رسته‌ها
چکامه های گزیده
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 695 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 695 رای
امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی معروف به «ه.الف سایه»، شاعر متخلص به سایه و موسیقی پژوه ایرانی است. او در ۲۹ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد و پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. ابتهاج سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران، پس از کناره گیری داوود پیرنیا و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزل‌های او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده‌است. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری با اشاره به همان روابط عاشقانه‌اش با گالیا سرود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
149
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hamid
hamid
1387/07/04

کتاب‌های مرتبط

واژه‌های مسری
واژه‌های مسری
5 امتیاز
از 2 رای
از تواریخ ایام
از تواریخ ایام
4.6 امتیاز
از 5 رای
لب تلخی و فنجان
لب تلخی و فنجان
4.1 امتیاز
از 15 رای
شعرهای ونیسی
شعرهای ونیسی
3.8 امتیاز
از 5 رای
خون و خاکستر
خون و خاکستر
4.4 امتیاز
از 256 رای
حریق باد
حریق باد
4.3 امتیاز
از 321 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چکامه های گزیده

تعداد دیدگاه‌ها:
22
با درود، در صفحه 32 کتاب در سطر دوم از شعر یادگار خون سرو، عبارت داخل گیومه "اعدامشان کردند" صحیح است که اشتباها "اعدامشان کنید" تایپ شده است.
با احترام - امید
معرکه بود اشعار ایشان چیزی داره که اگر بارها هم آن را بخانی باز هم خواهی خاند
بزرگ مردی است که دیگر در اینجا نیست...کاش قدرشان را در کشور خودمان.....بیشتر بدانیم...
بگذر شبی به خلوت این همنشین درد
تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه کرد
خون می‌رود نهفته از این زخم اندرون
ماندم خموش و آه، که فریاد داشت، درد
این طرفه بین که با همه سیل بلا که ریخت
داغ محبت تو به دلها نگشت سرد
من برنخیزم از سر راه وفای تو
از هستی‌ام اگرچه برانگیختند، گرد
روزی که جان فدا کنمت، باورت شود
دردا که جز به مرگ، نسنجند قدر مرد
ساقی بیار جام صبوحی که شب نماند
وان لعل فام، خنده زد از جام لاجورد
باز آید آن بهار و گل سرخ بشکفد
چندین مثال از نفس سرد و روی زرد
در کوی او که جز دل بیدار، ره نیافت
کی می‌رسند خانه پرستان خوابگرد
خونی که ریخت از دل ما، سایه حیف نیست
گر زین میانه، آب خورد تیغ هم نبرد

خانه دل تنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بر خواهد گشت
ابری هست به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد ؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
آه ای واژه شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه
مگر چه ریخته ای در پیاله ی هوشم
که عقل و دین شده چون قصه ها فراموشم
تو از مساحت پیراهنم بزرگ تری
ببین نیامده سر رفته ای از آغوشم
چه ریختی سر شب در چراغ الکلی ام
که نیمه روشنم از دور و نیمه خاموشم
همین خوش است همین حال خواب و بیداری
همین بس است که نوشیده ام ... نمی نوشم
خدا کند نپرد مستی ام چو شیشه ی می
معاشران بفشارید پنبه در گوشم
شبیه بار امانت که بار سنگینی است
سر تو بار گرانی است مانده بر دوشم ....
ممنون... گزیده واقعا خوبی بود.. تقریبا همه شعرهای خاطره انگیز ابتهاج رو داشت...
شعر ابتهاج رو فقط ساز لطفی میتونه کامل کنه... یه کنسرتی بود که چندین سال پیش به مناسبت تولد ابتهاج برگزار شد در واقع شعرخوانی ابتهاج بود به همراه ساز لطفی که اولش خود ابتهاج خطاب به لطفی میگه:
پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم
که بیانی چو زبان تو ندارد سخنم
همین کنسرت بعدن به اسم "بال در بال"چه صوتی چه تصویری منتشر شد... که میشه چندین سال با همین کنسرت و اشعار و صدای ابتهاج و صدای تار لطفی زندگی کرد... حتما گوش کنید تا لذت اشعار چند برابر بشه...
فوق العاده بود8-)8-)8-).واقعا خیلی جای تاسف داره که چنین شهرهای زیبایی در کتابهای ادبیات نیست تا همه اط سنین پایین با چنین شاهکارهایی آشنا بشن!
چنان احساس و صدا انسان را در خود فرو می برد که اگر تابع احساسات باشیم ما را به نا کجای هستی در نزدیکای جنون می برد .
چکامه های گزیده
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک