رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

فرگشت و ژنتیک

فرگشت و ژنتیک
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 345 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 345 رای
بخشی از پیشگفتار کتاب:
آیا حقیقت دارد که یک سری سلول‌های ریز به خودی خود در دریا پدید آمدند و بعد تبدیل به ماهی، خزنده و در نهایت انسان شدند؟ مگر می‌شود انسان با باکتری و گیاه و پرنده فامیل باشد؟ آیا درست که انسان و میمون و شامپانزه از یک خانوادهٔ مشترک هستند؟ این حرف‌ها و ادعاها بر اساس چه مدارکی و اساساً برای چه هدف و منظوری بیان می‌شوند؟ پاسخ به این سوالات و نیز پرسش‌های پیاپی که ذهن شنودگان و خوانندگان نظریهٔ داروین را به خود مشغول می‌دارد، نیاز به پیش‌زمینه‌هایی دارد. ما در این کتاب تلاش کرده‌ایم به طور خیلی خلاصه به این موارد بپردازیم و گرچه ادعای کامل بودن نداریم، اما تلاش خود را کرده‌ایم و امیدوارم کسانی که این پرسش‌ها نیز در ذهن آنها وجود دارد، با خواندن کتاب تا حدودی به جواب قانع‌کننده‌ای برسند. پیش از آغاز بهتر است این جملهٔ کلیدی و مهم نظریه را به خاطر بسپارید: طبیعت به هیچ عنوان به دنبال تکامل دادن موجودات نیست، بلکه تنها موجوداتی قادر به زنده ماندن و تکثیر هستند که همزیستی بیشتری با این تغییرات کسب کرده باشند. نظریهٔ تکامل یا صحیح‌تر بگوییم فرگشت۱، توضیح می‌دهد که چگونه نسل همهٔ موجودات از باکتری گرفته تا گیاه و انسان، همواره به دلیل جهش‌های ژنتیکی در حال تغییر و تحول هستند و این تغییرات گرچه بسیار جزئی و ناملموس هستند، اما در طول زمان طولانی (مثلاٌ دویست میلیون سال)، به تغییرات اساسی تبدیل می‌شوند و موجودی متفاوت را پدید می‌آورند. اشتباه بسیاری از منکران نظریهٔ فرگشت (تکامل) این است که تصور می‌کنند این نظریه ادعا می‌کند موجودات تک‌سلولی بر اثر اتفاقات عجیب تبدیل به ماهی شده‌اند، بعد بالهٔ آنها ناگهان تبدیل به دست و پا شده و حیوان از آب بیرون آمده و روی خشکی شروع به خزیدن یا راه رفتن کرده است! اگر می‌خواهید جواب پرسش‌های خود را در مورد نظریهٔ فرگشت (تکامل) بیابید، کتاب حاضر را از اول تا به آخر به طور کامل بخوانید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
fardad Kazemi
fardad Kazemi
1389/05/10

کتاب‌های مرتبط

خانه غاری انسان پکن
خانه غاری انسان پکن
4.3 امتیاز
از 25 رای
ایران آینده و دنیا
ایران آینده و دنیا
4.4 امتیاز
از 11 رای
Vertebrate Palaeontology
Vertebrate Palaeontology
5 امتیاز
از 2 رای
پیدایش و تکامل حیات
پیدایش و تکامل حیات
4.1 امتیاز
از 7 رای
فرگشت انسان
فرگشت انسان
4.4 امتیاز
از 26 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فرگشت و ژنتیک

تعداد دیدگاه‌ها:
343
همانطور که هورمونهایی وجود دارند که ضربان قلب را تند یا کند می کنند و آنرا از حالت عادی خارج میکنند.[/b] موادی هم وجود دارند که ریتم امواج مغزی هم بر اثر ورود آن مواد به سلولهای مغزی تند و کند میشود.در مورد مغز این خاصیت به خاطر باند شدن این مواد روی گیرنده های شیمیایی (Receptor) سلولهای عصبی مغز اتفاق می افتد که باعث فعل و انفعالاتی خاصی در سلول مغزی شده و عملکرد آنرا تغییر میدهند و این تغییرات توسط تعداد و ریتم امواج مغزی در هر ثانیه خودشان را نشان میدهند و در دستگاه الکتروآنسفالوگرام میتوان این تغییرات در امواج مغزی را ثبت کرد. و حالا ادامه مقاله:
The God gene hypothesis is based on a combination of behavioral genetic, neurobiological and psychological studies. The major arguments of the theory are: (1) spirituality can be quantified by psychometric measurements; (2) the underlying tendency to spirituality is partially heritable; (3) part of this heritability can be attributed to the gene VMAT2[1]; (4) this gene acts by altering monoamine levels; and (5) spirituality arises in a population because spiritual individuals are favored by natural selection.
فرضیه ژن خدا بر مبنای ترکیب مطالعات (( ژنتیک رفتاری))، (( زیست شناسی اعصاب)) و (( روانشناسی )) است. استدلالهای مهم این فرض علمی عبارتند از: 1- معنویت (روحیۀ مذهبی) میتواند بوسیلۀ آزمایشهای روان سنجی اندازه گیری شود! (که من بعداَ توضیح میدهم بر چه اساسی این ادعا را کرده اند) 2- تمایل بنیادی به معنویت بطور نسبی ارثی است ( قابل توارث است و به ارث می رسد.) 3-بخشی از این وراثت میتواند مربوط به ژن VMAT2 باشد؛ 4- این ژن بوسیلۀ تغییر دادن سطح و میزان مونوآمین ها (monoamine) عمل میکند ( خودش را بیان میکند و تآثیرش را اعمال میکند.) یادآوری میکنم که مونوآمینها همان پروتئینهای سروتونین، دوپامین و ... هستند. 5- معنویت (روحیۀ مذهبی) در یک جمعیت زیستی، به این خاطر به وجود می آید که معنویت فردی به وسیلۀ (( انتخاب طبیعی )) انتخاب شده است. ( و در نتیجه به عنوان ژنی غالب از نسلی به نسل دیگر تقویت و تشدید شده است... و باقی مانده است. مثل بزرگ شدن جمجمه با کوچک شدن فک که در تکامل تدریجی انسان شاهد تقویت و تشدید این صفت بوده ایم. البته درست است که جمجمه انسان به تدریج بزرگتر و فک او به تدریج کوچکتر و عقب رفته تر شده است؛ اما باید ببینیم آیا مربوط کردن این حقیقت به مسآله (( گرایش به خدا )) تا چه حد مربوط است؟ و آیا این حقیقت مصداق مناسبی برای این ادعا هست یا نه؟ کدام ادعا؟! همینکه آقای (( همر)) میگوید ایمان به خدا بر اثر فرآیند انتخاب طبیعی نسل به نسل در انسان تشدید و تقویت شده و به حالت ژن غالب درآمده؟ ... جالب است که این فرضیه میخواهد خودش را برپایه نظریه انتخاب طبیعی داروین توضیح دهد! برای بررسی ادامۀ مقاله با من باشید چون الآن تازه شروع کار ماست؛ کار ما ادامه دارد و با این اطلاعات ناقص هرگز جای قضاوت و نتیجه گیری نیست.
( توضیح: دوستان عزیز در همین ابتدای کار توجه کنند که ژن‌ها واحد وراثت هستند. ژنها اطلاعات مربوط به ساخت پروتئینها را در بر دارند و در توالیهای مولکول دی‌ان‌ای ذخیره می‌شوند. برای اینکه یک ژن بتواند اثر خود را نمایان سازد باید ابتدا به پروتئین ترجمه شود.
بنابراین وقتی در مقاله آمده که مجموعه ای از ژنها میتوانند زمینه را برای داشتن تجربیات به اصطلاح روحانی، عرفانی و معنوی ( نظیر اشراق و ... ) مهیا کنند. بطور قطعی و بدون هیچ شکی معنایش این است که مجموعه ای از ژنها منجر به ساخته شدن پروتئین های خاصی می شوند ( مثل انتقال دهنده بعضی پیک های عصبی همچون دوپامین و سروتونین ) که این پروتئین ها با تأثیر گذاشتن روی سیستم اعصاب و روان فرد به او این احساس را میدهند که در حال مکاشفات عرفانی و تجربیات روحانی است. حالا اینگونه پروتئین ها (مونوآمینهایی مثل سروتونین) ممکن است در مغز یک شخص به صورت درونی و طبیعی سنتز و ساخته شوند و یا بر اثر مصرف بعضی مواد ، از بیرون وارد بدن شخص شوند و روی اعصاب او اعمال اثر کنند. درست مثل کسانیکه بر اثر مصرف مواد مخدر و تأثیر این مواد روی مغز و اعصابشان تجربیات غیر معمولی و متفاوت با تجربیات روزمره دارند مثلاً حس میکنند که میتوانند پرواز کنند یا شور و شعف خاصی را در خود حس میکنند. بسیاری از گیاهان شامل چنین موادی هستند که روی روان تأثیر میگذارند و به شخص احساس خاص و عجیبی میدهند. دوستان شدیداً به این نکته دقت کنند که در بدن انسان هم موادی مشابه مواد روان گردان گیاهی می تواند ساخته شود. از نیکوتین برگ توتون که ساختاری شبیه به پیک عصبی استیل کولین در مغز انسان دارد بگذریم و از کافئین قهوه و تئین چای هم که بگذریم؛ به مواد روان گردان گیاهی و چند برابر قویتر میرسیم که در چرس و بنگ و grass و خشخاش وجود دارند و روان و اعصاب شخص را از این عالم جدا میکنند. بعضی ها کم جدا میکنند. و بعضی ها زیاد. بعضی ها خوب و خوش جدا می کنند و بعضی ها بدجوری جدا می کنند!! خلاصه این مواد تأثیراتی روی مغز و عملکرد اعصاب می گذارند که انسان را از واقعیت محسوسات جدا میکنند و به قولی عملکرد (Function) سالم و طبیعی مغز را تبدیل به عملکردی متفاوت میکنند. حالا پروتئین VMAT2 در حکم کانال غشایی باعث ورود اینگونه مواد به داخل نورونها (سلولهای مغزی) میشوند؛ و شخص بر اثر تغییر عملکرد سلولهای مغزی مثل دیدن تصاویر خاص فکر میکند به تجربیات معنوی دست یافته است! این است که در این عالم خلسه و حالت ازخود بیخودشدگی یکی کریشنا و سیدارتا و برهما را میبیند، یکی حضرت ابوالفضل را میبیند و یکی مسیح و مریم مقدس را و دیگری دون خوان و دون گنارو را و دیگری هارولد کلمپ و پال توئیچل را !!! آیا مجسمه کریشنای هندوها، حضرت علی شیعیان، مسیح مسیحیان، دون خوان کاستاندابازان و اساتید حق برای اکنکارباوران اینها همه یکی هستند و همه برحق هستند یا قضیه چیز دیگری است؟ اینها همه تصاویری هستند که از ذهن شخص مصرف کننده بر اساس ذهنیت قبلی اش به صورت زنده میگذرند و او تصور میکند به اشراق رسیده چون فعالیت سلولهای عصبی اش تحت تأثیر سروتونین یا دوپامین بیشتر تغییر کرده است! ( درست مثل اینکه به هرکس که بیشتر فکر کنید احتمالاً در خواب و رؤیاهایتان هم آنرا میبینید. موش پرست موش میبیند، مسیحی حضرت مسیح را ، هندو کریشنا را و دوستدار مصدّق، مصدّق را!!! )
مثلاً [b]کسانی که نوع خاصی از بیماری صرع را دارند بر اثر اختلال در فعالیت مغزی، بوهای خاص و صداهای خاصی را قبل از شروع حملۀ صرع حس میکنند که به این علائم اولیه پیش از شروع حمله در اصطلاح علمی (( علائم AURA)) میگویند. آیا باید بگوییم این بوها و این صداها واقعاً وجود داشته اند و چشم سوم کسی که مبتلا به بیماری صرع بوده باز شده است و آنها را حس کرده! میگویند داستایوسکی نویسنده هم به این نوع صرع مبتلا بوده است.
3- پس وقتی گفته می شود (( ژن خدا )) وجود دارد ؛ چیزی هم باید به عنوان (( پروتئین خدا)) یا (( پروتئین های خدا)) که خاص ترجمه همان ژن هستند وجود داشته باشد.
حالا میخواهم نظر شما را به معنای نام علمی ژن VMAT2 جلب کنم تا بدانیم چرا آن آقا نام (( ژن خدا)) را روی آن گذاشته است؟ به عبارتی میخواهم عبارت Vesicular monoamine transporter 2 برایتان معنا کنم. Vesicular در اینجا یعنی ((کیسه مانند))، monoamin ها دسته ای از پروتئینها هستند که به عنوان (( پیک یا پیام رسان عصبی )) عمل میکنند مثل سروتونین، دوپامین و نور اپی نفرین و ... و transporter یعنی (( انتقال دهنده )). پس VMAT2 یعنی (( انتقال دهندۀ کیسه مانند مونوآمین ها)). این انتقال دهنده، یک پروتئین است به شکل کیسه، که در غشای سلولهای عصبی وجود دارد و نقش کانال و دروازۀ عبور را برای مونوآمین ها بازی میکند و چون اجازۀ ورود مونوآمینها را به درون سلولهای مغزی میدهد باعث میشود که فعالیت و عملکرد سلولهای مغزی بر اثر ورود مونوآمینها ( سروتونین، دوپامین و ...) تغییر کند و این باعث میشود شخص بتواند گاهی اوقات حال و هوای تجربیات معنوی، عرفانی و روحانی را در سیستم روان و اعصاب خودش تجربه کند. دوستان دانشمند و علاقه مند کلمات را دانه دانه بخوانند تا متوجه بشوند من چه گفتم. نکته ظریفی وجود دارد که برای زیست خوانها میگویم. در واقع VMAT2 یک پروتئین کانالی است که بر اثر ترجمه و رمزگشایی ژنی به نام SLC18A2 تولید میشود و بهمین خاطر نام پروتئینی که از روی آن سنتز میشود را نیز روی همین ژن گذاشته اند. یعنی این ژن حالا دو اسم علمی دارد. VMAT2 و SLC18A2.
بعد از این مقدمه، و اطلاعات پایه، ترجمه و بررسی اصل مقاله را با هم شروع میکنیم:
The God gene hypothesis proposes that human beings inherit a set of genes that predisposes them towards spiritual or mystic experiences. The idea has been postulated by geneticist Dean Hamer, the director of the Gene Structure and Regulation Unit at the U.S. National Cancer Institute, who has written a book on the subject titled, The God Gene: How Faith is Hardwired into our Genes.
فرضیه (hypothesis) (( ژن خدا)) پیشنهاد می کند که نوع بشر (انسانها) ، مجموعه ای از ژن ها را به ارث می برند که زمینه برخورداری از تجربیات معنوی و عرفانی را در آنها مهیا میکند و به عبارتی آنها را مستعد میسازد که این قبیل تجربیات را داشته باشند. این ایده (تصور و گمان) توسط نسل شناس (( دیـن هـَـمـِـر ))، سرپرست واحد ساختار و تنظیم ژن در مؤسسۀ ملی سرطان ایالات متحده، مفروض شده است. (postulated) کسی که دربارۀ این موضوع، کتابی نوشته با عنوان (( ژن خدا : چگونه ایمان در ژنهای ما سیم بندی شده است! )) یعنی چگونه فایل ایمان در سخت افزار ژنتیکی ما توسط همان خالق متعال جاسازی و جاگذاری شده است!
دوستان عزیز، به علت نکته بینی ها و موشکافی های شما عزیزان که گویای ادراک و انصاف بالا و باریک اندیشی شماست، تصمیم گرفتم مقاله ای را که دوستمان ساواروشکا پیشنهاد داد؛ بطور کامل و در قالب چند بخش، شرح دهم. از شما عزیزان تقاضا دارم در فاصله بین این بخش ها، هرگز قضاوت زودهنگام و نهایی نکنید زیرا این مطالب به هم پیوسته هستند و باید همه مقاله را از اول تا آخر خواند و بعد نتیجه گیری کرد. در ضمن این ترجمه تحت اللفظی نیست و ترجمه آزاد است و توضیحات تکمیلی و نقد همراه آنرا با استفاده از پرانتز و با قید کردن واژۀ توضیح از اصل ترجمه جدا کرده ام. تا دوستان نگویند این ترجمه نیست و این تحریف است! سعی کرده ام مقاله را دقیق و بیطرفانه به فارسی برگردانم اما بعد از ترجمه ها، در قسمت توضیحات، نقدها و نظرات شخصی ام را افزوده ام و با تطبیق دو متن خودبخود مشخص میشود که در کدام قسمت ها برحسب ضرورت، مطلب را بیشتر باز کرده ام.
دوستان با اینکه این کار، ترجمه و نقد یک مقالۀ علمی است اما مطمئن باشید با اندکی حوصله، و ادامه دادن به مطالعه، به راحتی متوجه رئوس مطالب میشوید. حتی اگر بعضی جزئیات برایتان کمی سؤال بر انگیز باشند. سعی کرده ام مطالب را دقیق اما تا حد امکان خودمانی و ساده بیان کنم.
این مقاله راجع به ژنی است که متخصصان ژنتیک نام علمی VMAT2 را به آن داده اند که بطور اختصاری حروف اول عبارت طولانی Vesicular monoamine transporter 2 می باشد و یکی از مهندسان ژنتیک به نام آقای (( دین همر )) که به احتمال قریب به یقین در ذهنش زمینه مذهبی داشته است به دلخواه خود و از روی سلیقه نام جنجالی (( ژن خدا)) را روی آن گذاشته و با پر و بال دادن به ابعاد قضیه و استدلالهایش خواسته در فضای مطبوعاتی حاکم بر دعوای بین علم و دین، سر و صدایی راه بیندازد و دل همه خداباوران را که تعدادشان زیاد است؛ بدست بیاورد. آیا برای شما هیجان انگیز نیست که با یک نامگذاری دل بخواهی، به یکباره اینهمه طرفدار و هوادار پیدا کنید!؟ و با یک حرکت اینقدر مطرح بشوبد!! درست مثل همین الآن که من و شما داریم راجع به او حرف میزنیم. میبینیم که او به هدفش رسیده و اگر بخواهم کمی طنز را چاشنی کار خود کنم باید بگویم او بعنوان عامل نفوذی خداباوران در صف مهندسان بیطرف ژنتیک توانسته خودش را در فضای مطبوعاتی مهم و مطرح کند و خدای خداباوران را در یک قطعه ژن از مجموع ژنهای DNA انسان دیده است و حتماً روی آن ژن هم کسی با خط درشت، کلمۀ خدا را نوشته بوده و (( دین همر )) آن را با میکروسکوپ شکار و کشف کرده است ! ناگفته نماند که برای ورود به بحث شیرین ما، دانستن این سه تعریف مقدماتی واجب است:
1- ژن چیست؟ ژن ها روي کروموزم قرار دارند. روي يک کروموزم صدها و يا شايد هزاران ژن وجود دارد. یعنی هر ژن قطعه ای از یک DNA است. هر سلول بدن انسان شامل 25000 تا 35000 ژن است. ژن ها حامل اطلاعاتی هستند که تعيين کنندۀ ويژگی های شما هستند.ويژگی ها شامل مواردی مي شود که شما از والدين خود به ارث می بريد: يعنی والدين شما مقداری از ويژگی هاي خود را از طريق ژن ها به شما انتقال می دهند. ژن ها فقط در انسان وجود ندارد، بلکه همۀ حيوانات و گياهان نيز دارای ژن هستند.
2- موضوع بسیار مهم تر که باید بدانید: ژن چگونه کار میکند؟ ژن ها حامل دستورالعمل هايی برای توليد پروتئين در سلول هستند. پروتئين ها بلوک های سازنده ی بدن شما به حساب مي آيند.استخوان ها،دندان ها،مو،لاله ي گوش،ماهيچه ها و خون همه به وسيله ي پروتئين ساخته مي شوند. پروتئين ها کمک مي کنند تا بدن ما رشد کند،کار کند و سالم بماند.امروزه دانشمندان برآورد کرده اند که هر ژن مي تواند 10 پروتئين متفاوت بسازد. دوستان به این نکته شدیداً توجه کنند که ژن اگر بخواهد بیان شود و ترجمه شود و عمل کند و اثر کند باید از روی رمزهای آن پروتئین مربوط به آن ساخته شود.
من کاملا" با دیدگاه شما راجع به قوانین اجتماعی اسلام موافقم و اعتقاد دارم که هر قانون یا قرارداد اجتماعی را باید در ظرف زمان و مکان و همچنین فرهنگ جامعه مورد بحث، مورد بررسی قرار داد. صحبت از درستی و نادرستی این قوانین بدون توجه به قیود فوق، امری بیهوده و خلاف واقع خواهد بود.
در مورد اینکه این بحثها چه ربطی به کتاب فوق دارد، باید بگویم ابتدای بحث در مورد "تکامل" و "قرآن" بود، ولی متاسفانه یا خوشبختانه با ورود دوستان دیگر به این بحث، عنوان و موضوع بحث خیلی گسترده تر شد و ناخوداگاه به بحثهای جانبی، که چندان بد هم نبود، کشیده شد. به هر حال اگه علاقمند بودید میتوانید برای مرور بحث "تکامل" و "دیدگاه قرآن" به دیدگاههای گذشته دوستان در همین صفحه و صفه های مرتبط مراجعه تمایید
ببخشید اینجا کلی راجه به علمی بودن و نبودن قرآن بحث شده ولی اولا چه ربطی به این کتاب داره ثانیا هیچ کس نمیخواد اشاره کنه قرآن مال بیش از 1400 سال پیشه و واسه اون موقع خیلی هم علوم جالب داشته و هوشیار عزیز اینکه 4 زن به ازای یک مرد در قرآن آمده مربوط به زمان خودشه که مرد ها در جنگ کشته و جمعیت آنها نسبت به زن ها کم میشد ... خلاصه این عدم توازن فساد زیادی به بار می آورده که خدا اجازه چنین کاری را داد... و تمام اینها صرفا برای آن زمان بوده اگر قراره بحث بشه چرا برده داری رو نمیگین ؟! برده کو الان ؟ کنیز کو؟ کلی راجع به اینا حرف زده ... تو قرآن خیلی قوانین هست که مال اون زمان بوده و واسه اون موقع بی ادبی نبوده و علمی هم بوده عرب های جاهلی که آب نمیدونستن چیه بهشون مسائل بهداشتی طهارت و وضو آموخته شد ... که کاملا علمیه (واسه اون زمان ) چرا به طور کل علمی بودن قرآن اینجا رفته زیر سوال؟!:-(
خب حالا که بحث دوستان به خدا کشید, بنده هم فرصت را غنیمت شمرده و با آیاتی چند از کتاب ((آینده یک پندار))نوشته ی پدر علم روانشناسی((زیگموند فروید)) , محفل را نورانی و معنوی میکنم .
بخش سوم منشا خدا ص 174
میتوان دوران نخستین زندگی را , یعنی دوران کودکی را با وضع بشر در برابر طبیعت مقایسه و سنجش نمود.کودک ناتوان و پا نگرفته در برابر قدرت, نیرومندی, خشم و تحکم پدر همان حالتی را دارد که انسانی تمام و بالغ همان وضع را در برابر توانایی و قدرت طبیعت داراست.کودک در برابر پدر ترس و وحشت دارد,ازینرو از خشم او می هراسدو در صورتی که از سویی دیگر آگاه است که هم او((یعنی پدر)) او را در برابر خطرهای احتمالی و حوادث خارجی حفظ و حراست می نماید............
بخش ششم.روانشناسی مذهبی ص 320
....در زندگانی و دوره ی کودکی (پدر) است که این نیاز و احتیاج کودک را پاسخ می دهد..البته این نیاز به حمایت و پشتیبانی که حاصل آمده از ناتوانی و هراس است در طول زندگانی ((یعنی با گذشتن از دوره کودکی)) و پانهادن به دورانبلوغ و کمال از بین نرفته و به سستی و خاموشی نمی گراید.بلکه بشر برای نحات خود از این گرداب نیرویی مافوق پدر می آفریند تا جای حمایت گر پیشین یعنی پدر را اشغال نماید و همین آفرینش است که در دوران بلوغ ((خدا)) نام میگیرد.همان گونه که در زمان کودکی ترس و هراس و درماندگی کودک, با توجه و احساس به وجود پشتیبانی به نام پدر کاستی گرفته و تسکین می یابد, در دوران بعدی نیز در اثر اعتقاد و ایمان به نیرویی مقتدر و خداوندی توانا که بخشاینده و حمایت گر اوست و بشر را در برابر ترس ها و تشویش ها وخطرهای ناشی از طبیعت حفظ می نماید , احساس آرامش و تسکین و آسایش میکند.
مذهب و این معتقدات دینی, انجام امور و آرزوهایی را که در جهان مادی و خاکی فعلیت یافتنش برای بشر نامقدور و جز خواب و خیالی نیست , واقعیت میبخشد..و این واقعیت بخشی نیز با اعتقاد و ایمان به دنیایی دیگر که پس از مرگ وجود دارد و به دو قسمت بهشت و دوزخ تقسیم شده ,حاصل میگردد.......
بله دوستان , شاهد بودید که دوست خوبمون زیگموند چه نقد زیبا , حکیمانه و روانشناسانه ای را بر خدا و مذهب وارد ساخته..که البته ازین چند خط بسیار بیشتر هم گفته..ولی حیف که نمیشه همه ی حرف های این بزرگ مرد رو بصورت نقل قول بیارم
1- سر فرود نیاوردن مقابل علم جهل است
حتی اگر عمامه بر سر داشته باشید!...
بنابراین اگر کسی در بحث به علم معتقد نباشد، اصولا نمیشه باهاش بحث کرد.
2-فلسفه(جهان بینی عقلی بر پایه ی علم) در مقابل جهان بینی نقلی/دین قرار دارد
بنابراین اگر از عقل سخن میگویید قراره در مرحله ی اول جهان بینی عقلی/نقلی شما تناقضی با علم نداشته باشه، اگر داشت با توجه به علم شاید بتونید دین را تفسیر کنید یا نسخ!
3-برای بحث قراره دستت را برای پذیرفتن یا رها کردن عقاید باز کنی، اگر بخوای عقایدت را در مشت بگیری بوکسور خواهی بود! و نه به دنبال حقیقت.
4- بنابراین تکلیف این بحث ها روشنه!
ازاینکه صبر و حوصله بخرج دادید و دست روی دل گذاشتید، جای سپاس و قدردانی دارد. کمتر انسانی یافت میشود که بتواند مخالف عقیدتی خود را اینطور صبورانه پذیرا باشد. بهرحال سپاس،
من انتخاب "عنوان بحث" را به دوستان عزیز محول کردم، اما اکنون که از من خواسته اید، پیشنهاد خود را میدهم:
1-در مورد "علمی یا غیر علمی" بودن قرآن، فکر نمیکنم اختلاف نظری با شما داشته باشم. همانطور که گفتم قرآن یک کتاب علمی نیست، بلکه به گفته خودش (سوره بقره آیه 2)، کتاب هدایت است و راهنمایی و انتظار یافتن فرمولها و قوانین علوم تجربی از یک کتاب "اخلاقی و اجتماعی" کاریست عبث و بیهوده
اما باید اضافه کنم این بدان معنا نیست که این کتاب ضد علم و پژوهش است، بلکه فقط زمینه اصلی بحث آن "موضوعات اخلاقی و اجتماعی" است.
2-دستورات اخلاقی و اجتماعی در هر جامعه ای، یک سری "قراردادهای اجتماعی" هستند که معمولا" مورد پذیرش عامه آن جامعه هستند. این قراردادهای اجتماعی امور "مطلق و غیرقابل تغییر" نیستند، و اطلاق آنها با توجه به شرایط زمانی و مکانی جامعه و فرهنگ حاکم بر جامعه تعیین میشود. صحبت از "درستی یا نادرستی" این مقررات اجتماعی بدون توجه به شرایط و فرهنگ حاکم بر جامعه، نمیتواند چندان درست باشد. معمولا این جامعه نیست که باید خودرا با این قوانین تطبیق دهد بلکه قوانین و قراردادهای اجتماعی هستند که باید مورد پذیرش آن جامعه قرار بگیرند تا قابلیت اجراء داشته باشند. قوانین اجتماعی اسلام نیز همانند قوانین اجتماعی دیگر مطلق و غیر قابل تغییر نیستند و بسته به شرایط فرهنکی، نسبی بوده و قابل انعطاف می باشند.
3-بحث تکامل و قرآن را هم بطور مفصل مرور کرده ایم، اگر اشاره کردم تکامل از سوی قرآن بنوعی تایید شده است، بمعنای این نیست که قرآن کتاب علمی و ژنتیکی است، بلکه بمعنای آنست که داستان خلقت اشاره شده در آن تضادی با علم ندارد. بنظر میرسد داستان خلقت در قرآن بیشتر با باورهای گذشته ما تضاد داشته باشد تا با علم
بنابر دلایل فوق اگر مایل باشید عنوان بحث را
"اثبات وجود خدا"
انتخاب کنیم، در این بحث میتوانید از تمام قوانین علوم تجربی، ریاضیات ، فلسفی و هر وسیله دیگری که به روشن شدن موضوع کمک کند، بدون هیچ محدودیتی بهره ببرید. فقط یک نکته را یادآوری کنم که بحث ما فقط روی خدا و چگونگی خلقت بوده و کاری به ادیان آسمانی یا کتب دینی نداریم، زیرا بدون اثبات وجود خداوند، کتب آسمانی و ادیان موضوعیتی نخواهند داشت.
در ضمن در مورد شما بگویم از بحث مستند و مستدل با شما لذت میبرم، حریف باید قدر باشد که شما هستید
و به عنوان یک پیشنهاد، هر دو سعی کنیم تعصب به خرج نداده و هدف را یادگیری و شناخت بیشتر قرار دهیم.
آیا موافق هستید؟
ساواروشکا، یک موقع تو از خدا حرف میزنی... که این میتونه یک بحث فلسفی خارج از بحث دیانت و شریعت باشه. یک موقع خدا که هیچ، می آیی از کتابی حرف میزنی که شخصی به نام محمد از 40 سالگی تا 63 سالگی بر اطرافیانش خوانده که دامنه بحث را از الوهیت (وجود خدا) سوق میدهد به سمت شریعت و دیانت، آنهم از نوع اسلام ناب محمدی.
اگر میخواهی راجع به حقانیت قرآن بحث کنی، که تکلیف ما را روشن کن تا فقط روی علمی بودن یا غیرعلمی بودن قرآن با هم حرف بزنیم.
اگر از قرآن و ادیان زمینی و دست ساخته بشر ( تمام ادیان ) گذر کردی و غیرعلمی بودن آنها را پذیرفتی و خواستی در مورد ((وجود خدا فارغ از ادیان)) صحبت کنی، باز هم تکلیف ما را روشن کن دوست عزیز. تا الآن خیلی دست روی دلمان گذاشتیم و اصلاً نخواستیم غیر علمی بودن قرآن را آنطور که باید و شاید باز کنیم. بحث دربارۀ قرآن زیاد طول نمیکشد کافی است کسی بداند قرآن گفته انسان و زنش قبل از اینکه بر زمین هبوط کند در باغ بهشت بوده و جون کاری را که خدا گفت نکنند کردند؛ تنبیه شدند و به زمین پرتاب شدند و نسل انسان را ساختند! هرکسی میفهمد این در نهایت یک داستان تمثیلی است نه یک حقیقت علمی! یا کافیست آدم بداند در قرآن، آقای محمد گفته است یک مرد اجازه دارد تا چهار عدد زن رسمی را به عقد خود در آورد که این یک فرهنگ عربی است نه آسمانی و کهکشانی و علمی!
و هر انسان منصفی هم میداند تکامل مولکولی و سلولی، و ارتباط ژنتیکی همه جانداران با هم ربطی به داستان خلقت آدم توسط خالق از تین و تراب ندارد.
پس حالا که فهمیدیم قرآن یک اثر علمی نیست و حتی به درد هدایت بشر امروز هم نمیخورد ( سنگسار و قطع دست و احکام دیه و ازدواج به نفع مردان و ... ) پس به شما توصیه میکنم از دایره شریعت مقدس، بحثتان را خارج کنید و در دایره الوهیت و وجود خدایی فارغ از ادیان زمینی، بحثتان را مستند ادامه دهید. و شما هم فرمودید:
مورد قرآن هم بارها اشاره کردم که قرآن کتاب علمی نیست، قرآن طبق گفته خودش (سوره بقره ایه 2) فقط یک کتاب هدایت و راهنمایی است. انتظار یافتن فرمولهای ژنتیک یا شیمی و فیزیک در قرآن همانقدر مضحک است که شما بخواهید از یک کتاب مثلا ادبی یا اخلاقی مانند گلستان سعدی، یا مثنوی معنوی مولوی فرمولهای شیمی الی و یا قوانین جاذبه نیوتن را بیابید!

در ضمن کتاب قرآن نه تنها علمی نیست بلکه گاهی اخلاقی و ادبی هم نیست چون به مرد اجازه ازدواج با چهار زن را همزمان میدهد و این بی اخلاقی و بی ادبی است! بی اخلاقی است که به مرد اجازه بدهیم زن ناشزه اش را بزند و به او توصیه بکنیم که اگر لازم شد کتک بزند ( سورۀ نساء؛ آیه 33 ) و ...
در حال حاضر من کاری به شنا در دریای جوامع عقب ماندۀ اسلامی ندارم من دارم با شما و دوستان هوشمند صحبت میکنم.
فرگشت و ژنتیک
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک