جنایات جهانی مافیا (روزهای شوم)
نویسنده:
لئوناردو شاشا
مترجم:
رضا قیصریه
امتیاز دهید
سرآغاز داستان:
اتوبوس آماده حرکت بود. سرو صدایش گوش را کر می کرد، میدان در سپیده دم خلوت و آرام. خطوطی از مه زنگ های کلیسای شهر را نوازش می کردند. فقط غرولند اتوبوس و صدای غمناک و تمسخرآلود فروشنده شیرمال که میگفت نان شیرمال، نان شیرمال گرم سکوت را می شکست.
بلیط فروشی در اتوبوس را بست و اتوبوس با صدائی جگر خراش براه افتاد. وقتیکه آخرین نگاه بلیط فروش میدان را دور زد، مردی را دید با لباس تیره که می دوید. بلیط فروش براننده گفت یک ذره صبر کن و با اینکه اتوبوس هنوز در حال حرکت بود در را باز کرد . صدای شلیک دو گلوله بلند شد و مرد لباس تیره ئی که میخواست روی رکاب بپرد لحظه ئی بی حرکت باقی ماند. گوئی دستی از غیب موهایش را گرفته و او را ببالا می کشد. کاغذهائی که در دستش بود بزمین افتاد و او خود بآرامی روی کاغذها لغزید. بلیط فروش کفرگوئی را شروع کرد، صورتش کبود شده، میلرزید. شیر مال فروش که در سه متری مرد کشته شده قرار داشت، مثل هشت پا خود را جمع کرد و بطرف در بزرگ کلیسا شتافت...
بیشتر
اتوبوس آماده حرکت بود. سرو صدایش گوش را کر می کرد، میدان در سپیده دم خلوت و آرام. خطوطی از مه زنگ های کلیسای شهر را نوازش می کردند. فقط غرولند اتوبوس و صدای غمناک و تمسخرآلود فروشنده شیرمال که میگفت نان شیرمال، نان شیرمال گرم سکوت را می شکست.
بلیط فروشی در اتوبوس را بست و اتوبوس با صدائی جگر خراش براه افتاد. وقتیکه آخرین نگاه بلیط فروش میدان را دور زد، مردی را دید با لباس تیره که می دوید. بلیط فروش براننده گفت یک ذره صبر کن و با اینکه اتوبوس هنوز در حال حرکت بود در را باز کرد . صدای شلیک دو گلوله بلند شد و مرد لباس تیره ئی که میخواست روی رکاب بپرد لحظه ئی بی حرکت باقی ماند. گوئی دستی از غیب موهایش را گرفته و او را ببالا می کشد. کاغذهائی که در دستش بود بزمین افتاد و او خود بآرامی روی کاغذها لغزید. بلیط فروش کفرگوئی را شروع کرد، صورتش کبود شده، میلرزید. شیر مال فروش که در سه متری مرد کشته شده قرار داشت، مثل هشت پا خود را جمع کرد و بطرف در بزرگ کلیسا شتافت...
آپلود شده توسط:
محراب
1403/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جنایات جهانی مافیا (روزهای شوم)