گلین
نویسنده:
ارونقی کرمانی
امتیاز دهید
✔️ یکی از بهترین آثار ارونقی کرمانی بیشک گلین (عروس) بود، پاورقی ای که در آن موفق شده است گوشههایی از آداب رسوم مردم تبریز را در دل داستانی عاشقانه بازتاب دهد.
از متن کتاب:
من رفتم برای آخرین بار پدرم را ببینم. من همه چیز را می دانستم و اصرار آنها بیهوده بود... آنها به من گفتند:
- فردا پدرت آزاد خواهد شد.
اما این دروغ بود و من خوب می دانستم که صبح زود پدرم را به دار خواهند آویخت. من که بچه نبودم گول بخورم. 16 سال داشتم و همه چیز را می دانستم. پدرم آدم کشته بود و بچه های محل به من گفته بودند، کسی که آدم بکشد، بدارش می زنند...
حاجی به من گفت:
- پسر! بالاخره بابات آزاد میشه!
من به او گفتم:
- نه آقا...
و آنوقت گریه کردم...
بیشتر
از متن کتاب:
من رفتم برای آخرین بار پدرم را ببینم. من همه چیز را می دانستم و اصرار آنها بیهوده بود... آنها به من گفتند:
- فردا پدرت آزاد خواهد شد.
اما این دروغ بود و من خوب می دانستم که صبح زود پدرم را به دار خواهند آویخت. من که بچه نبودم گول بخورم. 16 سال داشتم و همه چیز را می دانستم. پدرم آدم کشته بود و بچه های محل به من گفته بودند، کسی که آدم بکشد، بدارش می زنند...
حاجی به من گفت:
- پسر! بالاخره بابات آزاد میشه!
من به او گفتم:
- نه آقا...
و آنوقت گریه کردم...
آپلود شده توسط:
ermia
1399/02/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گلین
یکی از بهترین آثار ارونقی کرمانی بیشک گلین (عروس) بود، پاورقی ای که در آن موفق شده است گوشههایی از آداب رسوم مردم تبریز را در دل داستانی عاشقانه بازتاب دهد.
از متن کتاب:
من رفتم برای آخرین بار پدرم را ببینم. من همه چیز را می دانستم و اصرار آنها بیهوده بود… آنها به من گفتند:
– فردا پدرت آزاد خواهد شد.
اما این دروغ بود و من خوب می دانستم که صبح زود پدرم را به دار خواهند آویخت. من که بچه نبودم گول بخورم. 16 سال داشتم و همه چیز را می دانستم. پدرم آدم کشته بود و بچه های محل به من گفته بودند، کسی که آدم بکشد، بدارش می زنند…
حاجی به من گفت:
– پسر! بالاخره بابات آزاد میشه!
من به او گفتم:
– نه آقا…
و آنوقت گریه کردم…