تالیران
نویسنده:
ی. و. تارله
مترجم:
محمدعلی مهمید
امتیاز دهید
پرنس تالیران به یک خانواده اشرافی غیرثروتمند تعلق داشت. از هشت سالگی به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال ۱۷۸۸ به مقام اسقفی رسید. با شروع انقلاب، به عضویت کنوانسیون ملی برگزیده شد و نقش اصلی را در مصادره داراییهای کلیسا به دست گرفت. در سالهای بعد نیز با ماموریتهای دیپلماتیک در انگلستان به سر برد تا سرانجام، به دلیل اعتراض تبعیدیان فرانسوی مقیم لندن، در سال اوایل سال ۱۷۹۴ از انگلستان اخراج شد. این در حالی است که وی مغضوب دولت انقلابی فرانسه نیز بود.
پیش از تشریح زندگانی و خصائل این مرد، شایسته است به این سوال پاسخ گوییم که چرا سیاست تالیران از تلاش مرسوم اسلاف خویش که استادان این هنر بودند، اعراض کرد؟...
بیشتر
پیش از تشریح زندگانی و خصائل این مرد، شایسته است به این سوال پاسخ گوییم که چرا سیاست تالیران از تلاش مرسوم اسلاف خویش که استادان این هنر بودند، اعراض کرد؟...
آپلود شده توسط:
Reza
1401/01/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تالیران
او نیز، چون سایر سیاستمداران طعم شکست را چشیده بود، ولی بارها با سیاست هایش در قالب نقش دیپلماتیک خود، فرانسه را از تاخت و تاز مصون نگه داشته بود. این سیاست مرد کسی بود که پیشنهاد حمله به مصر را به ناپلئون داد، پیشنهادی که در نهایت به قیمت از بین رفتن اعتبار سیاسی اش تمام شد تا بدانجا که چارهای جز استعفا ندید.
وحید محمود قره باغ؛ بی تردید او از جایگاه ویژهای در بین سیاستمداران و دنیای سیاست برخوردار است، سیاستمداری خبره که تاریخ هنوز نتوانسته در مورد شخصیت او داوری کند. این کهنه کار سیاست در سرنوشت کشور فرانسه بسیار تاثیر گذار بود، هم او بود که پیشنهاد حمله به پاریس را به متفقین داد؛ زمانی که ناپلئون درگیر جنگ با دشمنانش بود. همچنین او در استعفای دوم ناپلئون تاثیر چشم گیری داشت، در حالی که نقش او در به قدرت رسیدن ناپلئون غیرقابل انکار است.
او نیز، چون سایر سیاستمداران طعم شکست را چشیده بود، ولی بارها با سیاست هایش در قالب نقش دیپلماتیک خود، فرانسه را از تاخت و تاز مصون نگه داشته بود. این سیاست مرد کسی بود که پیشنهاد حمله به مصر را به ناپلئون داد، پیشنهادی که در نهایت به قیمت از بین رفتن اعتبار سیاسی اش تمام شد تا بدانجا که چارهای جز استعفا ندید.
شارل موریس دو تالیران-پریگور معروف به تالیران در سال ۱۷۵۴ در پاریس متولد شد. او یک دیپلمات فرانسوی و کاتولیک بود و برخی او را بزرگترین دیپلمات تاریخ اروپا قلمداد کرده اند. نکته جالب توجه این که چهره او در عصر کنونی نیز در هالهای از ابهام قرار دارد؛ به گونهای که نمیتوان به جرات در مورد او قضاوت کرد.
تالیران اصالتاً یک نجیب زاده بود؛ البته خانواده او ثروت چندانی نداشت. او در ابتدا وارد کلیسا شد و در واقع به کلیسا پیوست، پیوستنی که به میل خودش نبود. او همزمان با مطالعاتی که در زمینه سیاست و فلسفه داشت؛ در سال ۱۷۷۸ موفق شد از دانشگاه سوربن در رشته الهیات فارغ التحصیل شود.
از نقاط عطف دوران سیاسی او، پیشنهاد ملی کردن زمینهای متعلق به کلیسا بود، چیزی که تعجب همکاران روحانی اش را برانگیخت. در واقع او با این اقدام آهنگ جدایی از کلیسا را نواخته بود، آهنگی که سالها قبل آن را زمزمه میکرد.
تالیران، این سیاستهای او بود که باعث برتری فرانسه در اروپا تا سال ۱۸۰۷ میلادی شد؛ کسی که سه سال قبل از آن نیز به ناپلئون کمک کرد تا امپراتور فرانسه شود.
او در ادامه پا را فراتر گذاشت و پیشنهاد داد کلیسای کاتولیک فرانسه رسماً از کلیسای رم و تسلط پاپ خارج شود. پاپ که چنین دید، فرمان اخراج تالیران از کلیسا صادر کرد؛ ولی این حکم او کاری از پیش نبرد. چرا که تالیران از مدتها پیش خواهان خروج از جرگه کلیسا بود.
در سال ۱۷۹۲ با تسخیر کاخ تویلری، نظام سلطنتی سقوط کرد و تالیران که اعدام سلطنت طلبان را به چشم میدید از پاریس خارج شد و در واقع فرار کرد. او با زیرکی طی بیانیه ای، به حکومت وقت اعلام وفاداری نمود.
او در سلطنت لوئی شانزدهم یک اسقف اشرافی بود؛ با انقلاب فرانسه، او نیز نقاب از چهره کشید و یک انقلابی تمام عیار شد. به گونهای که انقلابیون فرانسوی به او لقب اسقف انقلاب را دادند و او به سمت وزارت خارجه ناپلئون رسید. جالب این که پس از شکست ناپلئون و روی کار آمدن دوباره رژیم سلطنتی، او دوباره به وزارت خارجه انتخاب شد. او حتی در دوران شارل دهم و لویی فیلیپ در عرصه سیاست بینالمللی، صاحب مقام بود.
از سویی نام تالیران با رشوه گره خورده است؛ او از همه رشوه میگرفت. تالیران در عین حال که وزیر خارجه ناپلئون بود، برای مترنیخ صدراعظم اتریش و الکساندر اول امپراتور روسیه در قبال پول جاسوسی میکرد. ناپلئون خود، به او اعتماد نداشت و حتی گاهی او را به دلیل خیانتهایش ملامت نیز میکرد.
البته گفتنی است خیانت تالیران در ماجرای پیشنهاد او و تشویق متفقین به حمله، هیچ گاه به گوش ناپلئون نرسید؛ چرا که ژوزف فوشه، وزیر اطلاعات و امنیت امپراتوری فرانسه با تالیران هم داستان بود و سیاستهای جدید امپراتور را به صلاح نمیدانست. در واقع ناپلئون در سالهای پایانی امپراتوری اش، متحد قدرتمندی در کنار خود نداشت، مسالهای که او را در سراشیبی سقوط انداخت؛ همچنان که قبل از او نیز بسیاری از بزرگان تاریخ به همین طریق در منجلاب انزوا گرفتار شده بودند.*
تالیران جمله معروفی دارد، او زمانی گفته بود: برای من این سکه زرین که بر آن تصویر لوئی شانزدهم یا ناپلئون ضرب شده است از خود لوئی شانزدهم و ناپلئون قابل اعتمادتر است. چرا که آنها میروند و این میماند.*
ولی با این وجود این سیاستهای تالیران بود که باعث برتری فرانسه در اروپا تا سال ۱۸۰۷ میلادی شد. کسی که سه سال قبل به ناپلئون کمک کرد تا امپراتور فرانسه شود. نقش مهم و موثر تالیران در حل و فصل اختلافات طولانی مدت بین بریتانیا و فرانسه نیز غیر قابل انکار است؛ مذاکراتی که تشکیل کشور بلژیک نتیجه آن بود.
پرده آخر زندگی این مرد سیاست نیز در نوع خود جالب توجه است، تالیران در واپسین لحظات زندگی خود، یعنی ۱۷ مه سال ۱۸۳۸ در نامهای با کلیسای رم تجدید بیعت کرد.
"