خلاصه کتاب بانوی منتظر
نویسنده:
آن گلنکانر
امتیاز دهید
زندگی فوقالعاده من در سایه تاج و تخت
خلاصه کتاب «بانوی منتظر» (Lady in Waiting) گزیده خاطرات جذاب و صادقانه آن گلنکانر (Anne Glenconner)، اشرافزاده بریتانیایی است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. لیدی گلنکانر، متولد ۱۹۳۲، از اعضای خاندان سلطنتی بریتانیا و ندیمه افتخاری پرنسس مارگارت، خواهر ملکه الیزابت دوم، بود که بیش از سه دهه نزدیکترین دوست و محرم اسرار او به شمار میرفت.
گلنکانر در این اثر خواندنی، زندگی پرفراز و نشیب خود را از کودکی در املاک عظیم خانوادگی هالینگهام تا ازدواج پرتنش با کالین تنانت، ارل گلنکانر، روایت میکند و خوانندگان را به دنیای اشراف انگلیسی قرن بیستم میبرد. او با زبانی صمیمی و گاه طنزآمیز، از تراژدیهای شخصی خود از جمله از دست دادن دو پسرش، مبارزه با اعتیاد پسر سومش، و همچنین لحظات درخشان زندگیاش مانند تبدیل جزیره خصوصی موستیک به مقصد مشهور افراد مشهور و سلطنتی سخن میگوید. آنچه این کتاب را متمایز میکند، نگاه صادقانه نویسنده به پشت صحنه زندگی خاندان سلطنتی و روایت بیپرده او از رابطه عمیق و طولانیاش با پرنسس مارگارت است، چهرهای که در رسانهها اغلب بدفهمیده شده است.
بخشی از کتاب بانوی منتظر:
«روزی که برای اولین بار به عنوان ندیمه افتخاری به خدمت پرنسس مارگارت درآمدم، هرگز تصور نمیکردم این آغاز دوستی سی سالهای باشد که زندگی هر دوی ما را به طرز غیرقابل تصوری تغییر خواهد داد. مارگارت، برخلاف تصویری که رسانهها از او ساخته بودند، زنی فوقالعاده باهوش، وفادار و دارای حس شوخطبعی بینظیری بود. البته که گاهی میتوانست بینهایت سختگیر و حتی تندخو باشد، اما این تنها یک روی سکه بود. من او را در لحظات خصوصی، زمانی که ماسک سلطنتی را کنار میگذاشت، میدیدم. وقتی با صدای بلند میخندید، پیانو مینواخت یا شبانه در موستیک، در حالی که با پاهای برهنه روی ساحل قدم میزدیم، از عمیقترین اسرار قلبش میگفت. زندگی در کنار خاندان سلطنتی به من آموخت که آنها نیز، علیرغم همه امتیازات و تشریفات، انسانهایی هستند با همان نیازها، ترسها و آرزوهای ما. شاید تفاوت در این بود که آنها باید رنجها و شادیهای خود را زیر ذرهبین بیرحم افکار عمومی تجربه میکردند.
زندگی من به عنوان همسر کالین تنانت، بارون سوم گلنکانر، چیزی شبیه افسانهها نبود. او مردی خارقالعاده، اما بینهایت پیچیده بود. ثروتمند، جذاب، خلاق و در عین حال، شدیداً غیرقابل پیشبینی و گاهی بیرحم. تبدیل موستیک، جزیرهای کوچک و دور افتاده در کارائیب، به پناهگاهی برای افراد مشهور و خاندان سلطنتی، یکی از بزرگترین دستاوردهای ما بود، اما به بهای سنگینی تمام شد. روزهایی که کالین در حملههای خشم خود، اشیاء را به سمت من پرتاب میکرد یا مرا از ماشین در جادهای خلوت پیاده میکرد، همه پشت نمای عمومی زندگی شکوهمند ما پنهان میشد. من آموختم که با این شرایط کنار بیایم، همانطور که نسل من آموخته بود: شانهها را صاف نگه دار، لبخند بزن و ادامه بده. این شاید بزرگترین درسی بود که در کنار خاندان سلطنتی آموختم؛ هنر ادامه دادن، حتی وقتی همه چیز علیه شماست. تنها سالها بعد، وقتی نامههای عاشقانه کالین به معشوقش را پیدا کردم، فهمیدم چقدر از واقعیت زندگی خودم بیخبر بودهام.»
خلاصه کتاب «بانوی منتظر» (Lady in Waiting) گزیده خاطرات جذاب و صادقانه آن گلنکانر (Anne Glenconner)، اشرافزاده بریتانیایی است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. لیدی گلنکانر، متولد ۱۹۳۲، از اعضای خاندان سلطنتی بریتانیا و ندیمه افتخاری پرنسس مارگارت، خواهر ملکه الیزابت دوم، بود که بیش از سه دهه نزدیکترین دوست و محرم اسرار او به شمار میرفت.
گلنکانر در این اثر خواندنی، زندگی پرفراز و نشیب خود را از کودکی در املاک عظیم خانوادگی هالینگهام تا ازدواج پرتنش با کالین تنانت، ارل گلنکانر، روایت میکند و خوانندگان را به دنیای اشراف انگلیسی قرن بیستم میبرد. او با زبانی صمیمی و گاه طنزآمیز، از تراژدیهای شخصی خود از جمله از دست دادن دو پسرش، مبارزه با اعتیاد پسر سومش، و همچنین لحظات درخشان زندگیاش مانند تبدیل جزیره خصوصی موستیک به مقصد مشهور افراد مشهور و سلطنتی سخن میگوید. آنچه این کتاب را متمایز میکند، نگاه صادقانه نویسنده به پشت صحنه زندگی خاندان سلطنتی و روایت بیپرده او از رابطه عمیق و طولانیاش با پرنسس مارگارت است، چهرهای که در رسانهها اغلب بدفهمیده شده است.
بخشی از کتاب بانوی منتظر:
«روزی که برای اولین بار به عنوان ندیمه افتخاری به خدمت پرنسس مارگارت درآمدم، هرگز تصور نمیکردم این آغاز دوستی سی سالهای باشد که زندگی هر دوی ما را به طرز غیرقابل تصوری تغییر خواهد داد. مارگارت، برخلاف تصویری که رسانهها از او ساخته بودند، زنی فوقالعاده باهوش، وفادار و دارای حس شوخطبعی بینظیری بود. البته که گاهی میتوانست بینهایت سختگیر و حتی تندخو باشد، اما این تنها یک روی سکه بود. من او را در لحظات خصوصی، زمانی که ماسک سلطنتی را کنار میگذاشت، میدیدم. وقتی با صدای بلند میخندید، پیانو مینواخت یا شبانه در موستیک، در حالی که با پاهای برهنه روی ساحل قدم میزدیم، از عمیقترین اسرار قلبش میگفت. زندگی در کنار خاندان سلطنتی به من آموخت که آنها نیز، علیرغم همه امتیازات و تشریفات، انسانهایی هستند با همان نیازها، ترسها و آرزوهای ما. شاید تفاوت در این بود که آنها باید رنجها و شادیهای خود را زیر ذرهبین بیرحم افکار عمومی تجربه میکردند.
زندگی من به عنوان همسر کالین تنانت، بارون سوم گلنکانر، چیزی شبیه افسانهها نبود. او مردی خارقالعاده، اما بینهایت پیچیده بود. ثروتمند، جذاب، خلاق و در عین حال، شدیداً غیرقابل پیشبینی و گاهی بیرحم. تبدیل موستیک، جزیرهای کوچک و دور افتاده در کارائیب، به پناهگاهی برای افراد مشهور و خاندان سلطنتی، یکی از بزرگترین دستاوردهای ما بود، اما به بهای سنگینی تمام شد. روزهایی که کالین در حملههای خشم خود، اشیاء را به سمت من پرتاب میکرد یا مرا از ماشین در جادهای خلوت پیاده میکرد، همه پشت نمای عمومی زندگی شکوهمند ما پنهان میشد. من آموختم که با این شرایط کنار بیایم، همانطور که نسل من آموخته بود: شانهها را صاف نگه دار، لبخند بزن و ادامه بده. این شاید بزرگترین درسی بود که در کنار خاندان سلطنتی آموختم؛ هنر ادامه دادن، حتی وقتی همه چیز علیه شماست. تنها سالها بعد، وقتی نامههای عاشقانه کالین به معشوقش را پیدا کردم، فهمیدم چقدر از واقعیت زندگی خودم بیخبر بودهام.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/02/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب بانوی منتظر