رسته‌ها
نامه نماد
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 6 رای
نویسنده:
درباره:
فردوسی
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 6 رای
پژوهشی‭ ‬بر‭ ‬پیام‭ ‬درونی‭ ‬داستان‌هایی‭ ‬از‭ ‬شاهنامه‭ ‬و‭ ‬جهان‭ ‬کهن

از دیباچه کتاب:
در داستانهای اسطوره ای و حماسی پیامهای فراوانی به چشم می خورد. نکته هایی که اندیشه خواننده را برمی انگیزاند و گاهی در دم می تواند به پند آنها پی برد. برای نمونه آنکه سروش در نمای پری پلنگینه پوش به دیدار سیامک می آید، پیامی را می توان دریافت نمود. پوشاک سیامک نیز از پوست پلنگ است و او الهام گر را به فرم خویش می بیند.
این می تواند هم به آن معنا باشد که فرادریافتها از جایگاهی درون - ذهنی پدیدار می گردند و هم اینکه الهام گر خود را هم شکل و هم سطح دریافت کننده می نمایاند. اما معنای بهتر آنکه هرکس در اندازه فهم خویش می تواند گیرنده پیامها و اندیشه ها باشد و یافته ها را با الگوی خرد خویش بسنجد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
152
آپلود شده توسط:
elahehj
elahehj
1402/05/14

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نامه نماد

تعداد دیدگاه‌ها:
3
هر از گاهی که به میدان انقلاب سر می زنم از خودم می پرسم واقعا اگر قرار بود فقط کتابهایی منتشر شوند که چیزی به آدمیزاد اضافه کنند، چه تعداد از این خروار کتاب های بیهوده ای که در و دیوار دکان ها را آراسته منتشر می شد؟ گفته اند و شنیده ام که جایی نمایشگاه نقاشی برپا شده بود. نقاش از دسته ای از بینندگان پرسید که این نمایشگاه را چگونه دیده اید؟ گفتند در خصوص این آثار اختلاف نظر پیدا کردیم. بعضی هایمان می گویند حیف قلم، بعضی ها می گویند حیف کاغذ، بعضی ها می گویند حیف نان و بعضی دیگر می گویند حیف جان.
همکاری داشتم ، می گفت « بسیاری از نوشته هایی که برای انتشار به دفتر روزنامه می رسد باید مستقیم به سطل زباله انداخت اما باید کاری کرد که پیوسته و منظم بنویسند ؛ از هزار نفر شاید یکی نویسنده شود ... رشد کمّی بستر رشد کیفی است . »
نمی توانم این حرف را نپذیرم. به جوانترها در انجمن شعر می گفتم تا هزار شعر ننوشته اید کتاب منتشر نکنید که بعدها باعث شرمندگی تان می شود. بنویسند. پیوسته و منظم هم بنویسند. ولی تا حرفی برای گفتن ندارند ننویسند.
به خاطر دارم فردی زرتشتی بعد از اینکه چند باری در گفتگوهای محفلی از تاویل قرآن و معانی باطنی آیات و تشبیه حضرت آدم به عقل انسان و تشبیه حوا به نفس سخن گفتم (این تعبیرها از من نیست)، روزی به من گفت بیا کتاب تفسیر بنویسیم. مثلا آدم را ادب بگیریم و حوا را کلام! یعنی چون مولوی آدم را عقل و حوا را نفس گرفته (یک ساعت ار دو قبلکی از عقل و جان برخاستی/این عقل ما آدم بُدی، این نفس ما حواستی)، آن بنده خدا هم با خود گفته حالا که آش شور است و بعضی مفسران در تاویل، گودرز را به شقایق مرتبط ساخته اند، من چه تغییری بدهم که کتابش کنم؟ حرف تازه ای نداشت و قصدش نوشتن کتاب بود ولو به تقلید. هدف اگر نوشتن کتاب باشد، مهملات زیادی برای نوشتن وجود دارد. ذیل یکی از اینها در حال گفتگوییم.
نامه نماد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک