ناز
نویسنده:
حسینقلی مستعان
امتیاز دهید
از داستانهای ح. م. حمید
در ابتدای داستان می خوانیم:
پیرامون تهران از قدیم باغهای وسیع و باصفایی بود که گردشگاه مردم بود و غالبا شبها و روزهای تعطیل، گروهی از افراد کم بضاعت خوشگذران با تادیه در باغی ناچیزی به باغبان یا سرایدار ساعتی چند در یکی از این باغها، بساط عیش می گستردند. بین این باغها شاید زیباتر و مطلوب تر از همه باغی بود متعلق به یکی از اشراف سرشناس تهران، واقع در شمال شهر، به فاصله یک ربع فرسخ یا قدری بیشتر از پایان خیابان دروازه شمیران که می توان گفت بیش از همه باغهای دور شهر رونق داشت. زیرا که گذشته از جمعه ها و ایام تعطیل رسمی، روزهای شنبه و یکشنبه هر هفته نیز محل خوشگذرانی بود، کلیمیان و ارامنه نیز به آنجا می رفتند. این باغ هنوز هم تقریبا به وضع دیرینش باقی است...
بیشتر
در ابتدای داستان می خوانیم:
پیرامون تهران از قدیم باغهای وسیع و باصفایی بود که گردشگاه مردم بود و غالبا شبها و روزهای تعطیل، گروهی از افراد کم بضاعت خوشگذران با تادیه در باغی ناچیزی به باغبان یا سرایدار ساعتی چند در یکی از این باغها، بساط عیش می گستردند. بین این باغها شاید زیباتر و مطلوب تر از همه باغی بود متعلق به یکی از اشراف سرشناس تهران، واقع در شمال شهر، به فاصله یک ربع فرسخ یا قدری بیشتر از پایان خیابان دروازه شمیران که می توان گفت بیش از همه باغهای دور شهر رونق داشت. زیرا که گذشته از جمعه ها و ایام تعطیل رسمی، روزهای شنبه و یکشنبه هر هفته نیز محل خوشگذرانی بود، کلیمیان و ارامنه نیز به آنجا می رفتند. این باغ هنوز هم تقریبا به وضع دیرینش باقی است...
آپلود شده توسط:
dpalasht
1400/01/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ناز