رسته‌ها
رساله منظوم نان و حلوا
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 101 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 101 رای
بهاءالدین محمد بن‏ حسین عاملی معروف به شیخ بهائی (۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، بعلبک تا ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی، اصفهان) دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده است. به پاس خدمات وی به علم ستاره‌شناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد
وی در بعلبک متولد شد. دوران کودکی را در جبل عامل، از نواحی شام، در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» زیست، او از نژاد «حارث بن عبدالله اعور همدانی» بوده‌است (از شخصیت‌های برجسته آغاز اسلام، متوفی به سال ۶۴ خورشیدی). خاندان او از خانواده‌های معروف جبل‌عامل در قرن دهم و یازدهم خورشیدی بوده‌اند. پدر او از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است.
محمد ۱۳ ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران، به سوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنا گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود (۹۷۰ ق)، پدرش به شیخ‌الاسلامی قزوین به توصیه شیخ علی منشار از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد، در ۹۸۴ قمری، پدر شیخ برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین فوت کرد.
شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسای او باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخ‌الاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (در ۱۰۰۶ قمری)، از ۵۳ سالگی تا آخر عمر (۷۵ سالگی) منصب شیخ‌الاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، عباس اول برعهده داشته باشد.
شیخ در فاصلهٔ سال‌های ۹۹۴ ق تا ۱۰۰۸ ق سفرهایی چند به خارج از قلمروی صفویه داشت.این سفرها برای زیارت، سیاحت، دانش‌اندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان به سفارت سیاسی بوده است. مکه، مصر و شام از جمله مقصد این سفرها بوده است.
وی در سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مقبرهٔ علی ابن موسی الرضا جنب موزه آستان قدس دفن کردند. هم‌اکنون قبر وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی در یکی از رواق‌ها که به نام خودش معروف می‌باشد است
تاریخ تولد و مرگ شیخ بهایی بر روی سنگ قبر و کاشیکاری‌های دیوار اتاق مقبره اندکی متفاوت است:

تاریخ تولد:
کتیبه کاشیکاری دیوار: ۲۶ ذیحجه ۹۵۳ هجری قمری (برابر با پنجشنبه ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، و ۲۷ فوریه ۱۵۴۷)
کتیبه سنگ قبر: غروب پنجشنبه محرم‌الحرام ۹۵۳ هجری قمری (برابر با فروردین ۹۲۵ خورشیدی، و مارس ۱۵۴۶)
تاریخ مرگ:
کتیبه کاشیکاری دیوار: ۱۲ شوال ۱۰۳۰ هجری قمری (برابر با ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی، و ۳۰ اوت ۱۶۲۱)
کتیبه سنگ قبر: شوال ۱۰۳۱ هجری قمری (برابر با مرداد یا شهریور ۱۰۰۱، و اوت ۱۶۲۲)
کتیبه دیوار در سال ۱۳۲۴ خورشیدی در زمان استانداری علی منصور ساخته شده‌است و حاوی تاریخ روز، ماه و سال می‌باشد، در حالی که کتیبه سنگ قبر فقط حاوی تاریخ ماه و سال است. به نظر می‌رسد که در هنگام بازسازی اتاق تحقیقاتی درباره تاریخ تولد و مرگ انجام شده باشد و به این خاطر تاریخ روز به کتیبه کاشیکاری اضافه گشته است. در این صورت به نظر می‌رسد که تاریخ‌های کتیبه دیوار دقیق‌تر باشند.

استادان
نام برخی از اساتید شیخ بهایی از این قرار است

فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را نزد پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی.
منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد نجم ابن شهاب، معروف به ملاعبدالله بهابادی
ریاضی، کلام و فلسفه را از مولانا افضل قاینی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت.
طب را از حکیم عماد الدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت.
صحیح بخاری را نزد ابی الطیف مقدسی فرا گرفت
همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضی‌دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده‌است.

تعداد کثیری از دانشوران نامی قرن یازدهم نزد وی تحصیل کرده‌اند. یکی از محققان معاصر ۳۳ تن از شاگردان او را نام برده‌است که در این‌جا به مشهورترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:

ملا محمد محسن بن ‏مرتضی بن محمود فیض کاشانی، متوفی ۱۰۹۱ ق.
سیدمیرزا رفیع‌الدین محمدبن حیدر حسینی طباطبایی نائینی، متوفی ۱۰۹۹ ق.
ملامحمدتقی بن مقصود علی مجلسی، معروف به مجلسی اول، متوفی ۱۰۷۰ ق.
صدرالدین محمدبن‌ابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، حکیم مشهور قرن یازدهم، متوفی ۱۰۵۰ ق.
ملامحمدباقربن‌محمد مؤمن خراسانی سبزواری، معروف به محقق سبزواری، شیخ‌الاسلام اصفهان، متوفی ۱۰۹۰ ق.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
30
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/02/30

کتاب‌های مرتبط

دیوان ابوالقاسم لاهوتی
دیوان ابوالقاسم لاهوتی
4.6 امتیاز
از 9 رای
اختر چرخ ادب
اختر چرخ ادب
4 امتیاز
از 3 رای
دیدار: مجموعه شعر
دیدار: مجموعه شعر
4 امتیاز
از 2 رای
یادگار فرامرز
یادگار فرامرز
4.5 امتیاز
از 34 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رساله منظوم نان و حلوا

تعداد دیدگاه‌ها:
11
یکی از نشانه های مومن از بین بردن تضاد ظاهر با باطن خویش است، یعنی
صلح با خود.
که شیخ چنین زیبا فرموده:
از برون طعنه زنی بر «بایزید»
وز درونت ننگ می دارد« یزید»
ور مخالف شد ،درونت با برون
رفته باشی در جهنّم سر نگون.
چند وچند از حکمتِ یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم ،بدان
چند زین فقه و کلام بی اصول
مغز را خالی کنی ای بوالفضول
صرف شد عمرت به بحث و نحو وصرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف.
روحش شاد
ایها القوم الذی فی المدرسه
کل ما حصلتموه وسوسه (ترجمه: ای اهل درس و بحث! آنچه یاد گرفته اید جز وسوسه هیچ نیست!) (شیخ بهایی)
"... که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم" (امام خمینی)
"شجره خبیثه"
با دف و نی دوش آن مرد عرب
وه چه خوش میگفت از روی طرب

ایها القوم الذی فی المدرسه
کل ما حصلتموه وسوسه

فکرکم ان کان فی غیر الحبیب
ما لکم فی النشاة الاخری نصیب
فاغسلوا یا قوم عن لوح الفؤاد
کل علم لیس ینجی فی المعاد

ساقیا یک جرعه از روی کرم
بر بهائی ریز از جام قدم
تا کند شق، پرده پندار را
هم به چشم یار بیند یار را
این هم از اخلاق اسلاف؛ هم نان و پنیر هم نان و حلوا... زهد هم اگر می گویند به همین می گویند.
شیخ بهایی شعر را برای شعر نمی گفت...
بلکه هدفش چیزی ورای لذت بردن ادبی بود،و حکمت ساری و جاری در اشعارش گواه این مطلب است،اگرچه شیخ الفقهای زمانه بود،اما دین را ورای همین فقه و ظاهر شریعت می دید و حقیقت عرفان را منحصر در ظواهر نمی دید:
همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن / همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه سر وپا برهنه رفتن / دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن
شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن / ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن / ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن / طلب گشایش کار ز کارساز کردن
پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن / گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن / ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد / که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد / که به روی ناامیدی در بسته باز کردن.
با سلام
بسیار کتاب جالب و زیبایی است . اگه به آثار منظوم علاقمندید . خواندن آنرا سفارش میکنم .بسیاز پرمحتوا و در خورتامله .:x
كتاب جالبيه .من نميدونم چرا هر چي ميزنم پيام مياد كوتاهه اما بقيه 1 كلمه نوشتند ولي كوتاه نبوده
رساله منظوم نان و حلوا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک