نگاهی به ادبیات صهیونیسم
نویسنده:
غسان کنفانی
مترجم:
موسی بیدج
امتیاز دهید
از پیشگفتار مترجم:
امروزه کمتر کسی است که صهیونیسم فرزند نامشروع امپریالیسم را نشناسد. این مکتب اگر بتوان آن را مکتب نامید که بر بنیانی دروغین و پایه و اساس غیر اصولی استوار است، در سالهای اخیر حتی از اندیشه بنیانگذاران خود و چارچوبی که کسانی مانند هر تمول و دیگران برای آن ترسیم کرده بودند فراتر رفته تا جائی که دیگر در هیچ چارچوبی نمی گنجد. اگر تنها یکی از تناقضاتی که در صهیونیسم دیده میشود در هر مکتب دیگری یافت میشد بدون شک، باعث انقراض آن می گردید. اما از آنجا که تلقین بر ذهن انسانی بسیار موثر است، بوق و کرناهای امپریالیستی و تبلیغات منگ کننده آن اذهان بیشماری را به خواب مغناطیسی فرو برده و صهیونیسم را پیش چشم آنها موجه و بر حق جلوه داده و تضادهای آن را پوشانده است.
این شیوه تبلیغاتی، خود شاخه ای از استعمار فرهنگی است که با سرگرم کردن ملتها و تحریف تاریخ و فرهنگ و سنتهایشان میکوشد ثروتهایشان را بیش از پیش، به یغما برد. در کتاب حاضر، مولف کوشیده است با پرداخت به جنبه ادبی صهیونیسم ابعاد دیگر آن یعنی بعد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... را ریشه یابی کند، و با تبیین روند تکاملی آن و سپس آشکار کردن تضادها به رد دعوی آنها بپردازد. نویسنده در پژوهش خود میگوید که اندیشه صهیونیسم از قرن حاضر ریشه دورتری دارد؛ برای مثال هنگامی که مادیا ادگورت در سال ۱۸۱۷ میلادی، رمان «هارنگتون» را منتشر کرد، در نزد یهودیان و طرفداران آنها قیامت بپاخاست و در آن زمان که هنوز صهیونیسم
پایه ریزی نشده بود این عده احساس کردند که زمان مزبور میتواند انگیزه ای برای ادغام یهود در جوامع محل زیستشان باشد. آنها با این طرز تفکر به تکاپو افتادند و در مدت زمانی کمتر از دو دهه با رمانهای فراوانی به منظور پیشگیری از حل شدن یهودیان در جامعه محل سکونتشان، فضای ادبیات جهان را پر کردند. یکی از رمانهایی که میتواند به عنوان پاسخی ملفی به دعوت «هارنگتون» به شمار آید، رمان مشهور «دیوید آلروی» نوشته بنیامین دیزرائیلی نویسنده یهودی انگلیسی است...
بیشتر
امروزه کمتر کسی است که صهیونیسم فرزند نامشروع امپریالیسم را نشناسد. این مکتب اگر بتوان آن را مکتب نامید که بر بنیانی دروغین و پایه و اساس غیر اصولی استوار است، در سالهای اخیر حتی از اندیشه بنیانگذاران خود و چارچوبی که کسانی مانند هر تمول و دیگران برای آن ترسیم کرده بودند فراتر رفته تا جائی که دیگر در هیچ چارچوبی نمی گنجد. اگر تنها یکی از تناقضاتی که در صهیونیسم دیده میشود در هر مکتب دیگری یافت میشد بدون شک، باعث انقراض آن می گردید. اما از آنجا که تلقین بر ذهن انسانی بسیار موثر است، بوق و کرناهای امپریالیستی و تبلیغات منگ کننده آن اذهان بیشماری را به خواب مغناطیسی فرو برده و صهیونیسم را پیش چشم آنها موجه و بر حق جلوه داده و تضادهای آن را پوشانده است.
این شیوه تبلیغاتی، خود شاخه ای از استعمار فرهنگی است که با سرگرم کردن ملتها و تحریف تاریخ و فرهنگ و سنتهایشان میکوشد ثروتهایشان را بیش از پیش، به یغما برد. در کتاب حاضر، مولف کوشیده است با پرداخت به جنبه ادبی صهیونیسم ابعاد دیگر آن یعنی بعد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... را ریشه یابی کند، و با تبیین روند تکاملی آن و سپس آشکار کردن تضادها به رد دعوی آنها بپردازد. نویسنده در پژوهش خود میگوید که اندیشه صهیونیسم از قرن حاضر ریشه دورتری دارد؛ برای مثال هنگامی که مادیا ادگورت در سال ۱۸۱۷ میلادی، رمان «هارنگتون» را منتشر کرد، در نزد یهودیان و طرفداران آنها قیامت بپاخاست و در آن زمان که هنوز صهیونیسم
پایه ریزی نشده بود این عده احساس کردند که زمان مزبور میتواند انگیزه ای برای ادغام یهود در جوامع محل زیستشان باشد. آنها با این طرز تفکر به تکاپو افتادند و در مدت زمانی کمتر از دو دهه با رمانهای فراوانی به منظور پیشگیری از حل شدن یهودیان در جامعه محل سکونتشان، فضای ادبیات جهان را پر کردند. یکی از رمانهایی که میتواند به عنوان پاسخی ملفی به دعوت «هارنگتون» به شمار آید، رمان مشهور «دیوید آلروی» نوشته بنیامین دیزرائیلی نویسنده یهودی انگلیسی است...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نگاهی به ادبیات صهیونیسم