بیگانه ای در دهکده
نویسنده:
مارک تواین
مترجم:
نجف دریابندری
امتیاز دهید
✔️ «مارک تواین» در کتاب «بیگانهای در دهکده»، در قالب داستانی خیالی، ماجرای ورود شیطان را به دهکدهای دورافتاده در اتریش ترسیم میکند؛ دهکدهای که مردم آن اعتقادات مذهبی محکمی دارند، اما شیطان به سادگی بین آنها راه پیدا میکند.
بخش هایی از کتاب:
زمستان سال 1590 بود. اتریش فرسنگها دور از جهان و جهانیان در خواب غفلت فرو رفته بود، قرون وسطی هنوز در آن سرزمین ادامه داشت و آنطور که معلوم می شد خیال داشت تا ابد الدهر نیز ادامه یاید. بعضی حتی عقربه زمان را قرنها به عقب بر می گردانند، میگفتند اگر وضع فکری و روحی مردم را ملاک قضاوت قرار دهیم اطریش هنوز در عصر اعتقاد زیست می کند. البته غرض از این سخن تعریف بود نه بد گویی، و مردم نیز این گفته را همانطور که منظور آنها بود تلقی میکدند و همه ما از این تعریف به خود میبالیدیم.
من، هر چند پسر بچه ای بیشتر نبودم، این موضوع و لذتی را که از آن میبردم خوب بیاد می آورم.
آری، اتریش فرسنگها دور از جهان و جهانیان در خواب غفلت فرو رفته بود و دهکده ما نیز چون در قلب اتریش قرار داشت، درست در قلب آن خواب به سر می برد.
این دهکده در جای پرت و خلوتی که هیچ خبری از دنیا و مافیها سکوت تپه ها و جنگلهای اطراف آن را بهم نمیزد، با رضایت خاطر و خرسندی تمام در صلح و صفای محض مشغول چرت زدن بود. رودخانه آرامی از جلو آن میگذشت که سطح آن به نقوش ابرها و انعکاس شکل کشتیها و قایقها مزین بود. پشت آن سربالایی پر درختی بود که تا پای پرتگاه بلندی ادامه می یافت. بر فراز آن پرتگاه قلعه بزرگی چهره در هم کشیده بود که برج و باروهای طویل آن گویی زرهی از شاخ و برگ مو، به تن داشتند.
بیشتر
بخش هایی از کتاب:
زمستان سال 1590 بود. اتریش فرسنگها دور از جهان و جهانیان در خواب غفلت فرو رفته بود، قرون وسطی هنوز در آن سرزمین ادامه داشت و آنطور که معلوم می شد خیال داشت تا ابد الدهر نیز ادامه یاید. بعضی حتی عقربه زمان را قرنها به عقب بر می گردانند، میگفتند اگر وضع فکری و روحی مردم را ملاک قضاوت قرار دهیم اطریش هنوز در عصر اعتقاد زیست می کند. البته غرض از این سخن تعریف بود نه بد گویی، و مردم نیز این گفته را همانطور که منظور آنها بود تلقی میکدند و همه ما از این تعریف به خود میبالیدیم.
من، هر چند پسر بچه ای بیشتر نبودم، این موضوع و لذتی را که از آن میبردم خوب بیاد می آورم.
آری، اتریش فرسنگها دور از جهان و جهانیان در خواب غفلت فرو رفته بود و دهکده ما نیز چون در قلب اتریش قرار داشت، درست در قلب آن خواب به سر می برد.
این دهکده در جای پرت و خلوتی که هیچ خبری از دنیا و مافیها سکوت تپه ها و جنگلهای اطراف آن را بهم نمیزد، با رضایت خاطر و خرسندی تمام در صلح و صفای محض مشغول چرت زدن بود. رودخانه آرامی از جلو آن میگذشت که سطح آن به نقوش ابرها و انعکاس شکل کشتیها و قایقها مزین بود. پشت آن سربالایی پر درختی بود که تا پای پرتگاه بلندی ادامه می یافت. بر فراز آن پرتگاه قلعه بزرگی چهره در هم کشیده بود که برج و باروهای طویل آن گویی زرهی از شاخ و برگ مو، به تن داشتند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بیگانه ای در دهکده
فریدون مشیری
گفت دانایى که گرگى خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
اى بسا انسان رنجور و پریش
سخت پیچیده گلوى گرگ خویش
اى بسا زورآفرین مردِ دلیر
مانده در چنگال گرگ خود اسیر
هرکه گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مىشود انسان پاک
هرکه با گرگش مدارا مىکند
خلق و خوى گرگ پیدا مىکند
هرکه از گرگش خورد دائم شکست
گرچه انسان مىنماید ،گرگ هست
در جوانى جان گرگت را بگیر
واى اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیرى گرکه باشى همچو شیر
ناتوانى در مصاف گرگ پیر
اینکه مردم یکدگر را مىدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مىکنند
این ستمکاران که با هم همرهند
گرگهاشان آشنایان همند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
به زبان بسیار ساده نوشته شده بود ولی خیلی جاها حرف های گفته شده بسیار ملموس و جالب میومدند
من لذت بردم از خواندن کتاب
و جالب ترین جمله آن به نظر من
صحبت در مورد کارهای انسانها بود
هر عمل بدی که انسانها انجام میدهند ما میگوییم غیر انسانیست
ولی آیا واقعا غیر از خود انسانها کسی این کارها را انجام میدهد ؟آیا هیچ حیوانی میتواند چینین کارهایی را بکند ان هم با اختیار ؟
باز هم مرسی