رسته‌ها
تاریخ تمدن اسلام و عرب
امتیاز دهید
5 / 3.2
با 15 رای
امتیاز دهید
5 / 3.2
با 15 رای
نقد و تحلیل از دو کتاب تاریخی: تاریخ تمدن اسلام نوشته جرجی زیدان و تاریخ تمدن عرب نوشته گوستاو لوبون فرانسوی

بدیهی است که سرگذشت اسلام و تمدن آن همراه با تجزیه و تحلیل‌ها همه‌جانبه علمی و تحقیقات تاریخی در کتاب «تاریخ تمدن عرب» که شاید کتابی است که در راه نشان دادن سیمای واقعی تمدن اسلام و شناخت چهره قوم عرب نوشته شده و نخستین گامی باشد که مؤلف آن گوستاو لوبون تمدن‌شناس و طبیعی‌دان، جامعه‌شناس و پزشک، محقق و مورخ و نویسنده بزرگ فرانسوی در تحقیقات عمیق خود پیرامون تمدن عرب پس از استقصاء تمدن‌های بشری برداشته، مطالعه می‌شود. اما اگر کسی بخواهد عمیق‌تر باشد و نزدیک‌تر بنگرد، باید به مطالعه کتاب «تاریخ تمدن اسلام» تألیف جرجی زیدان نویسنده مبتکر باید بپردازد و سودهای فراوانی از آن خواهد برداشت؛ زیرا با مطالعه معلوم می‌شود با وجود اینکه این مورخ نامی از قواعد و قوانین کلی اجتماع و انسان‌شناسی، در راه شناخت روابط جامعه اسلامی با جامعه درهم انسانی و رابطه میان دین و تمدن که یکی از مسائل جدی علوم انسانی است، فراوان کمک گرفته و در حساس‌ترین زمینه‌های گوناگون مسائل مربوط به تمدن اسلام و ملت عرب به بحث و گفتگو پرداخته است. هادی خاتمی بروجردی در این کتاب به نقد و بررسی این دو کتاب پرداخته است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
422
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
شازده
شازده
1399/02/22

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تاریخ تمدن اسلام و عرب

تعداد دیدگاه‌ها:
65
[quote='Khwanirath']
حقوق مجرم باید رعایت شود، ولی بازپروی او به این بر می گردد که فرصتی برای باز پروری بزه دیده، گذاشته باشد یا نه. اگر فردی به قتل رسیده باشد، امکان بازپروری ندارد و در نتیجه چنین فرصتی برای قاتل هم نباید باشد. ریشه دیگری در مساوات. وقتی چشم کسی کور شده، اگر چشم دیگری برایش مهیا شد که شد، و اگر نه امکان بازپروری ندارد. فلذا در رعایت حقوق مجرم نیز بایستی عدالت را در نظر گرفت تا بین او و بزه دیده تفاوتی نباشد. اگر مجرم آسیب دیده ی اجتماع است، مقتول آسیب دیده ی کجاست؟ مجرم! وانگهی آسیب دیده ی اجتماع، مظلوم است. با این برداشت ناصحیح براحتی جای ظالم و مظلوم عوض می شود. همه ی انسان ها آسیب دیده ی اجتماع هستند ولی همه قتل مرتکب نمی شوند. فقط کسی که جرمی مرتکب شده، از اجتماع آسیب دیده؟ البته که نه! اینها توجیهات بزه روی داده شده است. مسلوب الاختیار دانستن مجرم، بیشتر به سر در برف کردن می ماند با مشاهده ی واقعیات.
قیاس بنده با مرحوم نیکدوست یا سهیلی یا آمنمار، مطایبه ی هشدار دهنده ایست. آن را به گوش جان می پذیرم و تلاش خواهم کرد که مراعات کنم. ولی سخن از رویکرد حذفی، یعنی دو دو تا چهارتای ذهنی بنده ایراد دارد. این امر ممکن است و عصمتی برای خود قائل نیستم. ولی این مسئله نیاز به اثبات دارد و ترجیح می دهم با عقل خشک به مصاف آن بروم. هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین
بله شما آرزوهایتان را مفروضات صحیح گرفته اید. وقتی می گویید جایگزینی حبس به جای اعدام، آرزوی "اخلاقی" همه ی ماست، یعنی نه تنها به این پیش فرض ناصحیح وزن می دهید، بلکه این امر را اخلاقی گرفته و در نتیجه ما مسلمانان را باورمند به امر غیراخلاقی می دانید. چرا جایگزینی حبس به جای اعدام آرزوی اخلاقی است؟ چون شما آن را اخلاقی می دانید نه بیشتر!
وقتی می گویید قصاص بازمانده انتقام خونخواهانه است، یعنی بدنبال جایگزینی مسئله عدالت به جای مسئله انتقام هستید. به شخصه تفاوتی بین عدالت و انتقام قائل نیستم و از منظر من انتقام، همان عدالت است. ولی وزندهی منفی به عدالت با بکار بردن واژه ای که در عرف، بار منفی دارد، نشان از صحیح دانستن فرض اولیه اخلاقی بودن حبس در برابر قصاص دارد. حال آنکه از منظر بنده و مسلمانان معتقد به نص، چنین نیست و کاملا صورت عکس دارد. چنان است که گویی دستان کسی را ببندید تا دیگری به او سیلی بزند.
بکار بردن اصطلاح "احساسات قبیله ای" برای فرهنگی که ادعای جهانشمولی دارد و در موارد عدیده این امر را به اثبات رسانده، صد البته ضد ارزش است. ممکن است شما چنین قصدی نداشتید و نیت خوانی نمی کنم. ولی برداشت من چیزی جز این نیست.
درکی هم از بخشش شاه و نبخشیدن وزیر پیدا نکردم. وقت بخیر
ببخشید که همانا آن بهتر است [/quote]
پروکروستس برای دادن جواز عبور از جاده ای که به آتن میرفت رهگذران را به خانه ی خویش میبرد و سه حالت رخ میداد، یا قد فرد اندازه ی تخت وی میبود
"...اگر قامت رهگذر کوتاه میبود آنگاه رهگذر را از سر و پای کش میکرد و کش میکرد تا قامتش با تخت برابر شود. در نتیجه کمر و کمرگاه رهگذر از هم جدا میشد و میمرد. او میخواست تا همه گان در قانن عدالت او همسان باشند...پروکروستس هیچگاه نمیخواست بیندیشد که تخت او نه تخت عدالت؛ بلکه تخت مرگ است"
عزیز اولا شرمنده اگر در کامنتهای قبلی یکم تند رفتم اما شما بهترین انسان تاریخ را هم بیاری بهش قدرت نامحدود بدهی حتما یک استالین و یا هیتلری و یا ... تحویل خواهی گرفت کدام انسانی میتواند بدون نظارت قانون و مردم و احزاب مخالف و انواع رسانه های آزاد که مو را از ماست می کشند وسوسه مال دنیا و بدنهای نازک نشود شما اگر همچین آدمی پیدا کردید خبر بدید به قولی دموکراسی کم ضررترین نوع حکومت است نه بهترین نوع حکومت
من واقعا تعجب میکنم که شما ملی گرا و منتقد لیبرالیسم هستین. چون کاملا افکارتون عین لبیرال هاست. یک ملی گرا واقعی باید سعی کنه خودش کشورشو بشناسه و الگوشو کشف کنه نه اینکه بیاد از خارج یک چیزی رو به ایران صادر کنه بدون زره‌ای تفکر که فلان چیز به روحیه ملت و به تاریخش میخوره اصلا؟ شما اگه ملی گرا میبودین الان نظام ایرانشهری رو قبول داشتین که ۲۵۰۰ سال است که ایران رو با اقتدار حفظ کرده. این تعلیمات ایرانشهری در نظریه سیاسی اسلام هم هست و دقیقا اسلام الگوی حکومتش را از ایران ساسانی الهام گرفته. چرا ما باید وقتی که یک سیستم حکومتی کارآمد داریم، باید به دمکراسی متوحش یونانی پناه ببریم؟
عزیزدل من اصلا نگفتم مقصر قرارداد ۱۹۱۹ و فرقه دمکرات بصورت کاملا مستقیم دخالت داشتن. من منظورم این است که خود هرج و مرج های به اصطلاح شما دوران آزادی و دمکراسی خودش باعث اتفاقات قحطی و قرارداد۱۹۱۹ و فرقه دمکرات شد. بنظرشما اگر حکومت قدرتمند مرکزی داشتیم قحطی میامد؟ قرارداد اجرا میشد؟ خود قرارداد بخواطر این مورد توافق قرار گرفت که دولت مرکزی ایجاد شه! فرقه دمکرات هم از هرج و مرج و اختلاف حزب بازی استفاده کرد. خود نخست وزیرای دمکرات ما عرضه نداشتن تا بتونن فرقه رو از بین ببرن. خود قوام باعث شد پرونده به شورای امنیت و سازمان ملل فرستاده بشه. شما کتاب معروف آغاز جنگ سرد در آذربایجان جمیل حسنلی رو بخونید میفهمین. درباره کودتا هم باید بگم خود سیدضیا در مصاحبه‌اش با صدرالدین الهی گفته خودش مرد اول کودتا بود و رضاخان قرار نبود کاره‌ای باشه. خود رضاشاه با کمک احمدشاه و روشنفکران ارتقا مقام پیدا کرد.
درضمن شما نباید بدون مدرک بگید فلان کشور دمکراسی داره. من خودم برای کره جنوبی منبع آوردم که دمکراسی به خوبی اجرا نمیشه. درضمن کشورهای سنگاپور و ژاپن و مالزی رو هم دیکتتورها ساختن. خود مالزی حکومت نظامی داشت.
در مورد پیشه وری و داستان آذربایجان این مردک پیشه وری سالها در زندانهای همون رضاخان معروف زندانی بود و نتیجه عقده های زندان را در غائله آذربایجان پیاده کرد نقش قوام السلطنه در پایان یافتن این بحران بینظیر بوده البته التیماتوم اتمی امریکا اهمیت بیشتری داشت در مورد قحطی هم علت سیاست انگلیس و بحران جنگ جهانی اول بود شما از یک دموکراسی نوپا که دشمنی مثل انگلیس داشت چه انتظاری دارید با این همه مشکلات نمایندگان ملت زیر بار قرارداد ۱۹۱۹ نرفتند
قراداد ۱۹۱۹ که در مجلس ایران تصویب نشد چه می فرمائید یکی از دلایل دشمنی انگلیسی ها با احمدشاه همین مخالفت با قراداد ۱۹۱۹ بود از اتفاق وزیر جنگ و سیدضیا که هر دو از طرفداراران انگلیس بودند طرفدار تصویب این قرارداد بودند وزیر جنگ اسمش فکر کنم رضا بود کدام رضا یادم نمیاد:D عزیز کره جنوبی الان دموکراسی دارد کشورهای آسیای جنوب شرقی مثل ژاپن و کره جنوبی و مالزی دموکراسی قوی دارند تایلند و اندونزی درجات متوسط و بالایی از دموکراسی برخوردارند در مورد آنفلوانزا اسپانیایی که به دروغ اسمش را اسپانیایی گذاشته اند و همان امریکایی صحیح است شما چه علاقه ای بین یک ملی گرای ایرانی و آمریکای کودتاچی علیه مصدق میبینید بنده خودم را دموکرات میبینم اما از کلمات امریکایی مثل لیبرال هم تنفر دارم امریکاییها و انگلیسیها اگر آدم بودند بر علیه دموکراسی دیگران کودتا نمی کردند در مورد احزابی که بیان کردید شما تا حالا از سال ۶۰ به این طرف چند ملی گرا یا چند فرد با اندیشه متفاوت از اندیشه حاکم نامزد ریاست جمهوری شده اند شوخی نفرمایید
نقل قول از سپر بلوط:
((کسانی که تفاوت مجاهد و ملی گرایان را نمی دانند از بیسوادی سیاسی رنج میبرند از نهادهای ازاد و انتصابی امروز ایران گفتید و عملکرد بهتر اسطوره بیسوادی اسامی ده حزب ازاد نه چهار تا حزب ازاد داخل کشور را نام ببر تا جوابت را بدهم))
اولا همین شما لبیرال ها هستین که مدام برای مجاهدان دهه 60 دل میسوزونید! درضمن شما گفتید کشورهایی که اعدام میکنند کشورهای ناسالمی هستند. اما من میخواستم ثابت کنم که بسیاری از اعدام ها برای صلاح مملکت لازم است. نهاد های انتصابی ایران هم من بخدا نظم بیشتری از آن نسبت به نهادهای انتخابی میبینم. درضمن من برام اصلا حزب و حزب بازی مهم نیست. حزب به چه کار مملکت میاد؟ چه سودی به آبادانی مملکت میرساند؟ واقعا اینهمه دعواهای سخیفانه حزبی رو که میتواند در یک نظام تحمل کند؟ شما ببینید که این دمکرات ها و جمهوری خواه ها چه توهین هایی که به هم نمیکنند. چه دروغ هایی که نمیگویند و چه پاپوش هایی که برای یکدیگر نمیدوزند!
درضمن ما کلی حزب داریم ولی افسوس که همگیشون بی مصرف هستند. بنظرمن مملکت تک حزبی به دلایلی بهتر میتواند جامعه را هدایت کند
نثل قول از سپر بلوط:
(نمونه کشوری که با دیکتاتوری اداره میشود کره شمالی نمونه کشوری که با دموکراسی اداره میشود کره جنوبی تفاوتی از زمین تا آسمان به قول پژمان بختیاری مملکت با ازادی اباد میشود مدل آبادی از نوع هیتلری به نتیجه ای بهتر از خرابه های برلین در ۱۹۴۵ نمی انجامد مدل محمدرضا شاهی را هم که دیدیم سایر حکومتهای استبدادی هم دیر یا زود دارند اما سوخت و سوز ندارد مطمئن باشید کشورهای اروپای غربی مثل المان و فرانسه که دموکراسی دارند را چرا با دیگر کشورهای استبدادی مقایسه نفرمودید بیشتر اختراعات و اکتشافات دنیا از همین دموکراسی ها ناشی میشود منهای انگلیس و آمریکا مدل دموکراسی غربی میتواند راه آینده ما باشد)
حرف از کره جنوبی شد. چیزی از ژنرال پارک جونگ هه شندیدن؟ میدونستین ایشون هم دیکتاتور بود؟ خود کره جنوبی الان چندان دمکراسی جالب توجه شمارو نداره. کتاب دموکراسی پس از دموکراتیزاسیون: ریشه‌ها و بحران‌های دموکراسی محافظه‌کار کره‌جنوبی را اگر علاقه دارید بخوانید. درضمن کره شمالی یک نظام مطلق گرای قرون وسطی است. من همیشه میگویم منظورم از غیر دموکراسی، حکومت نخبه سالار بهترین راه است. کره شمالی کشوری است که نخبه سالار نیست و قدرت فقط حول یک خاندان میچرخد و قدرتشان توسط نخبگان حکومت محدود نمیشود. اما مثلا چین، خود حزب کمونیست که تنها حزب کشور است، مجموعه ای از تمام نخبگان مملکت را درخود تشکیل داده است و آنها به همه چیز نظارت دارند و میبینیم که کارشان گرفته است.
درضمن اولا حکومت هیتلر در جنگ بود و مطمئن باش اگر یک کشور دمکرات هم به جای هیتلر بود درگیر خرابی میشد. مدل دمکراسی شما هم نتیجه غیر از قحطی بزرگ جنگ جهانی اول و قرارداد 1919 و جدایی آذربایجان از ایران نبود. تازه بقیه کشورهارا نگذار بگویم مثل عراق و لیبی. قدرت های بزرگ به بهانه دمکراسی چقدر آنجارا به نابودی و هرج و مرج کشانده اند.
حکومت شاه هم من همان ایرادات را به وی دارم. کسی که همسری بگیرد که چندین دوست صمیمی چپی دارد، سیاستمداری اش کجا بود؟ کسی که اورا ترور کرده است منصب بالا ببخشد چه سیاستمداری است؟ کسی که همان اول انقلاب که چند اغتشاش کوچک شد مثل بزدل ها گفت من پیام انقلاب شمارو شنیدم! اما با این جال حداقل گذاشتن زیرساخت های بزرگ، هرچقدرهم دارای نقص، کار ایشون بود که ما متاسفانه از هیچ دمکراتی در ایران ندیدیم.
درضمن خود فرانسه و آلمان با نظام های دیکتاتوری به زیرساخت کافی رسیدند. درضمن اینها افرادی هستند سخت کار. با سختکاری و تدبیر حاکمانشان به اینجا رسیدند. اکتشافات و تحقیقات علمی هم ربطی به دمکراسی ندارد. الان کشورهای شرق آسیای دیکتاتور کنترل تکنولوژی را در دست دارند. دلیل نمیشود وقتی دمکرات شویم به پیشرفت برسیم. هر کشوری یکجور الگوی تقدم دارد که مال ایران متفاوت با کشورهای غربی است.
[quote='سپربلوط']بنده اگر از لفظ جوجه استفاده کردم از شما معذرت میخواهم حالی اشکالی ندارد دشمن قدیمی تان جرمیه بجاش شما را لایک کرد البته لایک های جریمه و خود شما دیوانه کننده است در لایک دقت فرمائید و سعی کنید تاریخ قرون وسطی و تاریخ ساسانیان را مطالعه کنید تا با نتایج زیبای دین دولتی پی ببرید البته تاریخ معاصر از همش بهتره[/quote]
ایرادی بر شما نیست و تنها گلایه ای بود که شاید بهتر بود بیشتر با مخاطبمان آشنا شویم تا بعد به قضاوتش بنشینیم.
بنده هم حب و بغض شخصی را حداقل در لایک زدن دخیل نمی کنم و اگر سخنی عاری از توهین باشد، حتی به صرف مشاهده یک بخش همنظر، آن را می پسندم. مخالفت در یک زمینه، مخالفت در همه زمینه ها نیست. لایک زدن سخن آن فرد، به این معناست که حداقل با بخشی از سخنانشان -ولو یک جمله- موافقم.
چشم تاریخ قرون وسطی و ساسانیان را بیشتر مطالعه می کنم. شما هم اگر فرصت کردید، تاریخ صدر اسلام را مورد عنایت قرار دهید ان شاءالله.
[quote='cenarius']
تا تناسب چه باشد
چون مجرم انسان است باید بازپروری شود، حقوقش رعایت شود؛ خود وی آسیب دیده ی اجتماعش است...عقل سلیمی که از آن سخن میگویید موجودیتی فرازمانی نیست و شما هستید که آنرا بدیهی و پشتیبان نظرات خود گرفته اید.
رویکرد حذفی ای که در پیش گرفته اید به مرور زمان تنه به تنه ی مرحوم نیکدوست البته بلانسبت، می زند.
[/quote]
حقوق مجرم باید رعایت شود، ولی بازپروی او به این بر می گردد که فرصتی برای باز پروری بزه دیده، گذاشته باشد یا نه. اگر فردی به قتل رسیده باشد، امکان بازپروری ندارد و در نتیجه چنین فرصتی برای قاتل هم نباید باشد. ریشه دیگری در مساوات. وقتی چشم کسی کور شده، اگر چشم دیگری برایش مهیا شد که شد، و اگر نه امکان بازپروری ندارد. فلذا در رعایت حقوق مجرم نیز بایستی عدالت را در نظر گرفت تا بین او و بزه دیده تفاوتی نباشد. اگر مجرم آسیب دیده ی اجتماع است، مقتول آسیب دیده ی کجاست؟ مجرم! وانگهی آسیب دیده ی اجتماع، مظلوم است. با این برداشت ناصحیح براحتی جای ظالم و مظلوم عوض می شود. همه ی انسان ها آسیب دیده ی اجتماع هستند ولی همه قتل مرتکب نمی شوند. فقط کسی که جرمی مرتکب شده، از اجتماع آسیب دیده؟ البته که نه! اینها توجیهات بزه روی داده شده است. مسلوب الاختیار دانستن مجرم، بیشتر به سر در برف کردن می ماند با مشاهده ی واقعیات.
قیاس بنده با مرحوم نیکدوست یا سهیلی یا آمنمار، مطایبه ی هشدار دهنده ایست. آن را به گوش جان می پذیرم و تلاش خواهم کرد که مراعات کنم. ولی سخن از رویکرد حذفی، یعنی دو دو تا چهارتای ذهنی بنده ایراد دارد. این امر ممکن است و عصمتی برای خود قائل نیستم. ولی این مسئله نیاز به اثبات دارد و ترجیح می دهم با عقل خشک به مصاف آن بروم. هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین
بله شما آرزوهایتان را مفروضات صحیح گرفته اید. وقتی می گویید جایگزینی حبس به جای اعدام، آرزوی "اخلاقی" همه ی ماست، یعنی نه تنها به این پیش فرض ناصحیح وزن می دهید، بلکه این امر را اخلاقی گرفته و در نتیجه ما مسلمانان را باورمند به امر غیراخلاقی می دانید. چرا جایگزینی حبس به جای اعدام آرزوی اخلاقی است؟ چون شما آن را اخلاقی می دانید نه بیشتر!
وقتی می گویید قصاص بازمانده انتقام خونخواهانه است، یعنی بدنبال جایگزینی مسئله عدالت به جای مسئله انتقام هستید. به شخصه تفاوتی بین عدالت و انتقام قائل نیستم و از منظر من انتقام، همان عدالت است. ولی وزندهی منفی به عدالت با بکار بردن واژه ای که در عرف، بار منفی دارد، نشان از صحیح دانستن فرض اولیه اخلاقی بودن حبس در برابر قصاص دارد. حال آنکه از منظر بنده و مسلمانان معتقد به نص، چنین نیست و کاملا صورت عکس دارد. چنان است که گویی دستان کسی را ببندید تا دیگری به او سیلی بزند.
بکار بردن اصطلاح "احساسات قبیله ای" برای فرهنگی که ادعای جهانشمولی دارد و در موارد عدیده این امر را به اثبات رسانده، صد البته ضد ارزش است. ممکن است شما چنین قصدی نداشتید و نیت خوانی نمی کنم. ولی برداشت من چیزی جز این نیست.
سازگاری متن قرآن با "حقوقی که انسان ها برای خود تعریف کرده اند" هم یک حرف کلی ست که جای هیچ گونه اثباتی ندارد. بحث بر سر صرف حقوق نیست. اینکه کدام انسان ها برای خود تعریف کرده اند؟ من؟ شما؟ حسنعلی جعفر؟ یک نفری برای خودش تعریف کرده، یک عده ای هم آن را پذیرفتند. حال اکثریت اند یا اقلیت؟ مگر قرار است متن دینی با هر چه هر کسی برای خود تعریف کرده، سازگار باشد؟ اصلا این متن آمده که نظرات من و شما در برخی مسائل بر مصدر کار نباشد.
درکی هم از بخشش شاه و نبخشیدن وزیر پیدا نکردم. وقت بخیر
تاریخ تمدن اسلام و عرب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک