قرآن کریم
امتیاز دهید
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده میشود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلیاند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظتشده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کریم
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا
قطعاً یگانه و ملائکش بر پیامبر وارد میشوند، ای مؤمنان بر او وارد شوید و تسلیم باشید تسلیم بودنی «الأحزاب/56»
(اینجا نیز از هیچ ترجمه ای در قرآنهای بازاری، این معنی فهم نمیشود.)
«خدایا اندر آ جان محمّد *** و هر که باشد از آن محمّد»
بر وجود پیامبر وارد شوید و "تسلیم" او باشید و از او پیروی کنید. که یگانه بر او وارد شده و در اوست پس در او یگانه را دیدار خواهید کرد و به وصلش میرسید.
همانطور که مولانا میگوید:
مسجدی کاو اندرون اولیاست *** سجده گاه جمله است آنجا خداست
در مسجد دل اولیاء باید سجده کرد و سر به خاک زد و "تسلیم" شد در برابر اراده ی اینان. و غیر از این شرک است.
سلاطین و اولیای زمان را دریابیم که "محمدواران" و "علی واران" زمانند. "امامان زنده"
همانطور که حضرت علی را "سلطانِ" عارفان مینامند.
بر آنها وارد شویم وگرنه اسیر زمان-مکان و گذشته و آینده ایم و در زندان دهر، مبتلای به نابودی میشویم و مشمول "خسران عصر" هستیم.
اصلا هدف از خلقتمان جز همین نیست که آن "گنج مخفی" را دیدار کنیم. و جز دیدار او، هر تلاشی عبث است. و هر علمی، جهلِ مرکب است.
مردم مردگانند که جز در وجود این اولیاء الهی زنده نخواهند شد.
شیخ بهایی:
علم نبوَد غیر علم عاشقی *** مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث *** هست از تلبیس ابلیس خبیث
...
هر که نبوَد مبتلای ماهرو *** اسم او از لوح انسانی بشو
...
دل، که فارغ شد ز مهر آن نگار *** سنگ استنجای شیطانش شمار
این علوم و این خیالات و صور *** فضله ی شیطان بود بر آن حَجَر
«یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ »
ای گروه جن و انس اگر میتوانید که نفوذ کنید از کرانه های آسمانها و زمین،
پس نفوذ کنید،
نفوذ نمیکنید جز به سلطانی «الرحمن/33»
(این ترجمه بنده است.)
"نفوذ"؛ خروج از جایی، به آن سوی آنجا است. یعنی از جایی به فراسوی آن. از آسمانها و زمین به سلطان. از مکان-زمان به سلطان.
اگر میخواهیم که از قلمرو مکان-زمان خارج شویم، نمیتوانیم، مگر آنکه به وجود "سلطان" و "حجت" و "امامی" وارد شویم.
او دیگر نه در گذشته است و نه در آینده بلکه از زمان فرارفته و وارد عرصه ی "حال" شده است.
او در حال است و هرکه بر او وارد شود "اهل حال" میشود.
جز به یاری امامی که از این مکان-زمان خروج کرده است امکان رهایی از بند مکان-زمان و روزمرگی و بیهودگی را نداریم.
امامی که در زمان نیست بلکه بر زمان است : امامِ زمان
از هیچ ترجمه ای در قرآنهای بازاری، این معنی فهم نمیشود.
واقعا که قرآن احسنُ التفسیر است. نیاز به پرانتز و توضیح هم ندارد برای اهلش!
قرآن، کتابِ وجود است. اگر "خود" را بخوانیم، قرآن را خوانده ایم. و قرآنِ عربی را هم تصدیق میکنیم.
آنهایی که فهمِ قرآن را مشروط به مطالعه ی کتابهای تاریخی و فراگیری علوم مدرسه ای و حوزوی میدانند، شاید فراموش کرده اند که اولین کسی که قرآنِ وجودش را خواند، محمّدی بود که بیسواد بود!
مولانا هم این آیه را آورده در مثنوی که به تازگی دیدمش:
مشعرالجن سوره ی رحمان بخوان *** تستطیعوا تنفذوا را باز دان
...
هین که اسرافیل وقتند "اولیاء" *** مرده را زیشان حیاتست و نما
متن کامل در سایت گنجور
از عزیزانِ مولانائی خواهشمندم که این داستان را شرح مختصری کنند.
قرآن و تفسیر به رأی
گفته میشود که قرآن را به رأی خود تفسیر نمودن خطا و حرام است. بهتر است که «تفسیر به رأی» را معنا کنیم.
در قرآن چندین آیه وجود دارد که مؤمنان را امر به تفکّر و تعقّل و تدبیر درباره ی آیات میکند. چنین امری مسلماً منجر به استنباط های شخصی از آیات میشود که چه بسا بدیع و بدعت باشند. سیر انفس نمودن در آیات قرآنی از امور واجب برای مؤمنان است که به برداشت های کاملا خصوصی میانجامد. آیا این تفسیر به رأی است؟
در غیر اینصورت منظور از تفسیر به رأی نمودن به عنوان یک خطا و گناه بزرگ و بلکه یک جرم چیست؟ آیا مکاشفه در اسرار و حقایق قرآنی جرم است و مسلمانان بایستی تا ابد همان تفاسیر کهن از چند مفسّر قرون اولیه ی اسلامی را به عنوان حقیقت نهائی بپذیرند و لذا قرآن را بعنوان «کتابِ خواندن» و تفکر نمودن تعطیل نمایند و فقط برای آوازه خوانی و استخاره و بوسیدن و امور اموات بکار برند؟ مسلما چنین نیست و امروزه بیش از هر زمانی مسلمانان نیازمند تفکر و مکاشفه و تحقیق در آیات قرآن هستند و تا معضله ی موسوم به «تفسیر به رأی» برطرف نشود، شهامت اندیشیدن در قرآن از بین رفته و قرآن تا ابد مهجور افتاده و مسلمانان هم بایستی «حقوق بشر» و علوم غربی را آئین خود سازند همانطور که ساخته اند زیرا تفسیر به رأی حرام است![/quote]
نگاه بسیار زیبا و جالبی بود در مورد تفسیر به رای. ممنون.8-)
بهر بینش کرده ای تاویلها
مثنوی - دفتر سوم
هر تفسیری که از روی پلیدی درون و هوای نفسانی صورت گیرد،آن تفسیر به رای است.
کرده ای تأویل،حرف بِکر را
خویش را تأویل کن،نی ذکر را
بر هوا تأویل قرآن میکنی
پست و کژ شد از تو معنیِ سنی.
دفتر اول
مولانا برای تفسیر قرآن دو راه پیشنهاد کرده:
یکی تفسیر قرآن به قرآن و
دیگر استفاده از محضر پاکانی که از فرط ٱنس با قرآن به حقیقت آن راه یافته باشند.
البته این ٱنس،ٱنس لفظی و ظاهری نیست،بلکه روحی و اخلاقی است.
راه نخست از آنِ برگزیدگان است،
راه دوم به عموم طالبان قرآنی تعلق دارد.
قول حق را هم ،زحق تقیسر جو
هین مگو ژاژ از گمان ،ای سخت رو.
دفتر ششم
معنی قرآن ،زقرآن پرس و بس
وز کسی آتش زده ،اندر هوس
پیش قرآن گشت ،قربانی و پست
تا که عینِ روح او قرآن شده ست
روغنی کو شد فدای گُل به کل
خواه روغن بوی کُن،خواهی تو گُل.
دفتر پنجم
«این کتابی است که به واسطهٔ آن، مومنان هدایت میشوند و کفار هم گمراه شده و منافقان رسوا می گردند»
دان بدین قرآن ،بسی گمره شدند
زین رسن ،قومی درون چَه شدند
زین رَسن را،نیست جرمی ای عَنود
چون ز تو سودای سَر بالا نبود.
مولانا
تفکر در آیات قرآنی همان تفسیر به رأی میباشد و نه تنها امری حرام و جرم نیست که امری واجب است.
ولی آنچه که خطا و بلکه جرم میباشد تحمیل برداشت های خصوصی خویش از قرآن به دیگران است و این تفاسیر را به خدمت اراده ی به قدرت و سلطه گرفتن می باشد و فسخ نمودن دین خدا و تبدیل آیات و احکام.
به یاد داشته باشیم که فقه و عرفان اسلامی تماماٌ مدیون تفسیر به رأی متفکرینی چون شیخ مفید، شیخ بهائی، مولای رومی، عین القضاة همدانی و امثالهم می باشد. آری آنچه که حرام و بلکه شیطانی می باشد اینست که بیائیم یک مقصد پلیدی را بواسطه ی تفسیر قرآن لباس دین بپوشانیم از همان نوعی که در صدر اسلام بواسطه ی دستگاه اموی صورت گرفت و هنوز ادامه دارد.
بی تردید یک محک راستین و خدشه ناپذیر برای درستی یک تفسیر همواره وجود داشته است و ٱن اینکه هر تفسیر و برداشتی از قرآن که منجر به مخدوش کردن امری واجب و حلال کردن امری حرام شود برداشتی شیطانی است.
اگر بگوییم تفسیر به رأی حرام است به آن معناست که تفسیر به عقل حرام است و همه ی برداشت های ما از قرآن که منجر به حلال کردن دروغگویی و ربا و زنا و شرابخواری و قمار و مال مردم خواری و ستم و اکراه در دین شود تفسیری ناحق است. وعلاوه بر این خود خداوند همه را آزاد گذاشته تا هر برداشتی از قرآن بنمایند و می فرماید «این کتابی است که بواسطه ی آن مؤمنان هدایت میشوند و کفار هم گمراه شده و منافقان رسوا می گردند» و این حاصل تفاسیر گوناگونی است که از قرآن نصیب انواع مردمان می شود.
هر تفسیری که موجب عمل حرامی گردد باطل است چه به رأی باشد و چه به حدیث و تاریخ.
دایرة المعارف عرفانی- جلد دوم- صفحه 231
قرآن و تفسیر به رأی
گفته میشود که قرآن را به رأی خود تفسیر نمودن خطا و حرام است. بهتر است که «تفسیر به رأی» را معنا کنیم.
در قرآن چندین آیه وجود دارد که مؤمنان را امر به تفکّر و تعقّل و تدبیر درباره ی آیات میکند. چنین امری مسلماً منجر به استنباط های شخصی از آیات میشود که چه بسا بدیع و بدعت باشند. سیر انفس نمودن در آیات قرآنی از امور واجب برای مؤمنان است که به برداشت های کاملا خصوصی میانجامد. آیا این تفسیر به رأی است؟
در غیر اینصورت منظور از تفسیر به رأی نمودن به عنوان یک خطا و گناه بزرگ و بلکه یک جرم چیست؟ آیا مکاشفه در اسرار و حقایق قرآنی جرم است و مسلمانان بایستی تا ابد همان تفاسیر کهن از چند مفسّر قرون اولیه ی اسلامی را به عنوان حقیقت نهائی بپذیرند و لذا قرآن را بعنوان «کتابِ خواندن» و تفکر نمودن تعطیل نمایند و فقط برای آوازه خوانی و استخاره و بوسیدن و امور اموات بکار برند؟ مسلما چنین نیست و امروزه بیش از هر زمانی مسلمانان نیازمند تفکر و مکاشفه و تحقیق در آیات قرآن هستند و تا معضله ی موسوم به «تفسیر به رأی» برطرف نشود، شهامت اندیشیدن در قرآن از بین رفته و قرآن تا ابد مهجور افتاده و مسلمانان هم بایستی «حقوق بشر» و علوم غربی را آئین خود سازند همانطور که ساخته اند زیرا تفسیر به رأی حرام است!
وکل شی أحصیناه فی امام مبین
از پروردگار پرسیدم:«چرا مرا آفریدی؟»
پاسخ گفت: برای اینکه همین سوال را بکنی.
کتاب "مصاحبه ای با آدم ها"