باران خون
نویسنده:
میکی اسپیلین
مترجم:
احمد سعیدی
امتیاز دهید
✔️ کتابی مهیج از شاهکارهای مایک هامر
از متن کتاب:
اتومبیل کورسی قرمز رنگ به سرعت جلو می رفت و باد از بالا و طرفینش که باز بود و طاقی نداشت به داخل می وزید و گیسوان خرمایی رنگ زن زیبا و جوانی را که در کنارم نشسته بود به بازی می گرفت. در حالیکه با یک دست دنده را عوض می کردم و پایم را بیشتر به روی گاز می فشردم رویم را از جاده مقابل برگرفتم و به صورت شاداب و زیبای زن مو خرمایی نگریستم و گفتم:
- چطوره عزیزم؛ آیا لذت می بری؟
زن زیبا در حالیکه یکی از پاهایش را به روی پای دیگر می انداخت، لبان آلبویی رنگش را باز کرد و با لحنی که هر عابدی را دیوانه می کرد گفت:
- آه مایک، من برای تو می ترسم، اینقدر تند نران!...
بیشتر
از متن کتاب:
اتومبیل کورسی قرمز رنگ به سرعت جلو می رفت و باد از بالا و طرفینش که باز بود و طاقی نداشت به داخل می وزید و گیسوان خرمایی رنگ زن زیبا و جوانی را که در کنارم نشسته بود به بازی می گرفت. در حالیکه با یک دست دنده را عوض می کردم و پایم را بیشتر به روی گاز می فشردم رویم را از جاده مقابل برگرفتم و به صورت شاداب و زیبای زن مو خرمایی نگریستم و گفتم:
- چطوره عزیزم؛ آیا لذت می بری؟
زن زیبا در حالیکه یکی از پاهایش را به روی پای دیگر می انداخت، لبان آلبویی رنگش را باز کرد و با لحنی که هر عابدی را دیوانه می کرد گفت:
- آه مایک، من برای تو می ترسم، اینقدر تند نران!...
آپلود شده توسط:
omidmetal
1399/02/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی باران خون
لطفا کتابهای منوچهر مطیعی وامیر عشیری رو هم در سایت بذارین ممنون