توده طلا: از عملیات خارق العاده آرسن لوپن
نویسنده:
موریس لبلان
مترجم:
عنایت الله شکیباپور
امتیاز دهید
از متن کتاب:
کمی قبل از ساعت شش عصر، هنگامیکه هوا کم کم تاریک میش، دو سرباز به اولین چهارراه پردرخت مقابل موزه "گالیرا" که مقابل دو کوچه شایلوت و پیرشارلون واقع شده، رسیدند. یکی از آنها نیم تنه آبی رنگی به تن داشت و دیگری که معلوم بود از سربازان سنگالی است، نیم تنه ای از پشم خاکستری با سردستهای گشاد به تن داشت و همه کس می دانست که این نیم تنه ها مخصوص سربازانی است که از جنگ آفریقا برگشته اند. یکی از این دو سرباز فقط یک پا و دیگری یک بازو نداشت. سرباز اولی در گوشه ای ایستاد و سیگار خود را به زمین انداخت و دیگری خم شد و ته سیگار را از زمین برداشته، دو پک قوی به آن زد و بعد سر آن را بین انگشتان خود گذاشت و خاموش کرد و به جیب گذاشت. تمام این حرکات با سکوت تمام انجام شد. در همان لحظه از کوچه مقابل دو سرباز دیگر که معلوم نبود از کدام صنف ارتش هستند پیدا شدند. اولی با یک عصا و دیگری با چوب دستی بزرگی راه می رفت. این دو نفر در طرف دیگر کوچه در پیاده رو مقابل دکان کوچکی توقف نمودند...
بیشتر
کمی قبل از ساعت شش عصر، هنگامیکه هوا کم کم تاریک میش، دو سرباز به اولین چهارراه پردرخت مقابل موزه "گالیرا" که مقابل دو کوچه شایلوت و پیرشارلون واقع شده، رسیدند. یکی از آنها نیم تنه آبی رنگی به تن داشت و دیگری که معلوم بود از سربازان سنگالی است، نیم تنه ای از پشم خاکستری با سردستهای گشاد به تن داشت و همه کس می دانست که این نیم تنه ها مخصوص سربازانی است که از جنگ آفریقا برگشته اند. یکی از این دو سرباز فقط یک پا و دیگری یک بازو نداشت. سرباز اولی در گوشه ای ایستاد و سیگار خود را به زمین انداخت و دیگری خم شد و ته سیگار را از زمین برداشته، دو پک قوی به آن زد و بعد سر آن را بین انگشتان خود گذاشت و خاموش کرد و به جیب گذاشت. تمام این حرکات با سکوت تمام انجام شد. در همان لحظه از کوچه مقابل دو سرباز دیگر که معلوم نبود از کدام صنف ارتش هستند پیدا شدند. اولی با یک عصا و دیگری با چوب دستی بزرگی راه می رفت. این دو نفر در طرف دیگر کوچه در پیاده رو مقابل دکان کوچکی توقف نمودند...
آپلود شده توسط:
Mahsaa
1398/11/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی توده طلا: از عملیات خارق العاده آرسن لوپن