درد زمانه: خاطرات محمدعلی عمویی ۱۳۵۷ - ۱۳۲۰
نویسنده:
محمدعلی عمویی
امتیاز دهید
بخشی از سخن ناشر:
در جای جای این کتاب نگارنده در مبارزات سیاسی و مسلحانه با رژیم پهلوی گروههای چپ به ویژه حزب توده را در نظر دارد و به آن می پردازد و از ذکر دیگر گروهها به ویژه گروههای مذهبی - خودآگاه و یا ناخودآگاه - پرهیز دارد این افراط به گونه ای است که به هنگام ذکر حوادث دو سال پرالتهاب ۵۶ و ۵۷ به ویژه هنگامی که از شعارهای مذهبی مردم یاد میکند: «... لا اله الا الله و الله اکبر خود می نماید» خواننده را ناخودآگاه با این پرسش روبرو میسازد که اگر همه مبارزات علیه رژیم به عهده جریانات چپ بود پس شعارهای مذهبی چگونه و از کجا سر برآوردند؟ چگونه است که مبارزات ضد خدایی و مذهبی تبدیل می شوند؟
بر اساس تحلیلهای عمویی مخالفت با اصطلاحات ارضی - چون تحلیل رژیم پهلوی - تنها به نیروهای مذهبی و زمینداران بزرگ و خانهای جنوب نسبت داده می شود. البته بسیاری از این موارد را میتوان به زندان طولانی مدت نگارنده و تماس نداشتن با واقعیات جامعه دانست؛ هر چند که عدم تماس وی با مرکزیت سازمان در طول ۲۴ سال باعث تعجب خواننده است و چه بسا نگارنده به عمد از این تماس ذکری به میان نیاورده است. چرا که به نظر نمی رسد افسری از شاخه نظامی حزب این مدت طولانی در زندان به سر برد، به حزب و فادار بماند، رهنمودهای حزبی را به دیگران ارائه دهد ولی خود در تماس با مرکزیت حزب در خارج زندان نباشد اما نکات جالب توجه و در خور اهمیت بسیاری نیز در این نوشته به چشم می خورد. نگارنده در بررسی عملکرد و مواضع حزب توده ایران در طول این سالها نسبت به سایر اعضاء و سران حزب موضع نسبتاً قابل قبولی دارد. به ویژه اینکه وی با یادآوری نقش حزب توده در شکست جریانات دکتر مصدق، عضویت اعضای حزب را در کابینه قوام وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی و بالطبع حمایت از حضور نیروهای ارتش سرخ را در جریانات فرقه دمکرات آذربایجان را از ضعف تصمیم گیری مرکزیت حزب و اشتباهات تاریخی آن می داند...
بیشتر
در جای جای این کتاب نگارنده در مبارزات سیاسی و مسلحانه با رژیم پهلوی گروههای چپ به ویژه حزب توده را در نظر دارد و به آن می پردازد و از ذکر دیگر گروهها به ویژه گروههای مذهبی - خودآگاه و یا ناخودآگاه - پرهیز دارد این افراط به گونه ای است که به هنگام ذکر حوادث دو سال پرالتهاب ۵۶ و ۵۷ به ویژه هنگامی که از شعارهای مذهبی مردم یاد میکند: «... لا اله الا الله و الله اکبر خود می نماید» خواننده را ناخودآگاه با این پرسش روبرو میسازد که اگر همه مبارزات علیه رژیم به عهده جریانات چپ بود پس شعارهای مذهبی چگونه و از کجا سر برآوردند؟ چگونه است که مبارزات ضد خدایی و مذهبی تبدیل می شوند؟
بر اساس تحلیلهای عمویی مخالفت با اصطلاحات ارضی - چون تحلیل رژیم پهلوی - تنها به نیروهای مذهبی و زمینداران بزرگ و خانهای جنوب نسبت داده می شود. البته بسیاری از این موارد را میتوان به زندان طولانی مدت نگارنده و تماس نداشتن با واقعیات جامعه دانست؛ هر چند که عدم تماس وی با مرکزیت سازمان در طول ۲۴ سال باعث تعجب خواننده است و چه بسا نگارنده به عمد از این تماس ذکری به میان نیاورده است. چرا که به نظر نمی رسد افسری از شاخه نظامی حزب این مدت طولانی در زندان به سر برد، به حزب و فادار بماند، رهنمودهای حزبی را به دیگران ارائه دهد ولی خود در تماس با مرکزیت حزب در خارج زندان نباشد اما نکات جالب توجه و در خور اهمیت بسیاری نیز در این نوشته به چشم می خورد. نگارنده در بررسی عملکرد و مواضع حزب توده ایران در طول این سالها نسبت به سایر اعضاء و سران حزب موضع نسبتاً قابل قبولی دارد. به ویژه اینکه وی با یادآوری نقش حزب توده در شکست جریانات دکتر مصدق، عضویت اعضای حزب را در کابینه قوام وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی و بالطبع حمایت از حضور نیروهای ارتش سرخ را در جریانات فرقه دمکرات آذربایجان را از ضعف تصمیم گیری مرکزیت حزب و اشتباهات تاریخی آن می داند...
آپلود شده توسط:
hanieh
1403/03/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی درد زمانه: خاطرات محمدعلی عمویی ۱۳۵۷ - ۱۳۲۰