قرآن کریم
امتیاز دهید
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده میشود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلیاند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظتشده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کریم
1- آیا دوستان وقتی کتابی مطالعه می کنید و بعد می خواهید درباره آن نظر دهید فقط اشاره به قمستهایی از کتاب می کنید و آنهایی رو که دوست دارید یا دوست نداشته اید به عنوان کل پیام کتاب معرفی می کنید ؟! یا نه آنچه را از کل کتاب فمهیده اید و منظور و مفهوم پیام نویسنده را مورد نظر قرار می دهید ؟
2- شما به عنوان یک انسان برای ادامه بقا نیاز به غذا خوردن دارید و البته می دانید که برای مصرف یک وعده غذای شما چه اتفاقات وحشتناک و بدی می افتد مثل نابود کردن دیگر حیوانات - گیاهان - محیط زیست - منابع آبی و ... اما اگر شما بعنوان یک انسان اصلاح گر در دنیا بخواهید وقت و انرژی مصرف کنید تا به خواسته های بر حق خودتون برسید و دنیاتونو آباد کنید الزاما باید دست به چنین ویرانی هایی بزنید تا آبادی بیشتر فراهم شود تازه شما مجبورید چیزی هایی رو نابود کنید که هیچ زیانی برای شما نداشته و سد راه شما نبوده اند
3- حال سوال اینجاست که شما چگونه انتظار دارید دینی یا هر روشی دیگری بخواهد دست به اصلاح بزند بدون انجام هیچ هزینه ای . شما در همین زمان خودمان هم با تمام امکانات موجود می بینید چنین عمل شدنی نیست . و وقتی به تاریخ صدر اسلام نگاه می کنید کامل روشن و واضح نقش دین اسلام در اصلاح جامعه عرب و حتی دیگر جوامع مشهود است
4- البته من نظرم با خیلی از کسانی که طرف دار دین اسلام هستند فرق می کنه و معتقدم ما نتوانسته ایم این دین را با شرایط زمانی و مکانی تطبیق دهیم و ماندن در همان نسخه ابتدایی موجب این همه انحرافات و کج روی ها شده مضاعف بر آنکه در خود برداشت از دین نیز اشتباهات فاحشی رخ داده است
5- دین اگر به عنوان اخلاق بدانیم و قرآن را کتابی که مفهوم و روح کلی آنرا آموزه های انسان دوستی بدانیم دیگر به اشکالاتی که مد نظر برخی از دوستان است برخورد نمی کنیم خدا دشمنی را با کسانی خواسته که مانع این صلح و دوستی باشند ولی متاسفانه مسلمانان هرکه را با عقاید خودشان که بیشتر آنها زائیده افکار و برداشتهای غلط خود از قرآن است را دشمن خود می دانند و دست به اشتباهاتی این چنینی می زنند
و (به یاد آر) موقعی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: «من با شما هستم؛ کسانی را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم دارید! بزودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم؛ ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید!
النسا 89 :
آنان آرزو میکنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید. بنابر این، از آنها دوستانی انتخاب نکنید، مگر اینکه (توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمایند. هرگاه از این کار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضدّ شما ادامه دهند،) هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید! و از میان آنها، دوست و یار و یاوری اختیار نکنید!.
التوبه 5 :
(امّا) وقتی ماههای حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید؛ و آنها را اسیر سازید؛ و محاصره کنید؛ و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است
دوستان کافر یا آتئیست مراقب خود باشید.(نماز و زکات هم که برپا نمی دارید که امیدی باشد)
در آیه ی 20 سوره مزمل
إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَکَ وَاللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ
همانا پروردگار تو می داند که تو و طائفه ای از کسانی که با تو هستند نزدیک به دو سوم شب و نیم آن و ثلث آنرا بر می خیزی و الله شب و روز را مقدر کرده است، می داند که آنرا هرگز نخواهید شمرد پس بر شما بازگشت نمود
نکته ی اول این آیه این است که "تحصوه" را نباید "تحصوها" خواند.چه آنکه به ضمیر مفرد باز می گردد و نه مثنی. فلذا اطلاق آن به لیل و نهار اشتباه است به نظر بنده. البته خدا داناتر است ولی مساله ای بود که به نظر بنده رسید. شاید هم اشتباه می کنم. خوش تر آن میدانم که ضمیر؛ به قیام باز گردد. پس "هرگز نمی توانید اندازه ی شب وروز را حساب کنید" احتمالاً نادرست است. چرا که شب و روز می شود تحصوها و نه تحصوه.
نکته ی دوم معنای احصاء است. راغب مى گوید کلمه (احصاء) به معناى تحصیل با عدد و بدست آوردن با شماره است و در اصل از (حصا:ریگ ) گرفته شده، چون عرب جاهلیت، هر چیزى را مى خواست بشمارد بوسیله ریگ مى شمرد، همچنانکه ما با سرانگشت خود مى شماریم. فلذا حساب کردن نیست. شمردن است.
نکته سوم اینکه فتاب علیکم به معنای بازگشت نمودن است و نه بخشیدن. بخشیدن غفران است و توبه یعنی بازگشت. از همین رو هست که کسانی که توبه پذیری خداوند را همان بخشیدن گناه می دانند اشتباه می کنند.
حال ترجمه ای که بیشتر مد نظر بنده است چنین است.
همانا پروردگار تو می داند که تو و طائفه ای از کسانی که با تو هستند نزدیک به دو سوم شب و نیم آن و ثلث آنرا اقامه می کنی و الله شب و روز را مقدر کرده است، می داند که هرگز نخواهید شمردش (اقامه هایتان را) پس بر شما بازگشت نمود.
من نیز چون شما باور دارم سیاست نقش زیادی در این موضوع داره مشکل هم همین جا هست دین های مصری و سومری و ...... خوشبختانه منسوخ شدند و دیگر امروز کسی زئوس را نمی پرستد یا برای آمون قربانی نمی برد مسلما اگر این دین ها امروزه زنده بودند و در سیاست نفوذ داشتند صد ها ایراد اخلاقی و علمی از آنان گرفته می شد (به باور من دینی وجود ندارد که بتوانند با علم و ... جور در بیاید) مشکل من همین اثر سیاسی بزرگ و به باور من مخرب است
البته به شخصه فکر می کنم وجود اثر بدی که گذاشته باعث چنین برداشتی شده است
قرآن یک کتاب ادبی هست من نیز شکی در آن ندارم لحن آهنگینی دارد و در قالب تمثیل و داستان روایت خودش رو بازگو میکند روایت هایی به باور من بعضا غلط با واژه هایی زیبا بیان شدند مثنوی معنوی هم از قرآن زیاد الهام گرفته و تمثیل های جالبی از روایت های اسلامی در خود جای داده
اگر بحث عرفانی و ادبی هست با تعریفی که مولانا از قرآن و اسلام داره من حرفی ندارم روایت هایی چون موسی و شبان پیام هایی دارند انسانی و اخلاقی
من خودم به شخصه وقتی نوجوان بودم زیبایی این داستان ها رو درک می کردم البته الان به مرحله رسیدم که این داستان ها دیگر برایم زیبا نیستند زیرا اشخاصی که مثنوی معنوی و دیوان شمش مولانا برای تمثیل استفاده میکنه دیگر برایم قابل حس و لمس نیستند
من تا حدی مثل رازی فکر میکنم وی معتقد بود بخش زیادی از قرآن دارای پیام های اخلاقی هست و بخشی از اون باعث تبعیض میشه و رازی موافق برخی آیات نبود وی معتقد بود بخش اخلاقی قرآن صرفا یک سری پیام های عمومی است که انسان پیش از اسلام نیز به آن دست یافته بود و دلیلی ندارد آن موارد را تافته جدا بداند وی معتقد بود انسان دیگر به آن درجه از بلوغ فکری رسیده است که برای برخی از پیام های اخلاقی عمومی، نیازی به اینگونه کتابها دیگر نیست
فکر میکنم اثر اسلام امروزه در جهان بسیار بسیار بسیار بیشتر از تعدادی داستان و اشعار عرفانی باشد که صرفا از داستان های قرآنی الهام گرفته است و نویسنده و شاعر حرف و تفسیر خودش را از بیان یک شخص دینی بیان کرده است
وَاللَّهُ یقَدِّرُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیکُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
الله است که اندازه ی شب وروز رامشخص می کند و می داند که شما هرگز نمی توانید اندازه ی شب وروز را حساب کنید پس بر شما بخشید !! پس تا آنجا که امکان دارد قرآن بخوانید
آیه 30 سوره مزمل یک آیه مدنی هست و در ابتدای بعثت به ادعای مسلمین نازل شده است بیشتر سوره هایی که دارای مفاهمیم اخلاقی هستند مکی هستند
علت اصلی مخالفت من با نگاه دینی این هست که گاهی دیندار آنقدر علاقه به دین خود دارد که چشمش را بر روی امور دیگر می بندد و هنگامی که ظلمی را دید سکوت می کند تا دینش در نگاهش خدشه دار نشود
حرف من بیشتر مربوط به حوضه کاربردی اسلام بود می دانیم اسلام دینی سیاسی است و در همه امور قضایی و حقوقی و روابط و....... نظر داده است
من نمیفهمم که شما کجای این کتاب چیزی بر خلاف عقل و قلب میبینید!؟
کجای این کتاب طلم میبینید؟
احتمالا در حکم قصاص.. یا سنگسار..
همه ی اینهارو کنار بذارید...
خدا رو ایا عادل میشناسید؟
خدا رو ایا به عنوان یک حامی محکم و همیشه دل نگران انسان، میبینید؟
و اگر خدا رو با این خصوصیات متبادر و ابتدایی بشناسید :
همین کافی نیست برای وجود داشتن حتمی یک پیامبر و یک کتاب از طرف خداوند همیشه دل نگران ما؟
لطفا موضع شکتون رو واضح تر بیان کنید بحث خوبیه و کمترین تاثیرش بالا رفتن اطلاعات هست هرچند که تاثیری در اصل عقاید هیچ کس نداشته باشه.
درباره ی تبعیض متأسفانه حرف شما درسته؛ من علت تنفر رو می خواستم بگم. علت تنفر به نظر من در 90 درصد موارد سیاسیه؛ به نظر شما اگه اسلام یک دین زنده و پراثر در سیاست امروز جهان نبود آیا کسی میتونست ازش متنفر باشه؟ آیا کسی پیدا
میشه که مثلاً بگه من از دین شمن ها یا زروانیسم بیزارم؟ مسلماً توی دنیای امروز کسی مثلاً به زروانیسم اهمیت نمیده و اصلاً کاری به این دین نداره؛ بنابراین تنفر از اسلام و کتابش (تنفر به عنوان یک پدیده ی اجتماعی) بیشتر به سیاست برمیگرده تا به اصل
دین؛
میدونم که شما محتوای این کتاب رو قبول ندارید چون این کتاب رو خوندید. خب من هم پیشتر در جای دیگه ای گفتم که درباره ی مباحث حقوقی قرآن، لااقل برای من، اشکال وجود داره. اما محتوای این کتاب فقط مباحث حقوقی نیست. عرفان و اخلاق و داستان و
تمثیل هم هست. من درباره ی مباحث تاریخی و حقوقی نمیخوام و نمیتونم بحث کنم چون تخصصش رو ندارم. البته تا 4 سال پیش تاریخ رو دست و پا شکسته میخوندم اما همون موقع رهاش کردم. من بیشتر ادبیات رو دوست داشتم و دارم و مطالعه کردم و قرآن
رو با مثنوی و در کنار مثنوی میخونم چون این دو کتاب هم از نظر محتوا، هم از نظر شیوه ی بیان و هم از نظر زیبایی ادبی شبیه یکدیگرند و البته تأثیر قرآن بر مثنوی کاملاً آشکاره؛ اگه شما بخواید درباره ی جنبه ی ادبی قرآن و مباحث عرفانی و پند و حکمتها و
آموزه های عملی این کتاب بحث کنیم من مشکلی ندارم(در واقع قصدم این بود که زیر همین کتاب مطالبم رو بنویسم ولی ظاهراً الان وقتش نیست.) اما درباره ی تاریخ و حقوق چون تخصص ندارم نمیتونم بحث کنم. (امیدوارم اسم این کار رو فرار از بحث نذارید! در
فرصت مناسب حتماً به این دو بخش هم خواهم پرداخت)
گفتید که مطهری و شریعتی چنین و چنان کردند. من کاری به حرفای اونا ندارم. نقل قولم از مطهری صرفاً به خاطر این بود که تکفیر نشم! من خودم به حرفی که زدم رسیدم و بهش اعتقاد دارم و برهانم برای این حرف هم آیه ای توی سوره ی اسراء هست «و
لا تقف ما لیس لک به علم...» و البته آیات دیگه ای که برای پرهیز از اطاله ی کلام بی خیالشون میشم.
درباره ی اینکه آیا خوندن قرآن برای آرامشه یا نه؟ با وجود اینکه نمیخوام اینجا درباره ی موضوعات شخصی صحبت کنم ولی خیلی خلاصه میگم که من بعد از طی کردن یک مسیر طولانی از سرحد آتئیسم تا دینداری به سبک کانت و اسپینوزا به نقطه ی کنونی
رسیدم. من دلایل خودم رو دارم اما آرامش اصلاً جزو اولویت هام نبوده و صرفاً نتیجه ی طبیعی پذیرفتن اسلام و خوندن قرآن بوده؛
راستی دوستان مسلمان؛ ازتون خواستم بشینید قرآن بخونید و قرآن رو مهجور نگذارید ولی ظاهراً حرفم رو در حد یه توصیه دیدید در حالی که خیلی بیشتر از یه توصیه است. آیه ی آخر سوره ی مزمل رو با دقت بخونید و به عبارتهای "فتاب علیکم" و "فاقرءوا ما
تیسر منه" و "فاقرءوا ما تیسر من القرآن" دقت کنید. اونوقت بهتر به منظور من پی خواهید برد.
در میان سخن خود نوشتید "این جمله ای که الان گفتم رو.......... مرحوم مرتضی مطهری هم پیشتر گفته بود!"
خوب به عقیده شخصی من این برداشت دلبخواهی شما از قرآن است نه چیزی که در محتوای دینی که نامش اسلام است.
مرحوم مطهری و شریعتی در امروزی کردن اسلام تلاش بسیار کردند البته عیب این روش این هست که همیشه قدمی رو به عقب است ابتدا چیزی اختراع می شود اول انکار می شود بعد با آن مبارزه می کنند و بعد می گویند در دین بوده است با این روش نمی شود مستقیم به حقیقت دست یافت و باید لقمه را دور سر چرخ داد
خودم به شخصه به این موضوع رسیدم که انسان ها چه دیندار چه بی دین می توانند دست به جنایت بزنند ولی چیزی که باعث می شود انسان های خوب دست به جنایت بزنند دین هست
آموزه های مذهبی امروزه بخش زیادی از قوانین قضایی و حقوقی و سیاسی ایران است که من به عنوان یک شهروند ایرانی در تلاش برای تغییر آن هستم و فکر می کنم نشانه رفتن اصل کتاب با استدلال بهترین روش است
دوست عزیز احتمالا برای رسیدن به نوعی تعریف از آرامش قرآن می خوانید و مسلمان هستید من نه حقی دارم و نه به خود اجازه می دهم شما را قضاوت کنم این احساس به خود شما مربوط است البته من به شخصه نمی توانم با شنیدن صدای الله اکبر احساس آرامش کنم .............
شاد باشی:x
[edit=simin]1393/03/31[/edit]
کامنت شما را با دقت خواندم و متوجه تنش در میان نظرات دیگر دوستان و کاربران شدم
با خواندن نظرات شما چند مطلب به ذهنم رسید البته برخی از آنها ارتباط مستقیم با کلام شما ندارد و از مطرح کردن آن پوزش می خواهم
به عنوان یک آتئیست متوجه تبیعض شدم ....................
در مورد مثالی که زدید با شما موافق نیستم زیرا منتقدین قرآن استدلال های خود را متوجه آیات قرآن می کنند نه روش تدریس پیامبران در مثال شما عده زیادی نمره قبولی را نمی گیرند و محتوای کتاب را متهم می کنند در حالی که منتقدین می گویند حتی در زمان پیامبر نیز این ایرادها و نمره رد گرفتن ها بسیار بوده است و ادامه پیدا کرده است
حتی امروزه نیز در میان اقوام مختلف مسلمان و در میان تاریخی حدود 1400 ساله این چرخه های بسیار بسیار خون بار تکرار شده است
در کل منتقدین بیشتر خود آیات را هدف قرار می دهند یا پیامبران
در واقع وقتی داعش یا دیگر گروه های اسلام گرا دست به کاری وحشتناک می زنند امثال من آیاتی از قرآن و سیره پیامبر را یادآور می شوم و عرض میکنیم این گروه ها بر اساس اعتقاد خود و چیزی که علنا در قرآن نوشته شده و در سیره پیغمبر اسلام است عمل کرده اند
دوست عزیز من و شما بارها و بارها شاهد بحث های کم و بیش مشابه بوده ایم در برخی از این بحث ها علنا آیه های قرآن با ذکر مشخصات و شان نزول مطرح می شده است
طبق برداشتی که من از تاریخ دارم در طول تاریخ اسلام در جهان دین اثرات منفی بیشتری داشته تا مثبت و این نشون میده که خود محتوا با ایرادهای جدی رو به رو هست که البته نقد اصلی من خود محتوا است
من یکبار قرآن را با ترجمه فارسی از ابتدا تا انتها خواندم آنرمان 17 ساله بودم و تصورم این بود آیاتی که می خوانم بی عیب و نقص هستند و کاملا انسانی و عقلانی هستند آیاتی که هیچ شکی در آن نمی توان برد درست وقتی مثلا میگیم 2*2=4 هست، ولی با خواندن قرآن شک های من شروع شد ..........
در مورد آموزگار که گفتید من موضوع دیگری نیز به ذهنم آمد شاید گاهی با برداشت از دین سخن شما مربوط باشد نه صرفا شیوه درست تدریس
گاهی می شود از دین مسیحیت قرون وسطی آن برداشتی را کرد که همه می دانیم و گاهی برداشتی امروزی که حتی در آن نیز ازدواج همجنس گرایان نیز در برخی فرقه های مسیحی مجاز است در اینجا دیگر هیچ اهمیتی ندارد اصل محتوا چه بوده است (مثلا در قرآن گفته ما آنرا به زبان عربی شیوا و رسا به شما عرضه کردیم "نقل به مضمون") و تفسیر سلیقه ای اهمیت پیدا میکند
[edit=simin]1393/03/31[/edit]
کاربران محترم آوردن نقل قول طولانی موجب حذف دیدگاه می شود. آوردن یک سطر از نقل قول کاربر قبلی کافی است. لطفا این مورد را رعایت فرمایید.