من خورشید را می بینم
نویسنده:
نودار دومبادزه
مترجم:
حبیب الله فروغیان
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
اینجا گرجستان است. در اینجا شهر بندری را میتوان دید که یاسون با کشتی خویش «آرگوس» از راه رودخانه خوش منظره فازیس، بدانجا آمد و به یاری مدیا دوشیزه ماه رخسار پوست گوسفند زرین را به چنگ آورد. در اینجا میتوان پایتخت باستانی متسختا را دید که گرجیها در قرن چهارم میلادی در آنجا آئین مسیح را پذیرفتند و در رودخانه کوهستانی و سریع السیر متکواری غسل تعمید می کردند.
برای آنکه از تماشای زیبائی افسانوی سراسر گرجستان لذت ببرید، فقط چند ساعت وقت لازم است. در همان وقتی که مردم در کرانه دریای سیاه در پرتو زرین خورشید آفتاب می خورند و اسکی بازان دریائی برروی امواج لاجوردی می لغزند، شما می توانید با یک مسافرت پنج ساعته به میان قال عظیم و باشکوه پوشیده از یخ و مرغزارهای مفتون کننده سوانتی و خوسورتی و آبخازتی بروید و قلل مشهور تتنولد، کازبکی، یرساخو و البروس را که از مدتها پیش کوهنوردان گرجی و روس و البته بومیان محل یعنی سوانها بر فراز آنها رفته اند با چشم خود ببینید.
سوانتی در ارتفاع چند هزار متر واقع است. سوانها یکی از قبایل گرجی هستند. دختران و پسران سوان چشمان آبی و گیسوان زرین دارند هر خانواده سوان در خانه سنگی بزرگی زندگی می کند که به برج کنده کاری شده زیبائی با معماری غیرعادی و زمخت پایان می یابد. این برجها مانند جنگل در مرغزارهای کوهستانی گسترده شده و قلل پوشیده از یخ از هر سو آنها را احاطه کرده است. خوسورتی سرزمینی است کوهستانی که طبیعت قهر آلود آن زیبایی ویژه ای دارد. در اینجا نیز قبایل گرجی چشم آبی و گیسو زرین به نام خوسورها زندگی می کنند که واژا پشاولا در چکامه های جاویدان خویش آنان را ستوده است.
اینها همان خوسورهایی هستند که در زندگی عادی و روزمره به شعر سخن میگویند و نام نام خانواد گیشان خود شعر است...
اینجا گرجستان است. در اینجا شهر بندری را میتوان دید که یاسون با کشتی خویش «آرگوس» از راه رودخانه خوش منظره فازیس، بدانجا آمد و به یاری مدیا دوشیزه ماه رخسار پوست گوسفند زرین را به چنگ آورد. در اینجا میتوان پایتخت باستانی متسختا را دید که گرجیها در قرن چهارم میلادی در آنجا آئین مسیح را پذیرفتند و در رودخانه کوهستانی و سریع السیر متکواری غسل تعمید می کردند.
برای آنکه از تماشای زیبائی افسانوی سراسر گرجستان لذت ببرید، فقط چند ساعت وقت لازم است. در همان وقتی که مردم در کرانه دریای سیاه در پرتو زرین خورشید آفتاب می خورند و اسکی بازان دریائی برروی امواج لاجوردی می لغزند، شما می توانید با یک مسافرت پنج ساعته به میان قال عظیم و باشکوه پوشیده از یخ و مرغزارهای مفتون کننده سوانتی و خوسورتی و آبخازتی بروید و قلل مشهور تتنولد، کازبکی، یرساخو و البروس را که از مدتها پیش کوهنوردان گرجی و روس و البته بومیان محل یعنی سوانها بر فراز آنها رفته اند با چشم خود ببینید.
سوانتی در ارتفاع چند هزار متر واقع است. سوانها یکی از قبایل گرجی هستند. دختران و پسران سوان چشمان آبی و گیسوان زرین دارند هر خانواده سوان در خانه سنگی بزرگی زندگی می کند که به برج کنده کاری شده زیبائی با معماری غیرعادی و زمخت پایان می یابد. این برجها مانند جنگل در مرغزارهای کوهستانی گسترده شده و قلل پوشیده از یخ از هر سو آنها را احاطه کرده است. خوسورتی سرزمینی است کوهستانی که طبیعت قهر آلود آن زیبایی ویژه ای دارد. در اینجا نیز قبایل گرجی چشم آبی و گیسو زرین به نام خوسورها زندگی می کنند که واژا پشاولا در چکامه های جاویدان خویش آنان را ستوده است.
اینها همان خوسورهایی هستند که در زندگی عادی و روزمره به شعر سخن میگویند و نام نام خانواد گیشان خود شعر است...
آپلود شده توسط:
sorenjan
1404/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی من خورشید را می بینم