دو نمایشنامه: پنجره ای بر بادها و کوله بار
نویسنده:
فرهاد ناظرزاده کرمانی
امتیاز دهید
از نمایشنامه پنجره ای بر بادها:
صحنه نمایش:
یک «دزد گاه» در بیابانی تاریک، نزدیک یک آبادی خیالی به نام «باد آباد». بالای صحنه و در پس زمینه ای تاریک، و میان بوته های خشک، سایه سنگی بزرگ دیده می شود؛ سنگی که در طول زمان به شکل مجسمه بزرگ «سر» یک «خر» در آمده است... از جایی در آغاز نمایش وزش باد آغاز می گردد و همراه با نمایش به آهستگی شدت یافته به نقطه اوج میرسد و سپس در پایان نمایش، آرام می گیرد.
صدای «صنوبر» و سپس «مظفر» از نزدیکی پشت این «خرسنگ» شنیده می شود.
صنوبر (شکوه کنان):
از گرگ و میش هوا که از زندان آمده ای، فقط چند کلمه با من پرخاش کرده ای. همین!
[صدا نزدیک تر می شود.]
«مظفر»، تنم مثل تنور داغ شده است، مگر اینجا کجاست که ترس آن جگر آدم را آب می کند؟!...
بیشتر
صحنه نمایش:
یک «دزد گاه» در بیابانی تاریک، نزدیک یک آبادی خیالی به نام «باد آباد». بالای صحنه و در پس زمینه ای تاریک، و میان بوته های خشک، سایه سنگی بزرگ دیده می شود؛ سنگی که در طول زمان به شکل مجسمه بزرگ «سر» یک «خر» در آمده است... از جایی در آغاز نمایش وزش باد آغاز می گردد و همراه با نمایش به آهستگی شدت یافته به نقطه اوج میرسد و سپس در پایان نمایش، آرام می گیرد.
صدای «صنوبر» و سپس «مظفر» از نزدیکی پشت این «خرسنگ» شنیده می شود.
صنوبر (شکوه کنان):
از گرگ و میش هوا که از زندان آمده ای، فقط چند کلمه با من پرخاش کرده ای. همین!
[صدا نزدیک تر می شود.]
«مظفر»، تنم مثل تنور داغ شده است، مگر اینجا کجاست که ترس آن جگر آدم را آب می کند؟!...
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
1403/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دو نمایشنامه: پنجره ای بر بادها و کوله بار