رسته‌ها
قرآن کریم
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده می‌شود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلی‌اند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظت‌شده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
417
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/02/24

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن کریم

تعداد دیدگاه‌ها:
759
قسمت دوم:
فراموش کردم بگویم که جهت گیری علم و تکنولوژی چیزی وابسته به خود علم و تکنولوژی نیست. این اخلاقیات و ایدئولوژی ها و جهان بینی ها و تمایلات و نیازهای شخصی و اجتماعی و تاثیرات قدرت است که به علم و تکنولوژی جهت میدهد.در این معنا ما اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی و حتی فیزیک و شیمی آسیایی و سرمایه داری و سوسیالیستی و اسلامی هم میتوانیم داشته باشیم. البته سوء فهم نشود نه اینکه فرمول فیزیک و شیمی از داخل ایدئولوژی ها یا جهان بینی ها بیرون بیاید ولی نوع مصارف و جهت گیری این علوم، میتواند تحت تاثیر آنها باشد.منظورم از جهت دهی اخلاقیات به علوم این است.
برای Ein Reich :
عزیز! منظورم این است علم و تکنولوژی نه به خودی خود خوب است نه بد. مثلا نوع استفاده و چگونگی حصول به آنها میتواند به آنها ارزش دهد.مثلا از یک چاقو(به عنوان یک تکنولوژی ابتدایی) میتوان به عنوان آلت قتاله و هم به عنوان تیغ جراحی استفاده کرد و به خودی خود شاید نتوان گفت چاقو خوب است یا بد.بگذریم از اینکه برخی از تکنولوژی ها(مثلا سلاحهای میکروبی و اتمی)ابزاری غیر انسانی اند.امروزه برخی از جامعه شناسان مخصوصا چپ (که شما آنها را در ردیف دانشمندان آورده اید)حتی سخنی بالاتر گفته اند و اعتقاد دارند تکنولوژی ابزاری برای نیازآفرینی کاذب برای بشر هستند و هدفی جز پول برای سازندگانش ندارد.حتما درباره سبزها و کلونی های انسانی که از تکنولوژی فرار کرده و اصطلاحا روزه تکنولوژی گرفته اند چیزهایی شنیده اید.علم هم همینطور است و از علمی که نفعی برای بشر نداشته باشد باید پرهیز کرد.(گرچه خودم گرفتار علوم اینچنینی شده ام:-))
علوم انسانی (مانند جامعه شناسی، اقتصاد،روانشناسی و..)هنوز به مقداری قوام نگرفته که مانند فیزیک و شیمی تا حدودی فرمولیزه شوند.گرچه خودتان احتمالا میدانید که علوم طبیعی و تجربی هم در عصر جدید نسبی شده اند و همان کوانتوم هم رقیب بزرگی مثل نسبیت دارد و یکی از آنها درست خواهد بود و نه هر دو.ولی در علوم انسانی وضعیت بسیار نسبی تر است ما با مکاتب مختلف(گاهی ده ها مکتب) طرف هستیم و به قول تامس کوهن(فیلسوف علم) هنوز در مرحله پیش پارادایمی قرار دارند.
ریشه ی اخلاق چیست؟ من زیاد نمیدانم ولی اطمینان دارم ادیان بزرگترین معلمان اخلاق بوده اند و هستند و اساس کرامت انسانی(که اصل اول اخلاق و حقوق است)ریشه در تعالیم ادیان دارد اگرچه ممکن است امروزه هسته اولیه آن(که ریشه در ادیان دارد) به کنار رفته باشد و پوسته آن باقی مانده باشد.
[quote='Ein Reich']نقل قول:علم و تکنولوژی خالی فی نفسه دارای اهمیت نیست
علم و تکنولوژی خالی فی نفسه اهمیت بسیار دارد...در یخچال خانه ی ما چه نکته اخلاقی باید رعایت میشد که نشده؟؟؟
اگه حرفی از اخلاق بوده منظور برای ما آدماست
وگرنه یخچال اخلاق به چه دردش می خوره؟؟؟ همممم؟؟؟
اما اونی که یخچالو اختراع کرده باعث راحتی جهان شده پس اون فکری که مخترع سیستم یخچال داشته هیچ منافاتی با اخلاق و مسیر انسانی نداشته.
علم و تکنولوژی خالی فی نفسه دارای اهمیت نیست

موافق نیستم.برای مثال نمونه ای ذکر کنید که در صنعت تلفن های هوشمند با بکار نگرفتن دین و اخلاق فاجعه به بار آمده باشد...همم؟؟؟
علم و تکنولوژی خالی فی نفسه اهمیت بسیار دارد...در یخچال خانه ی ما چه نکته اخلاقی باید رعایت میشد که نشده؟؟؟
در تکنولوژی و صنایع «نظامی» موارد خاصی باید مبذول گردد،که آن موارد البته نه دین است نه اخلاق (امیدوارم قبول داشته باشید که سلاح سازان بدنبال بیشترین ویرانی اند نه اخلاق و فلسفه)
در صنایع نظامی تنها قوانین مطرح است،قوانین است که سعی دارد به زور شکلی از اخلاق را پیاده کند.
پیامبران برای اصلاح اجتماعی آمده اند و برای تربیت بشر و نیز اینکه به بشر مبدا و معاد را تذکر دهند ولی دانشمندان چنین هدفی ندارند و مباحث آنها بسیار متفاوت است

متاسفانه دانشمندان افرادی با یونیفرم سفید و عینکهای ته استکانی در آزمایشگاه های مجهز با میکروسکوپ های پیشرفته نیستند.
فردی که عمر خود را صرف مطالعه روابط میان انسانها مینماید،یا حقوق میخواند،یا جامعه شناس توانایی هست نیز جزو دانشمندان محسوب میشوند.یک دانشمند لزوما نظریه کوانتوم نمیدهد و لزوما شیمی و فیزیک
نمیخواند.حیطه کار دانش بسیار گسترده تر از این اوصاف میباشد.
اینکه به کدام سو برود یک بحث اخلاقی است و پای دین و اخلاقیات در اینجا به میان می آید.

اینکه به کدام سو برود همانطور که عارض شدم یک بحث قانونیست...همین و بس.اگر دادگاهی نظامی یا شورایی ناظر و قدرتمند وجود نداشته باشد وضع همینست که میبینید.
در بحث های اخلاقی چرا پای دین وسط میاید؟میتوانید بیشتر توضیح دهید؟آیا اخلاق و دین هم معنا هستند؟
چرا دین و اخلاق را با هم بکار میبرید؟
به نظر من قیاس علم و دین قیاس درستی نیست اگرچه در دین میتواند گذاره های علمی هم وجود داشته باشد و نیز در علم گذاره هایی ایدئولوژیک یا اخلاقی و...ولی من حیث المجموع ما از علم و دین انتظارات متفاوتی داریم این انتظارات متفاوت خود نشان میدهد که این دو لزوما باهم متناقض نیستند بلکه هدف متفاوتی دارند.پیامبران برای اصلاح اجتماعی آمده اند و برای تربیت بشر و نیز اینکه به بشر مبدا و معاد را تذکر دهند ولی دانشمندان چنین هدفی ندارند و مباحث آنها بسیار متفاوت است.
علم و تکنولوژی خالی فی نفسه دارای اهمیت نیست.میتواند به بیراهه برود و سلاح اتمی بسازد میتواند در راه درستش قرار گرفته و به بشریت و انسانیت خدمت کند.اینکه به کدام سو برود یک بحث اخلاقی است و پای دین و اخلاقیات در اینجا به میان می آید.
سلام..... علوم الهی
علوم طبیعی درمقابل ،علوم الهی شانی ندارند،،شما ببینیدکه بزرگترین شخصیت انگلیس شکسپیر بوده یا نیو‌تن؟ مسلما شکسپیر بوده،،اگر شکسپیر ها نباشند،بشریت تبدیل به سبوعیت می شود،اگر انسان دین نداشته باشد، جوهر انسانیت در او مرده، آدمی که دین ندارد و ارتباطی با عالم برتر ندارد، ولذاتی ورای این لذات به او نرسیده، چه امتیازی بر سایر حیوانات دارد ،که خودش را اشرف مخلوقات بداند.
«از کتاب ۳۶۵روز باالهی قمشه ای»
یکی ره برتر از کن و مکان شو*******جهان بگذار وخود در خود، جهان شو.
جهان انسان شد و، انسان جهانی********از این پاگیزه تر نبود بیانی.
ببینید دوستان...آقای بهرام هدایت کمی با طنز کمی هم با عصبانیت کامنت گذاشت(به نظر میاد) ولی نکته ی خوبی گفت.
ما تو عصر زندگی میکنیم که تجلی تمامی علوم طبیعی و مهندسیه...انسان امروز مسائلی رو تو فیزیک نوین پیدا کرده که شاید بزرگان عرفان ما در هفت یا هشت قرن پیش حتی تصورش رو هم نمیتونستن بکنن.مثلا همین نکته ای که بهرام هدایت اشاره کرد...اصل عدم قطعیت هایزنبرگ نام داره،میگه که نمیشه به طور قطعی حکم صادر کرد که ذره الف الان در مکان یک قرار داره...ممکنه که تو همین لحظه تو مکان دو،سه،چهار و ... هم باشه.میبینید؟
ما داریم تو عصری زندگی میکنیم که حتی به طور مطلق و با یقین نمیشه در مورد مکان ذرات نظر داد چه برسه به مسائل بزرگتر و پیچیده تری مثل حق و باطل،خیر و شر یا... .بله،هستن کسایی که تفسیر میکنن فلان شاعر از قبل فلان نکته علمی رو گفته بود ولی ما نفهمیدیم...خب سوالم اینه چه فایده داره؟وقتی شما مطلبی رو بگی که تو عصر خودت و حتی صدها سال بعد از شما هم متوجه نشن،هدفت چیه؟...شاید شما امروز بگی مولانا تو قرن هفت همین اصل عدم قطعیت رو گفته،ولی شما زمانی این اصل رو قبول کردی و پذیرفتی که علم خبرش رو داد...یعنی مدرک علمی دال بر این قضیه به وجود اومد...
ما تو زمانی زندگی میکنیم که علم روانشناسی بحث مکاشفه و علم الیقین و ... رو نمیپذره و همه رو نتیجه ی تلقین شخصی یا عمومی افراد میدونه.من تو اینجا میبینم که علم از عرفان خیلی جلوتر رفته و عرفان هنوز تو همون قرن هشت و حداکثر نه هجری مونده؛در حالی که علم خیلی نتایج برای ما داشته...همین اینترنت،وسایل نقلیه،ساختمونایی که توش زندگی میکنیم،کامپیوتر و موبایل و ....
اصلا همین الان یه نگاه به اطراف خودتون بندازین،هرچی که می بینین نتیجه علمه.
همین طور علم فقط جنبه کاربردی و رفاه مادی نداشته...نگرش ما رو نسبت به زندگی عوض کرده...علم به ما گفته که ما تکامل یافته ی حیوانات هستیم،با همون غرایز و با همون ابعاد ولی مغزمان پیشرفته تره...علم گفته که عمرجهان هستی چه مقداره و بر اثر چه عواملی این جهان به وجود اومده....علم به ما جنبه های دیگه ای از شخصیتمون رو نشون داد،غرایز جنسی ما رو بیشتر معرفی کرد،ضمیر ناخوداگاه رو به ما معرفی کرد،علم حتی هورمون های عشق ما رو شناخت و گفت که اسپری هایی خواهد ساخت که باعث عاشق شدن ما میشه...
پرحرفی کردم...ببخشید
سلام به همه دوستان.
دوست عزیزم thesaurus، من در زمینه ای که اطلاعاتی ندارم نظر خاصی نمیدم ولی در همین حد میتونم نظرم عنوان کنم که باید انسانها مشترکات بین عقاید و سلایق و ... رو تقویت کنن و کم کم وارد مسایل اختلافی بشن و اونها رو حل کنن (در صورت امکان).
کاری که پیامبر(ص) در این زمینه انجام دادن میشه سرلوحه قرار داد.
در زمینه نمودار هم فقط میخواستم نظر شما رو هم بدونم؛ وگرنه نظرتون کاملا" درسته؛ نمیشه یه نقشه رو برای همه لازم الاجرا دونست.
عقل، عشق»لازمه یکدیگر بوده هر یک کاربرد خاص خود را دارند،
دیوانگی عشق»زایل شدن عقل نیست،فراتر از عقل رفتن است.
عرفان»ارتقای کیفی ،که محصول آن معرفت است،که در پله عشق حاصل میشود. اما برای گزارش به خلق از ابزار عقل استفاده میشود
وآنچه بر پله عشق درک میشود تجربه ای کاملا شخصیست،که قابل توصیف نیست،
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنود**** زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید ،بود وگوش. چنانکه از شمس پرسیده شد، واو فرمود،،،،،
من گنک خواب دیده ،عالم تمام کر****من عاجز م ز گفتن وخلق از شنیدنش.
عرفان نظری»انسان رابر پله عقل بسوی باطن و حقیقت جهان هستی سوق میدهد.
عرفان عملی»در پله عشق او را باحقیقت و باطن جهان هستی آشنا میکند ،وبا ایجاد تحول درونی تعالی می بخشد.
«فخر خداوند به خلق انسان،به دلیل قابلیت او در زمینه عشق است.»
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست****در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست.حافظ
عشق چون در دلم بیدار گشت***از طلب پا ، تا بسر ایثار گشت
این دگر من،نیستم ،من نیستم****حیف از آن عمری که با ، من ، زیستم.
اما نظر عارفان در باره ذره ها،،،،،،، هیچ چیزی در جهان ثابت و بر ،جای،نیست***جمله اجزا در جهان در حال سیر و سروری ست.
اما باز هم مولانا در باره قرآن می فرمایند،
جمع ،صورت، بدین معنی ژرف***نیست ممکن جز ،ز سلطان شگرف.
هر چه را خوب وخوش وزیبا کنند***از برای دیده ی بینا کنند.
ممنونم از خوانندگان محترم،قصد بحث ومجادله ندارم ، فقط برای دوستداران قرآن نوشتم ،همه شما را دوست دارم و آرزوی سعادت وپیروزی شما عزیزان را دارم،چه موافق، چه مخالف. بقول مولانا،،،
حرف وگفت و صوت را بر هم زنم***با تو من ،بی این هر سه دم زنم.
آدمی مخفیست در پشت زبان*** این زبان پرده ست بر در گاه ،جان.
گر سخن بی پرده گوید این زبان***آتش افروزد،بسوزد این جهان
همچو آیینه شوی خامش و گویا. تو اگر***همه دل گردی و با گفت ، و زبان نستیزی. شاد باشید
قرآن کریم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک