اوستا
نویسنده:
هاشم رضی
امتیاز دهید
کتابی که امروز به عنوان کتاب دینی زرتشتیان با نام «اوستا» در دنیا مشهور است مجموعه ایست از سرودهای آسمانی اشو زرتشت، نمازها، سرودهای حماسی، مراسم و آداب دینی، اما تنها آن قسمت از اوستا که به «گاتها» مشهور است، پیام آسمانی و از سرودهای اشو زرتشت می باشد؛ و هرگاه به دیانت زرتشتی در دوران اولیه اشاره شود هرگونه برداشتی جز از گاتها از اشو زرتشت نیست بلکه منسوب به وی است.
مجموعه ای که زیر عنوان اوستا عرضه شده، حاصل سالها کار است که در شرایط گوناگون و با بهره یابی از مآخذ و مراجع مختلف تهیه و تدوین و تالیف شده است. آنچه در این کتاب می خوانیم عبارتست از:
گاته ها / سرودهای زرتشت / یسنا / یشتها / ویسپرد / خرده اوستا / ترجمه، تفسیر، یادداشتها، واژه نامه
بیشتر
مجموعه ای که زیر عنوان اوستا عرضه شده، حاصل سالها کار است که در شرایط گوناگون و با بهره یابی از مآخذ و مراجع مختلف تهیه و تدوین و تالیف شده است. آنچه در این کتاب می خوانیم عبارتست از:
گاته ها / سرودهای زرتشت / یسنا / یشتها / ویسپرد / خرده اوستا / ترجمه، تفسیر، یادداشتها، واژه نامه
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اوستا
متونهای کهن «دینکرد» و «اوستا» از نوروز باستانی ایرانیان چه میگویند؟
نشانههای تاریخی به ما میگویند که آریاییها در هر یک از دو فصل تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه سال، جشنی برپا میکردند که هر دو آغاز سال به شمار میرفت اما سنت جشن سال نو در میان دیگر اقوام هم رواج داشته است. در نوشتههای پهلوی و مانوی نیز از جشن سال نو بسیار سخن گفته شده است. از آگاهیهای تاریخی نیز میتوان دریافت که در تخت جمشید، که یک مرکز آیینی و دینی بود، مراسم نوروز برگزار میشد.
در کتاب «دینکرد» از نوروز با عنوان جشن کهن ایرانی یاد شده است اما در اوستا سخنی افزون بر داستان جمشید از نوروز نیست؛ با این همه در سنت ایران باستان، جشنهای ششگانه گاهنبار وجود داشته است. به هر حال از پژوهشهایی که روی سنگنگارهها و کتیبههای باستانی هخامنشیان شده است، به خوبی پیداست که مردم آن روزگار با آیین نوروز آشنا بودهاند و نوروز را جشن میگرفتهاند.
در ادبیات فارسی و منابع تاریخی، پیدایش نوروز را به جمشید از پادشاهان پیشدادی نسبت دادهاند. نه تنها فردوسی در شاهنامه، بلکه طبری، مسعودی، مسکویه و گردیزی، جشن نوروز را به دوران جمشید بازمیگردانند. «یمه» یا جم، یکی از درونمایههای اصلی اساطیر هند و ایرانی است. در اساطیر ایرانی آمده است که در روزگار جمشید، مردمان در بهترین دوران و سرسبزی و خرمی بسر میبردند و نه از مرگ خبری بود و نه از بیماری و پیری. همین باور کافی است تا ایرانیان بزرگترین جشن ملی خود را به این شخصیت نسبت دهند.
طبری که جشن نوروز را از جمشید میداند، مینویسد: «جمشید دانشمندان را فرمود که آن روز که من به دادگری بنشینم، شما نزد من باشید تا هرچه در او داد و عدالت است، من انجام دهم و آن روزی که او به دادگری نشست، روز هرمز بود از ماه فروردین. پس آن روز را نوروز نامیدند.» ابوریحان بیرونی نیز داستانی نقل میکند و مینویسد روزی که جمشید با گردونهای پرواز کرد و از کوه دماوند به بابل فرود آمد، آن روز را جشن گرفتند و نوروز نامیدند. گردیزی در کتاب «زین الاخبار» نیز نوروز را از جمشید میداند. اما مینویسد در این روز خداوند گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردم گرفت و سیصد سال آنها را از این بلاها دور داشت. از خیام نیز باید یاد کرد که در «نوروز نامه» از برپایی این جشن یاد میکند و منشاء نجومی آن را میآورد.
«نوروز نامه» متن کهن شناخته شدهای است که آن را از حکیم عمر خیام نیشابوری میدانند. این اثر دارای آگاهیهای گرانبهایی درباره جشنها و آیینهای ایرانی و برخی مسائل فکری و اجتماعی روزگار خیام (سدهی ششم) است. اهمیت دیگر «نوروز نامه» در نثر ساده و روان آن است. به همین دلیل این اثر را در شمار متنهای مهم ادبی میدانند که سرشار از ترکیبات و واژگان رسا و خوش آهنگ زبان فارسی است.
خیام رساله خود را با سبب پیدایش نوروز آغاز میکند و ریشه اسطورهای و تاریخی آن را بیان میدارد و درباره دوازده ماه سال و معنای آنها آگاهیهایی در اختیار خواننده قرار میدهد. سپس از آیینهای پادشاهان باستانی ایران و آمدن موبدان موبد نزد شاه در نخستین روز سال نو یاد میکند.
در شاهنامه فردوسی هنگامی که به روزگار جمشید پرداخته میشود، چنین بیتهای در پیدایش جشن نوروز آمده است: «به فر کیانی یکی تخت ساخت/ چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت؛ که چون خواستی دیو برداشتی/ ز هامون به گردون برافراشتی؛ چو خورشید تابان میان هوا/ نشسته بر او شاه فرمانروا؛ جهان انجمن شد بر آن تخت اوی/ شگفتی فرو مانده از بخت اوی؛ به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند؛ سر سال نو هرمز فوردین/ بر آسوده از رنج تن دل ز کین/ بزرگان به شادی بیاراستند؛ می و جام و رامشگران خواستند/ چنین جشن فرخ از آن روزگار؛ بهمانده از آن خسروان یادگار»
بدین گونه در شاهنامه جشن نوروز به جمشید نسبت داده شده است. روز نخست فروردینماه مردم جهان از رنج آسوده شدند و زمین نیز از رنج برآسود و از آنرو که در این روز زمین و مردم از رنج رهایی یافتند، این روز، نوروز خوانده و جشن گرفته شد. این روزگاری فرخنده و به دور از هر رنج و گزند و بیماری بوده است اما آن روزگار زرین و بی مانند، آنگاه که جمشید مغرور میشود و فره ایزدی را از دست میدهد، به پایان و فرجام میرسد.
نوروز و جمشید در اوستا نیز آمده است. در اوستا در داستان جمشید آمده که ستارهای دنبالهدار در آسمان نمایان میشود، پس از نمایان شدن این ستاره، تیرگی بر آسمان، شوری بر آب، خرفستر در زمین (واژهای پهلوی و به هر جانور یا حشرهای موذی مانند مار، عقرب، رتیل، زنبور و ساس اطلاق میشود)، کرم در گیاه، مرگ و گرسنگی در حیوان و تنگدستی و درد گونهگون بر مردم آشکار شد. یکی از ناخوشایندترین پیامدهای نمایان شدن این ستاره، بروز سرمای سخت بوده است، سرمای سخت، برف سنگین و دانه درشت، سرزمین ایران را فرامیگیرد. این سرما سه سال به درازا میانجامد و آن اندازه سخت است که بسیاری از موجودات میمیرند.
در بخش دیگری از کتاب اوستا «اهورامزدا» از جمشید میخواهد که برای پیشگیری از نابودی موجودات در این سرما، یک بارو بسازد و در آن از هر موجودی، یکجفت نیکو جای دهد تا پایان سرما سرآید. این سرما سه سال به درازا میانجامد تا این که پس از سه سال، ستاره دنبالهداری که با نمایان شدنش، چنین رنجی را بر زمین و مردم وارد ساخته از زمین دور میشود و روشنی و گرمی دوباره، زمین را فرا میگیرد. مردمی که در پناهگاه و باروی جمشید بودند از آن خارج میشوند و به مناسبت رهایی از رنجی که بر زمین و موجودات وارد آمده، جشن میگیرند و شادمانی میکنند. این رهایی از رنج درست برابر بوده با سر سال نو و آغاز بهار به همین دلیل مردم این روز را نوروز نامیدند و جشن گرفتند.
پنجه نوروزی نیز بر پایه سالنمای ایرانی، هر یک از دوازده ماه سال، سی روز است. پنج روز باقی مانده سال نیز پنجه، یا پنجک یا خمسه مسترقه مینامند. زرتشتیان به این پنج روز «بهیزک» نام مینهند. ابوریحان بیرونی ضمن آنکه از پنجه یاد میکند، آن را «اندرگاه» نیز مینامد و میگوید که این پنج روز در شمار هیچ یک از ماهها حساب نمیشود. به هر روی از بیست و ششم اسفند تا سیام اسفند پنجه کوچک بوده و پنج روز اندرگاه، پنجه بزرگ. این ده روز، روی هم، ایام فرودگان است. آنگاه یکی از جشنهای گاهنبار (جشنهای سالیانه) فرامیرسد که به موجب روایات دینی، جشن آفرینش انسان است.
✅(در اوستا «ایرین ویج» یا «ایرین وجنگه، به چم «سرزمین ایرانیان» یا «بنگاه و پایگاه اصلی ایرانیان») نام سرزمینی است که ایرانیان در آغاز در آن می زیستند، چنانکه از کاربردهای پرشمار این نام در اوستای نو (بویژه در فر گردهای یکم و دوم وندیداد) و پژوهشهای بسیاری از دانشوران و ایران شناسان و دستاوردهای باستان شناسی بر می آید، این سرزمین جایی در آسیای میانه، در حدود خوارزم (خیوه) بوده است.
✅به نوشته ی وندیداد(فر گرد ۱، بند ۳) ایران ویج نخستین و بهترین سرزمین از سرزمینهای شانزده گانه ی آفریده ی اهورامزداست و در برابر آن، اهریمن به پارگی خویش، اژدها و زمستان دیو آفریده را پدید می آورد و بر جهان چیره می سازد. بیشتر رویدادهای اساسی و مهم در اساتیر و دین ایرانیان در ایران ویج و در کنار رود «دایتیا» - که در این سرزمین روان است - اتفاق می افتد.
✅در وندیداد ( فر گرد ۲، بندهای ۳۱-۲۱) می خوانیم که اهوره مزدا و ایزدان مینوی از یک سو و جم و مردمان گرانمایه از سویی دیگر در ایرانویج نامی بر کرانه می رود دایتیای نیک انجمنی برپا می کنند و اهوره مزدا، جم را از آمدن زمستانی مرگبار و کشنده می آگاهاند و به ساختن «ورجمکرد» (پناهگاه مردمان وجانوران فرمان میدهد در بندهشن (بخش ۳۲، بند ۳) گفته شده است که چون زرتشت دین خویش را آورد. نخست در ایرانویج «یزشن» کرد آیین ستایش و نیایش برگزار کرده و مدیوماه از او دین پذیرفت.
✅در آبان یشت (بندهای ۱۷ و ۱۸) می خوانیم که آفریدگار اهوره مزدا در ایرانویج، بر کرانه ی رود دایتیای نیک ایزدبانو اردویسور آناهیتا را می ستاید و بدو آفرین و درود می فرستد و از وی خواستار می شود که زرتشت در اندیشه و گفتار و کردار، دینی باشد. در دیگر بخشهای اوستای نو نیز بارها به نام ایرانویج و رود دایتیا برمیخوریم و در یک سخن می توان گفت که نام ایرانویج در اوستا و دین و اساتیر ایرانیان، نام ایزدی ترین و ورجاوند ترین جاست.
✅کریستن سن، درباره ی این نام می نویسد: «ایرانویج نام کهن میهن نخستین ایرانیان که در نسکهای دینی نامی است در درازای زمان برای نامیدن نواحی مختلف ایران بکار رفته است که در آنها دین مزدیسنا در دوره های مختلف، مهم ترین مرکزیت خود را داشت.»