رسته‌ها
قرآن کریم
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده می‌شود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلی‌اند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظت‌شده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
417
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/02/24

کتاب‌های مرتبط

عروه الوثقی - جلد 3
عروه الوثقی - جلد 3
1.4 امتیاز
از 9 رای
تفسیر نمونه - جلد 17
تفسیر نمونه - جلد 17
4.3 امتیاز
از 90 رای
آدم از نظر قرآن - جلد 2
آدم از نظر قرآن - جلد 2
4.6 امتیاز
از 17 رای
ترجمه فارسی قرآن
ترجمه فارسی قرآن
4.1 امتیاز
از 202 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن کریم

تعداد دیدگاه‌ها:
759
بنا به روایتى از امام باقر(ع) عمر، امور حکومت را که از مهم‏ترین آن‏ها فتوحات بود، با نظر خواهى از على(ع) به سامان مى‏رساند.(7)
در این دوره شیعیان و یاران امام على(ع) در جنگ‏ها شرکت فعال داشتند، از جمله:
- عمار یاسر در فتح مصر، شوشتر و دیار بکر؛
- مالک اشتر نخعى در نبرد قادسیه و مصر؛
- حجر بن عدى کندى در نبرد جلولاء و قادسیه؛
- براء بن عازب در فتح شوشتر، ابهر، قزوین و زنجان؛
- زید بن صرحان در نبرد جلولاء؛
- حذیفه بن یمان در جنگ نهاوند؛
- مقداد بن اسود کندى در فتح مصر و دیار بکر؛
- هاشم مرقال در نبرد قادسیه، بیت المقدس و جلولاء؛
- سلمان فارسى در فتح مدائن.
در این دوره مى‏توان از دو جهت به تأیید امام على(ع) پى برد:
یکى از جهت رهنمودهاى ایشان که به پیروزى منجر شد.
دوم از جهت شرکت فعال یاران صمیمى حضرت در نبردها.
این سخن به معناى تأیید امام از دیگر سیاست‏هاى عمر نیست؛ بلکه سخن در اصل فتوحات است، نه سیاست عرب گرایانه عمر و موضع‏گیرى او در برابر ایرانیان که مورد انتقاد امام قرار گرفت و نه موارد دیگر که ما در نامه قبلى به برخى از آن‏ها اشاره نموده‏ایم و در این جا از بیان مجدد آن خوددارى مى‏کنیم.
1-3. در دوره دوازه ساله خلافت عثمان، رابطه بین امام و حکومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در این دوره کم‏تر در صحنه حضور مى‏یافت و به مشورت و همکاى در امور حکومت مى‏پرداخت؛ از این رو هیچ گزارشى در منابع تاریخ مبنى بر راهنمایى و ارائه نظر در امر فتوحات از سوى حضرت، وجود ندارد.
سیاست حضرت در این جریان، سیاست بینابین بود. از سویى امام نمى‏خواست با حضور خود در جنگ‏ها بر سیاست‏هاى خلیفه مهر تأیید بزند و مؤید خلفا باشد؛ و از جهتى هم نمى‏خواست سپاهیان اسلام شکست بخورند، حضرت در این ماجرا موضعى «بى طرفانه» و یا حداکثر «مشاورانه» را اتخاذ نمود.
طبق بعضى از گزارش‏هاى تاریخى، ابوبکر براى فتح شام از اصحاب نظر خواهى کرد. هر کس نظرى داد که مورد پذیرش وى واقع نشد، ولى نظر امام را پذیرفت. حضرت فرمود: «چه خلیفه خود به این نبرد رو آورد و چه لشکرى از جانب خویش روانه کند، در هر دو حال پیروز خواهد شد؛ زیرا از پیامبر(ص) شنیده است که آیین اسلام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد. آن گاه امام، خلیفه را به صبر و استقامت سفارش نمود.
ابوبکر در حالى که از شنیدن چنین خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشویق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پیروى از فرماندهانشان امر کرد.(4)
در جنگ‏هاى این دوره گروهى از یاران امام على(ع) مانند مالک اشتر، خالدبن سعید بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابى وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضورى فعال، بلکه در زمره فرماندهان لشکر اسلام قرار داشتند.
از دو جهت مى‏توان گفت که تا حدودى جنگ‏هاى این دوره مورد تأیید امام بود: یکى از جهت رهنمودهاى ایشان که پیروزى را پیش بینى کرد و آن را وعده پیامبر اسلام(ص) معرفى نمود، دیگرى شرکت یاران صمیمى حضرت در این نبردها.
1-2. دردوره ده ساله خلافت عمر، موضعى که امام در برابر فتوحات این دوره اتخاذ نمود، همانند موضعى بود که در دوره خلافت ابوبکر اتخاذ نمود؛ یعنى نه تأیید مشروعیت حکومت و نه موضعى که موجب تضعیف روحیه سپاهیان اسلام گردد.
عمر کوشید امام را به شرکت در فتوحات وادارد، ولى موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودى: چون عمر درباره جنگ با ایرانیان از عثمان نظر خواهى کرد، عثمان گفت: مردى را بفرست که در کار جنگ تجربه و بصیرت داشته باشد. عمر گفت: آن کیست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب است. عمر گفت: پس ببین که او به این کار تمایل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاکره کرد، امّا على(ع) این را خوش نداشت و رد کرد.(5)
عمر که نمى‏توانست على(ع) را به طور مستقیم به همکارى و شرکت در فتوحات حاضر کند، تلاش کرد از دیدگاه‏ها و راهنمایى‏هاى آن حضرت بهره‏مند گردد. حضرت چون نمى‏توانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بى‏اعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه دیدگاه‏هاى خویش، همانند یک کارشناس برجسته نظامى آنان را در این امر همراهى کرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتى مى‏خواست، حضرت از ارائه رهنمودها دریغ نمى‏ورزید.(6)
3. هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند و اگر کسانی مانع این کار شوند، می‏توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.(1)
اما مشروعیت جهاد ابتدائی منوط به اذن امام معصوم(ع) می‏باشد.
می‏توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان‏ها قرار داد. دفاع یکی از ضروریات در زندگی بشر است به عبارت دیگر: دفاع در زندگی بشر همانند غرایز است که از دورن انسان می‏جوشد، اسلام این ویژگی را هدایت نموده و با برنامه خاصی، به آن جهت داده است.
هر کس دین اسلام را بپذیرد بر اساس آن، برنامه دفاعی خود را تنظیم می‏کند. این برنامه دفاعی خردمندانه است و با منطق و برهان می‏توان از آن دفاع نمود.
امّا اصل سؤال که اگر امام على(ع) حکومت را در دست مى‏گرفت، آیا جنگ‏هایى را که ابوبکر، عمر و عثمان به راه انداخته بودند، به راه مى‏انداخت؟ اگر در زمان حکومت امویان و عباسیان، امامان(ع) حکومت را در دست داشتند، آیا جنگ‏هاى آنان را به راه مى‏انداختند؟
پاسخ: زمان امام على(ع) با زمان دیگر امامان(ع) تفاوت داشت؛ چرا که:
1. در دوره بیست و پنج ساله سکوت حضرت، سه خلیفه حکومت کردند.
1-1. در دوره کوتاه خلافت ابوبکر وجود شورش‏هاى گسترده، ظهور پیامبران دروغین، وجود مانعین زکات و جنگ‏هاى رده موجب شد تا ابوبکر مجال فراوانى براى دستیابى به فتوحات چشمگیرى همانند دوران پس از خود نداشته باشد.
لشکر کشى‏هاى وى را تنها مى‏توان در مصاف با رومیان و ایرانیان در برخى از مناطق شام و عراق دانست.(2)
امام على(ع) که به سبب مهارت‏هاى فراوان جنگى و فداکارى‏هاى بى نظیرش در جنگ‏هاى بدر، احد، خندق و خیبر کارنامه بسیار درخشانى از خود به یادگار گذاشته بود، نمى‏توانست مورد غفلت و بى توجهى خلیفه و کارگزارانش در این برهه حساس قرار گیرد. عدم شرکت حضرت در فتوحات و انزواى وى مى‏توانست این سؤال را در اذهان مسلمانان برانگیزاند که چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اکنون که زمان انتشار اسلام در سرزمین‏هاى کفر و شرک رسیده است، بى‏اعتنا یا منزوى باشد؟ همه مى‏دانستند که علّت این امر، ترس او از مرگ یا سستى از جهاد نبوده و خودش هم متذکر شد که اگر تمامى عرب با او به نبرد برخیزند، او نمى‏ترسد و میدان نبرد را رها نمى‏کند.(3)
از این رو خلیفه و یارانش مى‏کوشیدند با ورود و شرکت حضرت در فتوحات از یک سو زمینه طرح چنین پرسش و ابهامى را از بین ببرند، نیز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعیت چنین اقدامى را در اذهان بسیارى از هوادارانش مستحکم سازند و از سوى دیگر از مهارت‏هاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گیرد.
آیا امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در جنگ هایی که به قصد کشور گشایی در زمان خلیفه دوم و سوم رخ داده (مانند حمله به ایران ) حضور داشته اند ؟
نمی‏توان چنین سخنی را پذیرفت که امام علی(ع) به طور مطلق جنگ هایی را که در دوره خلفا، اتفاق افتاد، تأیید و یا طرد نمودند.
به صورت حکم کلی و به مقتضای ضوابط و ایدئولوژی اسلام؛ یعنی با توجه به محتوای دین اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است) و سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می‏توان گفت: جهاد و دفاع و اتخاذ شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود یک سری ضوابط و شرایط پذیرفته است.
جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ‏های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان با اهداف مادی نیست، بلکه مبارزاتی رهایی بخش است. شعار پیامبر اسلام(ص) شعار رستگاری، آزادی و آزادگی بشریت بود «قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا» و می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ‏های پیامبر(ص) تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده آن حضرت موانع ایجاد می‏کردند، حال اگر پیامبر(ص) موانع را از مسیر راه بر نمی‏داشت، نمی‏توانست به هدف‏های والای خویش -که همان هدایت و رستگاری بشر بوده- نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏های مسیر رشد زدوده و راه، برای سعادت و رستگاری هموار گردد.
اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می‏داند:
1. برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.
2.کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.
امام حسن مجتبی و امام حسین (علیهما السلام) در زمان پیامبر که خردسال بودند و شرکت در جنگی نداشتند؛ پس از رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) و در زمان خلفا هم داده های تاریخی متفاوت است .
بنا بر نقل ابن اثیر ، ابن خلدون ، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین علامه باقر شریف قرشی: حسن و حسین بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشته اند؛ لکن در فتح شمال آفریقا به همراه دیگر رزمندگان مسلمان -که ده هزار نفر بودند- شرکت کردند.(1)
ابو نعیم اصفهانی نسبت به امام مجتبی می نویسد: ایشان همانند دیگر رزمندگان و جنگجویان با جنگ و مبارزه داخل اصفهان گردید و با دیگر جنگجویان از گرگان عبور نمود. (2)
و نیز گفته اند: در فتح طبرستان (مازندران ) که سعید بن عاص فرماندهی لشکر اسلام را به عهده داشت و با آنان جنگید ،عبد الله بن عباس و بسیاری از صحابه و همین طور حسنین، حضور داشتند. (3)
البته بعضی همانند استاد جعفر مرتضی عاملی، مشارکت حسنین در فتوحات آفریقا و طبرستان و...، را انکار کرده اند و گفته اند: این فتوحات در راستای مصالح اسلامی نبوده و برای مسلمانان بهره ای نداشته است و حضور اما حسن و امام حسین را نمی پذیرد.
اما این دو بزگوار در جنگهای زمان علی (علیه السلام) شرکت داشتند .
پیش از شروع جنگ جمل حسن بن علی طبق دستور پدر بزرگوار همراه با تنی چند از یاران امام علی، وارد کوفه شد و مردم را جهت مشارکت در جهاد علیه ناکثین، فراخواند. (4)
حضور امام حسین علیه السلام هم در جنگ جمل قطعی است. چند روایت تاریخی درباره‌ی جنگ جمل این ادعا را ثابت می‌کند:
در جنگ جمل مروان بن حکم به دست اصحاب امیرالمؤمنین علی اسیر شد و حسن و حسین علیهما السلام او را نزد امیرالمؤمنین شفاعت کردند و امام او را آزاد فرمود.(5)
بعد از آنکه سپاه جمل منهدم شد و شتر عایشه به خاک افتاد، عایشه را به قصر بنی‌خلف بردند و علی با حسن و حسین و عمار به بصره رفتند.(6)
در جنگ جمل امام علی علیه السلام فرزندش، محمد بن حنفیه، را به قلب سپاه دشمن فرستاد و حسن و حسین را باز داشت. علت را از محمد بن حنفیه پرسیدند.
گفت:« حسن و حسین دو چشم علی هستند و من دست او. علی با دست خویش از چشمانش محافظت می‌کند.».(7)
امام حسن از شجاعان عرب بود و در جنگ صفین جزء سرداران عمده و رشید و فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود.(8)
امام حسین هنگام پرسیدن از نام سرزمین کربلا چنین فرمودند : پدرم هنگام جنگ صفین از این منطقه گذشت و من همراهش بودم، ایستاد و از نام آن پرسید و چون نامش را گفتند، فرمود: این جا محل فرود آمدن ایشان است و محل ریخته شدن خونهاى ایشان.(9)
بنابراین شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ های زمان خلیفه دوم و سوم، قابل اثبات نیست.
پی نوشت ها:
1. حیات الامام الحسن بن علی، ج1،ص128 ، باقر شریف قرشی، قم، دارالکتب العلمیه.
2. الحیات السیاسیه لامام الحسن، ص115 ،جعفر مرتضی عاملی، اوّل، بیروت، دارالسیره، 1414.
3. الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج3، ص10 ، سال چاپ : 1386 - 1966م، دار صادر للطباعة والنشر، دار بیروت للطباعة و النشر.
4. طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدى، ج3، ص245، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش.
5. بحار الأنوار، علامة المجلسی، ج 32، ص 235، چ 1403 - 1983 ،م ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.
6. همان، ج 36 ، ص 325.
7. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج1 ،ص244، چ 1378 - 1959 م، دار إحیاء الکتب العربیة، عیسى البابی الحلبی وشرکاه.
8. العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتى، ج1 ، ص650 ، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چ اول، 1363ش.
9. اخبار الطوال، ابو حنیفه احمد بن داود دینورى، ص299، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش.
پرسش :
 امام حسین(ع) چند همسر داشت واسامی آنان چه بود؟ آیا در کربلا حضور داشتند و اهل چه شهری بودند؟
پاسخ :
 مورخان در مورد همسران امام نوشته‌اند: حضرت چند همسر داشت ،بدین شرح:
1ـ لیلی دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی، مادر حضرت علی اکبر، شهید کربلا،
2ـ شهر‌بانو(شاه زنان) دختر کسری یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع)،
3ـ رباب دختر امریء القیس بن عدی، مادر حضرت سکینه و عبدالله رضیع،
4ـ ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله، مادر فاطمه بنت الحسین.
5- قضاعه ، که از او فرزندی به نام جعفر داشت.(1)
اوّلی از قبیلة ثقیف (طایفه ای در طائف)، دومی ایرانی، سومی از قبیله کلبیه و چهارمی از تیم بود.(2)
در مورد این که شهربانو جزء همسران امام بوده، اختلاف است.(3)
در مورد این که همسران در کربلا بودند، یا نه، برخی از مورخان نوشته اند: تنها رباب در کربلا حضور داشت. او به همراه دیگر زنان و فرزندان به کوفه و سپس به شام به عنوان اسیر برده شد و بعداً به همراه کاروان به مدینه بازگشتند.
وی پس از شهادت امام حسین(ع) وقتی به مدینه آمد، بزرگان مدینه از او خواستگاری و درخواست ازدواج کردند اما در پاسخ آنان فرمود: «بعد از آن که افتخار وصلت با خاندان پیامبر نصیبم شد، با فرد دیگری وصلت نخواهم کرد». در مدینه یک سال عزاداری کرد و در این مدت روزها زیر سقفی نمی‌رفت و مدام در مظلومیت حسین(ع) می‌گریست تا جان به جان آفرین تسلیم نمود.(4)
در مورد شهربانو افسانه های نقل شده که صحت ندارد . از جمله این که پس از عاشورا از دست دشمن فرار کرد و چون دشمن در تعقیب او بود ، در بین راه به کوه معروف بی بی شهربانو رسید و کوه شکافته شد و او را در خود جای داد. کسانی که نام یکی از همسران امام را شهربانو و دختر یزدگرد ثبت کرده اند ، اذعان دارند پس ازتولد امام سجاد با فاصله اندکی از دنیا رفت.(5)
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت‌ها:
1- ارشاد مفید،ج2 ،ص135؛ اعیان الشیعه ،ج2 ،ص389.
2- سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 389.
3-استاد مطهری ، خدمات متقابل اسلام و ایران ، ص131-132
4- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 88؛ ابن جوزی، المنتظم، ج 6، ص 9.
5- زندگانی علی بن الحسین، سید جعفر شهیدی، ص 11.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: هر چیزى را بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است.
نقل از mofa
این هم نمونه ای از ازمایشات:
Is there any scientific proof for the soul’s existence

بالاخره science صلاحیت اظهار نظر در این حوزه ها را دارد یا خیر؟
مطلب مرحمتی شما مطالعه شد. دلیل اینکه در حالت دوم فرد می گوید دست من بالا رفت (و مثل حالت اول نمی گوید دستم را بالا بردم ) این است که مغز هیچ دلیلی برای بالا بردن دست نداشته است و توسط عامل خارجی فعال شده است.
برای مثال حین غذا خوردن مغز برای حرکت قاشق به سمت دهان دستور حرکت دست را صادر می کند(دلیل عمل و نتیجه برای مغز روشن است) اما زمانی که نوسط عامل خارجی آن بخش مربوطه در مغز فعال مشود و متعاقبا دست بالا میرود مغز این حالت را این گونه تفسیر می کند :
من (من =مغز) دستور و دلیلی برای بالا بردن دست نداشتم و دست من بی دلیل بالا رفت. ایشان (ِیا راوی) زرنگی به خرج داده اند و با تقلیل دادن قضیه به بردم و رفت سعی در حصول نتیجه مطلوب داشته اند.
کسی هم که تیک عصبی دارد، و مثلا بخشی از صورتش پرش دارد هم می گوید پلک من یا لب من می پرد ! چرا اینجا که دیگر عامل خارجی در کار نیست فرد نمی گوید من پلکم را می پرانم ؟ چون تعریفی(که در راستای بر آوردن نیازی باشد) برای این حرکت ندارد این گونه تفسیر می کند.
و اینکه تصور می کنید "من" جایی خارج از مغز(ذهن) است(وغیر مادی است !!) نیز مردود است چرا که با مصرف داروها و روان گردان ها(که مادی اند!) در "من" اخلال ایجاد می شود.
حال بگویید وقتی عطسه می کنید، چشمتان را می بندید یا چشمتان بسته می شود؟؟!!
نقل قول از trita
بدیهی است هر ادعایی تنها با ذکر دقیق مستندات ارزش و اعتبار می‌گیرد.
حق با شماست. این چهار منبعی که عرض شد را در جوان سالی مطالعه کرده ام و در حال حاضر تنها به یکی دسترسی دارم. مع هذا همان را هم تلاش می کنم بیابم و خدمت شما و عزیزانم تقدیم کنم. با احترام
یه جوری حرف میزنید انگار ما کافریم و شما مسلمان!من عاشق حضرت علی و امام حسینم و کوچکترین بدبینی درموردشونو نقض میکنم.
درهمه کتابها از وصف این دوبزرگوار سخنها گفتندو من با دل و جان قبول دارم.من هم شیعه هستم ولی شک کردن که گناه نیست؟شما بجای اینکه راهکاربدهید...اگر همه مثل شما پاسخ سوالات جوانان و نوجوانانو بدن...وای بحال ماها!!!
قرآن کریم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک