قرآن کریم
امتیاز دهید
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده میشود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلیاند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظتشده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کریم
همینکه در چنین مکان علمی !! فرهنگی !!! پژوهشی !! و صد البته عرفانی ، ما جماعت پیشتاز بر سر ازدواج موقت و زنا، تشکیک در باب تعداد زوجتین که بایستی مضربی از دو باشد چرا که اگر مضربی از سه می بود آن را فردتین می خواندند ، اسلام حقیقی و اسلام مجازی ، یافتن تفسیر درست سر اینکه اجازه هست زن را کتک زد یا خیر ، می توان با دختری که به عمد شست پایش را برای پسرخاله اش نمایان ساخته و پسر با آن شست رابطه ی عاطفی برقرار نموده، ازدواج کرد یا خیر و سایر دغدغه های عمیق بشری به بحث می نشینیم، نشان از سرعت سر سام آورمان در پیشرفت است که کفار در گرد و خاک ناشی از ان زمین گیر گشته اند. چرا که کفار از این نکته غافل اند که تا مسائل مربوط به عورت و آلت حل و فصل نگشته پیش روی ممکن نیست.
در زمینه ی اعتقاد، درست و غلط وجود دارد و اعتقادی که هم درست باشد و هم نادرست وجود خارجی ندارد. چرا که اعتقاد هم مثل همه ی امور، مطلق است. [/quote]
در روزگاری که علم کوانتوم می گوید که یک ذزه می تواند در آن واحد هم در نقطه ی A و هم در نقطه ی B باشد یا به عبارتی در آن لحظه هم در نقطه ی A هست، هم نیست ، حکم صادر کردن راجع به مطلق بودن تمام امور نیز حرفی آوانگارد است.
آری ! همانا مطلق است و جز این نیست.
اینچنین است سلوک قوم پیشتاز.
شاید باور نکنید ولی وقتی که این بیت به یادم امد حتی توی اینترنت هم نبودم. داشتم با اسکنر از کتابی اسکن میگرفتم که یک مرتبه این بیت به ذهنم رسید. حتی توی حس و حال شعر و اینا هم نبودم. با خودم گفتم ایا ممکن هست که منظور حضرت حافظ از این بیت قران بوده باشد؟؟یک مرتبه یک حسی بهم گفت برو توی سایت اگر توی اولین صفحه پانل کامنت ها کامنتی مرتبط با قران بود این بیت را تایپ کن و برو. همینطور که ملاحظه میفرمایید من حتی پیگیر بحث هم نبودم. مخاطبم هم کامنت یا شخص خاصی نبود. وقتی که سایت رو باز کردم دیدم دوتا کامنت در باره قران نوشته شده.
حرفی برای گفتن و بحثی برای ادامه ندارم چرا که معتقدم هرچه که بخوام بگم قبلا بهترش گفته شده از زبان و قلم دیگران. چیز جدید و بهتری ندارم.
آرزوی توفیق برای شما دارم
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست[/quote]
سلام بر دوستان
این بیتی که از حافظ فرمودین خیلی زیباست.ئر واقع طعنه ای هست به کسانی که از راه عقل به سراغ درک جهان،عشق،خدا و ... میرن.تو بیت دیگه ای از همین شعر حافظ میگه:
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی///////////////////ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
در این بیت گفته میشه که مخاطب حافظ،ابن سیناست.ابن سینا معمولا در اشعار قدما نماد عقل گرایی و تقریبا در تقابل با عرفان و شناخت از طریق دل هست.
...و این بحث رو گسترده تر میکنه.تا به حال سوال من این بود که دلبل رجحان عرفان اسلامی بر عرفان هندو چیه،حالا با مطرح شدن این بیت ها از حافظ سوال پیش میاد که عقل و علم به حقیقت نزدیکتره یا قلب و عشق؟در طول تاریخ کدوم وسیله بهتر جواب داده؟
از روی کامنت ها تقریبا مشخصه که نظر دوستان چیه...مثلا مادرم،maryamyavary و saeidborji احتمالا نظرشون به نظر عرفا راه دل و یقین نزدیکتره چون بحث رو با ابیاتی از بزرگان و همچنین حرفایی عارفانه پیش میبرن.ein riech و akhshurush هم به نظرم بیشتر نظرشون به سمت فلاسفه و راه عقل و علم میل میکنه.البته نظر جنابmhdi saleh رو نمیدونم.
حالا خواهشم اینه از دوستان نظرات خودشونو بیشتر بسط بدن.
ببخشید که این تذکر رو میدم،اگه ممکنه بعد از اینکه شعر مینویسید نظر خودتون رو هم بگید،چون از بعضی از ابیات تفاسیر متفاوتی میشه کرد.
درود بر شما
آیا نموداری اصلا وجود خارجی هم دارد؟؟؟ ein
راستش منم نمودار کشیدن برای مبحث دلی به دلم نمی شینه
ببخشید که من فقط بلدم اونطوری که بلدم حرف بزنم . نه از اصطلاحات فقهی و علمی و ... .
اما کار عشق که نمودار نداره
اصلا حساب کتاب نداره
عاشق که باشی حساب گر نیستی
عقل گوید،شش جهت بسته ست ،بیرون راه نیست***عشق گوید،هست ،راه و رفته ام من بار ها
اگر چه این مسیر (نمودار) می تونه خط راهنمای خوبی باشه
اما همش نیست
خلاصش نکنید تو نمودارا
این قصه سر دراز داره[/quote]
یا
تو سر نای منی بی لب من ناله مکن. تا چو چنگت ،ننوازم ،ز نوا هیچ مگو
بهر اظهار است خلق این جهان. تا نماند رازحکمت ها نهان
کنت وکنزا، گفت، مخفیا ،شنو. گوهر خود، گم مکن،اظهار شو
مثنوی=راز حکمت
اما یک ریسمان مشترک بین همه آن تعاریف وجود دارد که باعث پذیرش اکثریت نسبت به فهم زیبایی می شود و آنهم حسی است که از زیبایی در انسانها پدیدار می شود.....
زیبایی نسبی = حس خوب و یا خنثی حد اکثری نسبت به چیزی = نداشتن حس تنفر حد اکثری نسبت به چیزی
اگه ریسمان مشترک لازمه پس باید ساده باشه تا اکثریت بفهمنش
همه که فقه و اصول نخوندن
اگه اسم این نمودارا ( که زیاد خوشم ازین کلمه نمیاد) ریسمان مشترکه
اگه همه باید ازش بهره ببرن پس چرا خوندنشون انقد سخته؟
من مثلا باید انقدفکر کنم بی من شدن یا عدم تعلق و غیره یعنی چی که کلافه بشم اگه ریسمان مشترکه پس چرا من بلدش نبودم؟
اما با نظر شما موافقم
احساس خوب احساس خوب احساس خوب ساده و میان بر و به قول شما مشترک احساس خوبی که وجدان آدم احتیاج به پانسمان نداشته باشه البته
شما کاملا درست می گویید که همه چیز نسبی است اما این موضوع منافاتی با رسم نمودار ندارد . به قول شما هزاران اعتقادات وجود دارد که همه شان مدعی حق هستند ولی به نظر می رسد لازم است برای زندگی بهتر یک اصول و نمودار نسبی وضع شود که آن اصول اکثر اعتقادات را در خود جا دهد. بعنوان مثال هرکسی به لحاظ زیبا شناسی تعریفی از زیبایی دارد و همه تعاریف می تواند درست باشد اما یک ریسمان مشترک بین همه آن تعاریف وجود دارد که باعث پذیرش اکثریت نسبت به فهم زیبایی می شود و آنهم حسی است که از زیبایی در انسانها پدیدار می شود ممکن است هرکسی یک چیزی را زیبا بداند ولی حس همه نسبت به زیبایی یکی است واگر کسی چیزی را زیبا بداند که اکثریت آنرا در تضاد زیبایی ببیند و حس خوبی به آن نداشته باشند قطعا مورد پذیرش نخواهدشد مثل سر بریده شده انسان شاید کسی یا گروهی آنرا صحنه ایی زیبا بداند حتی به لحاظ اعتقادی ولی اکثریت انسانها حس خوبی نسبت به این صحنه ندارند و مورد پذیرش نیست پس سر بریده زیبایی نیست حتی اگر برای گروهی زیبا باشد نمودار زیبایی اینگونه رسم می شود
زیبایی نسبی = حس خوب و یا خنثی حد اکثری نسبت به چیزی = نداشتن حس تنفر حد اکثری نسبت به چیزی
مولانا شخصیتی جهانی است که چه در زمان حیات و چه بعد از مرگ مورد قبول و احترام طیف گسترده ای از انسانها با علایق - اعتقادات - و مذاهب مختلف بوده و هست و تنها دلیل آن اینست که او به همین نقطه اشتراکات و ریسمان مشترک رسیده که مورد پذیرش حداکثری می باشد .
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
درود
به نظرم غیرممکنه که ما یه مسیری رو مشخص کنیم و بگیم که هرکسی برای رسیدن به رستگاری باید از این طریق عبور کنه...فکر میکنم این مسیری که دوستمون فرمودن فقط برای قشر خاصی از مردمه یعنی عرفا یا صوفیان...
کارگران زیادی تو کشور شوروی بودن که به خاطر کشور و جامعه و خونوادشون کارهای سنگینی رو انجام میدادن و زیر اون کار تلف میشدن...من به این میگم فداکاری با خلوص بالا...همون بی من شدن.خیلی از این کارگرا به خدا هم اعتقاد نداشتن.ایراد اصلی من به این نمودار اینه که بخش قابل توجهی از مردم رو شامل نمیشه.
[quote='host']نقل قول از thesaurus:هیچگاه دوست ندارم کسی مجبور به پیروی کردن بکنم همون طور که اسلام و همچنین همه ادیان الهی با اجبار کردن مخالفن.
ما باید به این باور برسیم که میتونیم همه انسانها با عقاید مخالف در کنار هم زندگی کنند[/quote]
ممنون بابت جواب قشنگتون
بله،موافقم...آدما با عقاید مخالف میتونن در کنار هم زندگی کنن.اما منظور من چیز دیگه ای بود...اگه بخوایم با دیدگاه عرفانی به زندگی نگاه کنیم؛حداقل با دو دیدگاه روبرو هستیم...دیدگاه خداگرایانه و دیدگاه انسان محوری...اولی رو در عرفان اسلامی و دومی رو در عرفان هندی میتونیم ببینیم...سوال من این بود و هست که شما با کدوم دلیل و مدرک اولی رو به دومی ترجیح میدین؟با چه استدلالی اولی رو به حقیقت نزدیکتر میدونید؟
[quote='Ein Reich']در زمینه اعتقاد درست و غلط وجود ندارد،ناسخ و منسوخ هست اما درست و غلط خیر...اعتقاد یک مقوله نسبی ست.[/quote]
اتفاقا من فکر میکنم در زمینه اعتقاد،درست و غلط وجود داره،اما درست و غلط مطلق وجود نداره...
یعنی ما میتونیم برای یک شرایط مکانی و زمانی خاص اخلاقیات و قوانینی تعیین کنیم و بگیم که هرکسی تو این چارچوب بود خوبه،کسی که از این چارچوب خارج شد مجرم یا گناهکاره...ولی نمیتونیم به نظرم اخلاقیاتی رو تعریف کنیم و بگیم که در هر زمان و مکانی جوابگوی نیازهای مردم هر جامعه ای هست.
[quote='maryamyavari']ببخشید که من فقط بلدم اونطوری که بلدم حرف بزنم . نه از اصطلاحات فقهی و علمی و ... .[/quote]
...و دقیقا زیبایی کارتون به همینه!