رسته‌ها
غزالی با شما سخن می گوید
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 22 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 22 رای
به تصحیح و مقدمه: مدرس گیلانی

✔️ این نامه یکی از نامه های امام محمد غزالی طوسی ست که به یکی از فرمانروایان روزگار خود در پند و اندرز و راه و رسم دین مقدس اسلام نگاشته است. برای بیماران دین در تاثیر چون تریاق اعظم است.

از متن کتاب:
اما بعد بدان و آگاه باش ای عزیز روزگار که حال تو از دو حد بیرون نیست؛ یا آن است که زمره گروندگان و معتقدان به خدا و ملائکه و رسولی و ترا یقین است به کلام خدا و رسول خدا از بیان موت و قبر و بعث و حشر و حساب و کتاب و عذاب و عقاب و غیر ذالکريال یا اینکه از زمره منکران و ناگروندگانی و ترا یقین آن است که آنچه که کلام خدا به آن ناطق است و رسول خدا را به آن فرستاده اند همه دروغ و کذب است. نه حشر است و نه حساب، نه ثواب و نه عقاب. اتفاق که از انبیا و اولیا و علما و صلحا امت محمد (ص) واقع شده است برخلاف واقع شده و همه دروغ گفته اند و کار ایشان عبث است و همه بر سر ضلالت بوده اند. ای عزیز اگر در زمره ثانی که به خدا و رسول خدا و فرموده ایشان کافری، مرا با تو هیچ کار نیست و جای سخن با تو نمانده است. سخن من از سخن خدا و رسول بالاتر نیست...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
132
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Mahsaa
Mahsaa
1399/03/14
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی غزالی با شما سخن می گوید

تعداد دیدگاه‌ها:
18
به نظر می رسد نقد اندیشه غزالی در میان ما ایرانیان با اندیشه های ناسیونالیستی و مذهبی آغشته شده است. مسلما شخصیت فرا مذهبی و فرا ملیتی غزالی را نمی توان در پاردایم یک فرقه یا ملیت خاص شناخت. مشکل شناخت غزالی و زاویه دید برخی منتقدین در همین پاردایم های فرقه ای و مذهبی است که از او به عنوان شخصیت ضد ایرانی یا ضد شیعی یاد می کنند. گرچه غزالی نقد تندی علیه روافض داره ولی به معنای ضدیت با امامان شیعه و پیروان او نیست. جالب اینجاست که جریان های سلفی هم روی خوشی به اندیشه های غزالی نشان نمی دهند زیرا این اندیشه ها در قالب فکری تنگ سلفی ها جای نمی گیرد.
نقلی از جبران خلیل جبران در مورد شخصیت غرالی در مقدمه کتاب اعترافات:
نویسنده معروف لبنانی جبران خلیل جبران طی گفتاری به نام «غزالی» مقایسه کوتاهی میان غزالی و «اوگوستینوس» روحانی بزرگ عیسوی نموده است:
«میان غزالی و اگوستینوس بر خلاف تفاوت و فرق فاحش که بین عصر و محیط آنان از لحاظ مذهب و اجتماع موجود بود یک نوع رابطه معنوی و روحی پدیدار است هردو از یک منبع منشعب شده اند و آن میل طبیعی و خاصیت ذاتی آن دو بود که بتدریج آنها را از ظواهر ومحسوسات بمعقولات ، فلسفه و سر انجام به الهیات و عرفان ارتقاء داده است.
غزالی از دنیا و تمام زخارف و منصب و مقام آن که حائز بود چشم پوشید و با گوشه گیری و تصوف، مطالعات و تحقیقات خود را درباره آن خطوط و خیوطی که مرحله نهائی و فرجام علم را به مرتبه ابتدائی و آغاز دین القال میدهد آغاز کرد. در نهانگاه ضمیر آدمی آنجا که معرفت و ادر اکات بشر ، با عواطف و احساساتش می گردد بتفحص وجستجو پرداخت.
اوگوستینوس نیز 5 قرن پیش از غزالی همین کار را کرد، هر کس کتاب اعترافات او را مطالعه کند. خواهد دید که او دنیا و مافیها را نردبانی برای خود جهت ارتقاء و صعود بحقیقت وجود انگاشته است لیکن من، غزالی را در وقوف بحقایق و اسرار عالم از اوگوستینوس، بحقیقت نزدیکتر یافته ام شاید علت آن اختلاف و تفاوت میراثی است که اولی از کلیه علوم اسلامی و فلسفه یونانی و اطلاعات اسلاف خود دریافته و دومی تنها از علوم کلیسا و اباء کنیسه در قرون دوم و سوم مسیحی کسب کرده است مقصود من از میراث کلیه امور و علومی است که در خلال روزگار از نسلی به نسل دیگر و از فکری بفکر دیگر منتقل میگردد همانگونه که برخی از خصایص و امتیازات از عصری به عصر دیگر انتقال می یابد.
غزالی را نزد خاور شناسان و دانشمندان غرب مقامی ارجمند و جایگاهی بلند است آنان در میان فلاسفه شرق برای غزالی و ابن سینا وابن رشد مقام اول را قائل هستند. اما روحانیان غرب غزالی را بزرگترین و ارجمندترین متفکر عالم اسلام می شمارند و از عجایب اینکه در کلیسای بزرگ فلورانس ایتالیا که از بناهای قرن ۱5 میلادی است تصویر غزالی در میان تصاویر فلاسفه الهی اساقفه بزرگ و روحانیان عالی مقام که در قرون وسطی پیشوایان و رهبران بزرگ جهان مسیحیت بوده اند مشاهده میگردد. اما عجیب تر از آن این است که غربیان به شخصیت و مقام غزالی بیش از ما شرقیان پی برده و آثار او را به زبان های خود ترجمه کرده اند تعالیم او را مورد بحث قرار داده و در منازعات فلسفی و آرا، عقاید صوفیانه او به تحقیق و تدقیق پرداخته اند اما ما کسانیکه بزبان عربی تکلم میکنیم و می نویسم خیلی اندک از غزالی و آثار او بحث و یاد کرده ایم، ما که همیشه در جستجوی صدف هستیم گمان میکنیم هر آنچه که از دریای زندگی به کرانۀ روزگار افکنده میگردد دُر و صدف خواهد بود»
[quote='pirmardan']در ضمن تحسین از دیدگاه عالمانه شما می خواستم خاطر نشان کنم که در ارزیابی شخصیت اندیشمندان بایستی کلیت دیدگاه و نقش تاریخی, فلسفی و عقلانی آنان را در نظر داشت. شاید در خلال کلام غزالی ایرادی از جهت دلبستگی ایشان به مذهب اسلام در تقابل با عناصری از فرهنگ باستانی ایران وجود داشته باشد و لیکن نمی توان این را دلیل دانست تا تمامی اندیشه ها و تعالیم ایشان را مردود دانست.[/quote]
در آن بخشی که من فرستادم، جدای از نوروزستیزی غزالی، از ناروا بودن فروختن ساز (چنگ و چغانه) با نگاره یا پیکره‌ی جانور (صورت حیوان) سخن رفته بود، پس تنها از نوروز یاد نکنید. دریغ از واژه‌ی اندیشمند که روی این یارو گذاشت، کسی که فیلاسوفی را "حرام" می‌دانست و فیلاسوفان را "تکفیر" می‌کرد! همچنین شما "روافض" نمی‌دانم چرا سنگ کسی را به سینه می‌زنید که شیعیان را هم "تکفیر" می‌کرد. دیدگاه‌های زن‌‌ستیزانه‌‌ای، مانند آنکه زن را برده‌ی مرد می‌دانست، داشت را چه می‌کنید؟ به هر روی این یارو سزاوار چنین ستایشی نیست:
[quote='pirmardan']غزالی با زبانی سخن می گوید که صداقت و پاکدلی وی در آن بدون دشواری بر خواننده آشکار می باشد. از ورای قرون و اعصار کلام وی عمیق ترین بخش وجود ما را مخاطب قرار می دهد. گیرایی و زیبایی اندیشه های وی راه گشای بسی بوده و خواهد بود.[/quote]
بله راه‌گشای سلفیان و واپس‌گرایان است.
[quote='Khwanirath']در کنار مطالبی که عزیزان ذکر کردند، نمی توان از تاثیر پر رنگ غزالی بر جواز موسیقی و سماع در جهان اسلام چشم پوشید. با اینکه خود وی شافعی مذهب بوده و به مکتب کلامی اشعری تعلق داشت، باور و اندیشه اش از این مذهب فراتر رفت. جان کلامش این بود که اگر درون انسان، مومنانه و پاک و زیبا باشد، موسیقی صادره از آن حلال و بلکه واجب است و اگر درون انسان آلایش مند باشد، موسیقی ساخته شده توسط چنین انسانی حرام است. ایشان حلیت و حرمت ذاتی برای امور اینچنینی قائل نبود. حتی برخی معتقدند که دادن معانی باطنی و معنوی به واژگانی مثل شراب و خرابات و ... هم از ایشان آغاز شد و ایشان بود که قبح ذاتی برای کاربرد این کلمات را برانداخت.[/quote]
در ضمن تحسین از دیدگاه عالمانه شما می خواستم خاطر نشان کنم که در ارزیابی شخصیت اندیشمندان بایستی کلیت دیدگاه و نقش تاریخی, فلسفی و عقلانی آنان را در نظر داشت. شاید در خلال کلام غزالی ایرادی از جهت دلبستگی ایشان به مذهب اسلام در تقابل با عناصری از فرهنگ باستانی ایران وجود داشته باشد و لیکن نمی توان این را دلیل دانست تا تمامی اندیشه ها و تعالیم ایشان را مردود دانست.
در کنار مطالبی که عزیزان ذکر کردند، نمی توان از تاثیر پر رنگ غزالی بر جواز موسیقی و سماع در جهان اسلام چشم پوشید. با اینکه خود وی شافعی مذهب بوده و به مکتب کلامی اشعری تعلق داشت، باور و اندیشه اش از این مذهب فراتر رفت. جان کلامش این بود که اگر درون انسان، مومنانه و پاک و زیبا باشد، موسیقی صادره از آن حلال و بلکه واجب است و اگر درون انسان آلایش مند باشد، موسیقی ساخته شده توسط چنین انسانی حرام است. ایشان حلیت و حرمت ذاتی برای امور اینچنینی قائل نبود. حتی برخی معتقدند که دادن معانی باطنی و معنوی به واژگانی مثل شراب و خرابات و ... هم از ایشان آغاز شد و ایشان بود که قبح ذاتی برای کاربرد این کلمات را برانداخت.
[quote='pirmardan']غزالی با زبانی سخن می گوید که صداقت و پاکدلی وی در آن بدون دشواری بر خواننده آشکار می باشد. از ورای قرون و اعصار کلام وی عمیق ترین بخش وجود ما را مخاطب قرار می دهد. گیرایی و زیبایی اندیشه های وی راه گشای بسی بوده و خواهد بود.[/quote]
یک کمی از گیرایی‌ها و زیبایی‌های اندیشه‌های غزالی ایران‌ستیز را می‌آورم:
«منکرات بازارها: آن بُوَد که بر خریده دروغ گویند و عیب کالا را پنهان دارند و ترازو و سنگ و چوب گز راست ندارند، و در کالا غش کنند و چنگ و چغانه فروشند. و صورت حیوان فروشند برای کودکان در عید، و شمشیر و سپر ِ چوبین فروشند برای نوروز، و بوق سفالین برای سده و کلاه و قبای ابریشمین فروشند برای جامه ی مردان ، و جامه رفوکرده و گازرشسته فروشند و فرا نمایند که نو است و هم چنین هر چه در آن تلبیسی بُوَد - و مجمره و کوزه و دیوان و اوانی سیم و زر فروشند و امثال این. و از این چیزها بعضی حرام است و بعضی مکروح. امّا صورت حیوان حرام است. اما آنچه برای سده و نوروز فروشند چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین ، این در نفس خود حرام نیست؛ ولیکن اظهار شعار گبران حرام است و مخالف شرع است و هر چه برای آن کنند نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازار به سبب نوروز و قطایف بسیار کردن تکلف های نو ساختن برای نوروز نشاید، بلکه نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد تا گروهی از سلف گفته‌اند که: ((روزه باید داشت تا از آن طعام‌ها خوردن نیاید و شب سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلا آتش نبیند.)) و محققان گفته‌اند که: ((روزه داشتن این روز هم ذکر این روز بُوَد و نشاید که نام این روز برند به هیچ وجه؛ بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت و شب سده همچنین، چنان‌ که از او خود نام و نشان نماند.))» (کیمیای سعادت، به کوشش حسن خدیوجم، پوشینه 1، رویه 522)
پس بهتر است شما خشکه‌مقدس‌ها این همه بازارگرمی بیخود برای غزالی نکنید.
غزالی و اندیشه اون(البته اگه اسم اندیشه را برایش بگذاریم) آغاز انحطاط علم و تمدن ایرانی و همینطور پایانی بر دوران طلایی اسلام و آغاز خشک اندیشی و جزمی گری هست میشه گفت قرون وسطی این منطقه با تراوشات ذهنی این موجود شروع شده هست.
ریشه و علل این انحطاط جای مطالعه و بحث بیشتر دارد چون غزالی به تنهایی موجب این مساله نیست
در ضمن کتاب احیا علوم الدین غزالی سرچشمه سلفی گری و افکار طالبانی به حساب میاد.
غزالی با زبانی سخن می گوید که صداقت و پاکدلی وی در آن بدون دشواری بر خواننده آشکار می باشد. از ورای قرون و اعصار کلام وی عمیق ترین بخش وجود ما را مخاطب قرار می دهد. گیرایی و زیبایی اندیشه های وی راه گشای بسی بوده و خواهد بود.
این کتابی‌ست کە بسیار دوستش دارم. خیلی ممنون.
غزالی با شما سخن می گوید
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک