رسته‌ها
قرآن کریم
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده می‌شود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلی‌اند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظت‌شده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
417
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/02/24

کتاب‌های مرتبط

برهان ذوالفقار
برهان ذوالفقار
1.7 امتیاز
از 22 رای
تکامل در قرآن
تکامل در قرآن
4 امتیاز
از 7 رای
ترجمه تفسیر طبری - جلد 6
ترجمه تفسیر طبری - جلد 6
4.7 امتیاز
از 19 رای
معارف القرآن - جلد 1
معارف القرآن - جلد 1
4.4 امتیاز
از 25 رای
تفسیر المیزان - جلد 7
تفسیر المیزان - جلد 7
4.6 امتیاز
از 27 رای
قرآن کریم
قرآن کریم
4.5 امتیاز
از 28 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن کریم

تعداد دیدگاه‌ها:
759

کسی که به وجود خدا اعتقاد ندارد نیازی هم به انکار آن ندارد. درواقع کسی که معتقد به وجود خداست باید با دلیل و برهان آن را به دیگران ثابت کند. شما که اعتقاد محکمی به خدا دارید حتما مطالعه کرده اید و دلایل بسیاری دارید. اینطور نیست؟

خداوند نیازی به اثبات ندارد .
آفتاب آمد دلیل آفتاب ............................ گر دلیلت باید از وی رخ متاب
از بحث جن مهم تر بحث غریبی خود خداوند است که چه راحت و بیدرد وجودش را انکار می کنیم و می خواهیم بوسیله ی علم و ابزار علمی او را اثبات یا انکار کنیم .
رزق او را می خوریم ، در ملک او زندگی می کنیم ، حیات و ممات ما در دستان یدالهی اوست . نفس هایمان از اوست ، که در هر نفسی دو نعمت است و در هر نعمت شکری واجب .

کسی که به وجود خدا اعتقاد ندارد نیازی هم به انکار آن ندارد. درواقع کسی که معتقد به وجود خداست باید با دلیل و برهان آن را به دیگران ثابت کند. شما که اعتقاد محکمی به خدا دارید حتما مطالعه کرده اید و دلایل بسیاری دارید. اینطور نیست؟
انسان باید خیلی موجود خودخواهی باشد که هرچه را نمی تواند ببیند یا بشنود به انکار آن برخیزد

موقعی که آدم سکسکه میکند موجود نامریی و ماورای طبیعی به نام گاراگاندولا آدم را میبوسد. خودخواه نباشید قبول کنید که این موجود از شما خوشش آمده و مرتب شما را میبوسد و شما پشت سر هم سکسکه میکنید.
روح امر الهی است. امر واحد الهی است. یعنی روح از خداست و به خدا باز می گردد. آن بخش مجردی که در باطن انسان است ، نفس نام دارد.

سوال 1: ارتباط روح با بدن چگونه است؟ روح نه حالت فیزیکی دارد نه شیمیایی چگونه بر بدن اثر میگذارد؟ (تمام سلول های بدن و نیز مغز انسان از طریق فعل و انفعالات شیمیایی و فیزیکی عمل می کنند)
سوال 2: روح پدیده ای غیر مادی است و از طرف دیگر دینداران معتقدند روح در بدن انسان است. یعنی برای روح مکان و جایی را تعریف میکنند. این چگونه امکانپذیر است؟ چیزی که غیر مادی باشد نیاز به ظرف ندارد.
سوال 3: دینداران معتقدند بعد از مرگ، روح به سمت خدا باز میگردد. باز هم برای یک پدیده ماورای طبیعی، حرکت تعریف شد. روح چگونه حرکت میکند؟
سوال 4: روح چگونه پرواز میکند؟ (پرواز حرکتی است برای غلبه یک پرنده یا هواپیما بر جاذبه زمین ) آیا روح وزن دارد؟
سوال 5: روح چگونه دمیده میشود؟ با فوت کردن یا مثلا کمپرسور باد.
سوال 6: تا زمان معینی پس از مرگ بسیاری از اعضای بدن هنوز میتوانند کار کنند، و میتوان این اعضا را به بقیه بیماران پیوند زد، اگر روح با مرگ بدن را ترک میکند چگونه است که بسیاری از اعضای بدن پس از ترک روح از بدن همچنان کار میکنند؟
سوال 7: در صورت وجود این همه تناقض، آیا باز هم باید به روح اعتقاد داشت؟
نقل قول از حزین خوش نظر:
نقل قول:تخیل؟
من دارم از یک واقعیت صحبت میکنم که در نزدیکی من اتفاق افتاده و عالم روح و جن را پذیرفته ام.شما با استدلالهای خود برایم توجیهش کنید؟
ما هنگامی که به قرآن کریم باور و ایمان داریم و می دانیم که در این کتاب آسمانی سوره ی مستقلی به نام جن آمده است و در جای جای کلام الله از جن سخن گفته شده است .
انسان باید خیلی موجود خودخواهی باشد که هرچه را نمی تواند ببیند یا بشنود به انکار آن برخیزد . و خویشتن را یکه تاز جهان هستی بداند . و جز خویش نشناسد و همه چیز هایی که در جهان هستی وجود دارد و انسان از درک دیدن و ماهیت آن عاجز باشد به کلی انکار کند .
شاید این ساده ترین راه برای زندگی بدون تفکر از اسرار خلقت و آفرینش باشد .
با سپاس .
این باز می گردد به نگاهی که مسلمین نسبت به کتاب الله دارند. حالی آنکه برخی از مفسرین، جن را صفت می دانند و نه اسم. معنای آن پوشیدگی و پنهان بودن است. از همین روی کسی که عقلش مستور است را مجنون می نامند و طفل درون رحم مادر را بدلیل پنهان بودنش جنین می خوانند. زمینی که مشجر است و سطح آن پیدا نیست را جنت می گویند و به همین ترتیب کلمات و واژگان دیگری که وجود دارند. فخر رازی در تفسیر خویش بیان داشته که مدعیان رویت جن یا کذابند و یا مجنون. اما جن در معنای صفت، به هر کسی و چیزی گفته می شود که رویت نشود و یا اثری از آن نباشد. فی المثل انسان هایی که در سرزمین های دیگری زندگی می کنند جن هستند و یا انسان هایی که در آینده خواهند آمد، یا انسان هایی که در گذشته زندگی می کردند. یا آنها که صفت ایمان در ایشان زنده نشده است. یا قوا و غرایزی که خود را نشان نداده اند. به همین منوال و بر اساس قرآن کریم، جنیانی که در سپاه سلیمان بوده اند به معنای آدمیانی هستند که از سایر سرزمین ها به سرزمین وی وارد شدند و مشغول فعالیت اقتصادی گشتند و گروهی از جنیان که با رسول اعظم (ص) بیعت کرده اند، آدمیانی بودند که از نواحی دوردست به حجاز آمدند و با ایشان بیعت کردند. جنی که از آتش خلق شده به معنای قوا و غرایز انسانی است و از آتش بودن آن هم به معنای آتش طبعی و سوزانندگی غرایز است. سراغ ندارم که پیش از قرآن، تورات و انجیل نیز از جن سخنی رانده باشند با آنکه ماجرای سلیمان بعضاً روایت شده است.

دوست گرامی
تمام سخنان و توضیحات شما را می پذیرم و انکار نمی کنم . زیرا می تواند درست باشد .
اما آیا پذیرش خلقت موجوداتی دیگر که از درک ما خارج است سخت است .
بنده قصد براه انداختن بحث جن را ندارم .
از بحث جن مهم تر بحث غریبی خود خداوند است که چه راحت و بیدرد وجودش را انکار می کنیم و می خواهیم بوسیله ی علم و ابزار علمی او را اثبات یا انکار کنیم .
رزق او را می خوریم ، در ملک او زندگی می کنیم ، حیات و ممات ما در دستان یدالهی اوست . نفس هایمان از اوست ، که در هر نفسی دو نعمت است و در هر نعمت شکری واجب .
وجود یا عدم وجود جن در زندگی ما چه تاثیری خواهد داشت .
ولی چگونه می توان بدون خدا زیست ؟
براستی که خداوند در زمین چقدر غریب و تنهاست .
با سپاس .
آیه 31 سوره بقره هم میگه وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ یعنی و همه نام‏ها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت: اگر راست مى‏گویید مرا از نام‏هاى اینان خبر دهید
و این نامها احتمالا همون اسامی انبیا و دیگران بوده.بنابراین به نظرم اونچه که حزین خوش نظر میگه درست تره.
[quote='حزین خوش نظر']نقل قول:تخیل؟
من دارم از یک واقعیت صحبت میکنم که در نزدیکی من اتفاق افتاده و عالم روح و جن را پذیرفته ام.شما با استدلالهای خود برایم توجیهش کنید؟
ما هنگامی که به قرآن کریم باور و ایمان داریم و می دانیم که در این کتاب آسمانی سوره ی مستقلی به نام جن آمده است و در جای جای کلام الله از جن سخن گفته شده است .
انسان باید خیلی موجود خودخواهی باشد که هرچه را نمی تواند ببیند یا بشنود به انکار آن برخیزد . و خویشتن را یکه تاز جهان هستی بداند . و جز خویش نشناسد و همه چیز هایی که در جهان هستی وجود دارد و انسان از درک دیدن و ماهیت آن عاجز باشد به کلی انکار کند .
شاید این ساده ترین راه برای زندگی بدون تفکر از اسرار خلقت و آفرینش باشد .
با سپاس .[/quote]
این باز می گردد به نگاهی که مسلمین نسبت به کتاب الله دارند. حالی آنکه برخی از مفسرین، جن را صفت می دانند و نه اسم. معنای آن پوشیدگی و پنهان بودن است. از همین روی کسی که عقلش مستور است را مجنون می نامند و طفل درون رحم مادر را بدلیل پنهان بودنش جنین می خوانند. زمینی که مشجر است و سطح آن پیدا نیست را جنت می گویند و به همین ترتیب کلمات و واژگان دیگری که وجود دارند. فخر رازی در تفسیر خویش بیان داشته که مدعیان رویت جن یا کذابند و یا مجنون. اما جن در معنای صفت، به هر کسی و چیزی گفته می شود که رویت نشود و یا اثری از آن نباشد. فی المثل انسان هایی که در سرزمین های دیگری زندگی می کنند جن هستند و یا انسان هایی که در آینده خواهند آمد، یا انسان هایی که در گذشته زندگی می کردند. یا آنها که صفت ایمان در ایشان زنده نشده است. یا قوا و غرایزی که خود را نشان نداده اند. به همین منوال و بر اساس قرآن کریم، جنیانی که در سپاه سلیمان بوده اند به معنای آدمیانی هستند که از سایر سرزمین ها به سرزمین وی وارد شدند و مشغول فعالیت اقتصادی گشتند و گروهی از جنیان که با رسول اعظم (ص) بیعت کرده اند، آدمیانی بودند که از نواحی دوردست به حجاز آمدند و با ایشان بیعت کردند. جنی که از آتش خلق شده به معنای قوا و غرایز انسانی است و از آتش بودن آن هم به معنای آتش طبعی و سوزانندگی غرایز است. سراغ ندارم که پیش از قرآن، تورات و انجیل نیز از جن سخنی رانده باشند با آنکه ماجرای سلیمان بعضاً روایت شده است.
تخیل؟
من دارم از یک واقعیت صحبت میکنم که در نزدیکی من اتفاق افتاده و عالم روح و جن را پذیرفته ام.شما با استدلالهای خود برایم توجیهش کنید؟

ما هنگامی که به قرآن کریم باور و ایمان داریم و می دانیم که در این کتاب آسمانی سوره ی مستقلی به نام جن آمده است و در جای جای کلام الله از جن سخن گفته شده است .
انسان باید خیلی موجود خودخواهی باشد که هرچه را نمی تواند ببیند یا بشنود به انکار آن برخیزد . و خویشتن را یکه تاز جهان هستی بداند . و جز خویش نشناسد و همه چیز هایی که در جهان هستی وجود دارد و انسان از درک دیدن و ماهیت آن عاجز باشد به کلی انکار کند .
شاید این ساده ترین راه برای زندگی بدون تفکر از اسرار خلقت و آفرینش باشد .
با سپاس .
خوش نظر عزیز
هیچکدام از عرایض بنده با فرمایشات جنابعالی منافاتی ندارد، احادیث و روایات را تا آنجا که با نص صریح آیات قرآن کریم همخوانی دارد مصدق فرمایشات ائمه
معصومین می دانیم و بقیه همه جعلی و خرافات است، بنده و شما هردو شیعه ایم اما ممکن است در باور شما این باشد که ائمه از روز ازل و از آغاز خلقت
برای ولایت و امامت برگزیده شده اند اما به باور من چنین نیست و همانطور که قبلاً عرض کردم شرافت و مکرمت و خصائص بارز انسانی و ورع و تقوی و دوری
از مناهی و سعی و اهتمام در نیکو کاری آنان موجب پذیرش آنان برای ولایت امری شده است، و روز قیامت چون سایر بندگان بقدر اعمال و رفتار خوبی که در
زمان حیات از آنان سر زده پاداش داده می شوند، ( ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم ) این آیه
شریفه برای همه بندگان خدا نازل شده و اگر ائمه را از جنس ناس بدانیم که قطعاً چنین است روز جزا و در پای میزان حساب، همه بطور برابر پاسخگو خواهند
بود و پارتی بازی و تبعیض و اینکه من که هستم و فرزند که بوده ام و از این حرفها بنا به صراحت آیات شیوای کریمه الهی در کار نیست.
موضوع این خطبه خلافتی است که در قرآن آمده:
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت ‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى‏گویید از اسامى اینها به من خبر دهید (۳۱)
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
داستان این است که خلیفه هر چیزی عین اوست.
جانشینی خداوند یک تعارف نیست و شوخی و کار عبث و تکراری نیست.جانشین خداوند مطلقا جانشین خداوند است.ضمنا در این آیه اگر دقت فرمایید موضوع مکان مطرح نیست. یعنی جانشین خداوند محدود به زمین نیست.جانشین خداوند مطلق جانشین اوست در تمام کائنات.
منتهی ظهور این جانشین در زمین است.(پایینترین و تاریکترین مرتبه هستی مادی.یعنی مطلق وجود به مطلق عدم عشقی تمام عیار را عرضه می کند و این عمر دو رزوه فرصت فهم این عشق مطلق و بلی گفتن به آن است.).
البته ذهن بشر چون تنها ابزار درکش قیاس و علت است این مطلب را درک نمی کند.
این جانشینی مطلق خدا مربوط به آدم است نه یک فرد خاص.
و علی (ع) ظهور تام این جانشینی است.
ممکن است گفته شود خوب اگر تمام این موارد را علی انجام می دهد پس تفاوت او با خدا چیست؟
علی (ع) مطلقا هیچ تفاوتی با خداوند ندارد الا اینکه علی بنده خداست.یعنی علی خلق شده است و خداوند منزه است از خلق شدن.علی موجود است و خداوند خود وجود است.(همانطور که محمد نیز چنین بود).
ضمنا این مقام در درجات قابل حصول است.

و تمام دین همین است که انسان باور کند جانشین خداست.و این باور فقط به یاری یک سلطان و ساقی علی وار ممکن می شود.(همان کاری که شمس با مولانا کرد).

خداوند در چهره و جمال انسان دیدار می شود:(مثلا ابو الفضل در سیمای حسین (ع) دیدار می کرد).

و به فرموده ی بزرگ دوستی دیگر:
روح امر الهی است. امر واحد الهی است. یعنی روح از خداست و به خدا باز می گردد. آن بخش مجردی که در باطن انسان است ، نفس نام دارد. که مجرد است و نامیرا. روح الهی در انسان دمیده می شود برای تربیت دادن به نفس تا از اماره گی گذشته به مراحل دیگر نفس برسد تا نفس مطمئنه.

قرآن کریم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک