط خانواده، تنها بودن در حین زندگی در میان خانواده از عوامل مهم در بروز چنین روحیه و بعد ها پیدایش این تئوری توسط او می باشد.
5-عدم تکامل دستگاه جنسی کودکان در سنین بسیار پایین باعث می شود آنها یا فاقد غریزه جنسی باشند یا وجود آن از اهمیتی برخوردار نیست که باعث شود آنها در رفتار های خود از آن بعنوان انگیزه مهم و نقش دهنده و راهبردی استفاده کنند. دانش پزشکی در زمان فروید مانند خود روانشاسی یا دیگر علوم هنوز از پیشرفت زیادی برخودار نبوده است اما امروز این دانش در جایگاهی است که می تواند بطلان ادعای او را ثابت کند. او که رابطه عاطفی کودک با مادر یا پدر خود را چنین مبتذل و جنسی صرف معرفی می کند شاهد ابطال نظریه خود در زمان حیات شد که در بالا به آن اشاره شده است.
لحظه هایی با فروید
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک