رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

نظام های سلطه

نظام های سلطه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 18 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 18 رای
کتاب حاضر زبانی بسیار ساده اما در عین حال مبتنی بر شواهد دارد. چامسکی به ندرت جمله ای را بدون مدرک مستندل بر زبان می آورد. به همین دلیل با وجود آنکه بسیاری (از جمله مراجع قدرت) از او دلخوشی ندارند، به ندرت کسی قادر است در سطح اندیشه با او مقابله کند.
اگر بخواهم میراث چامسکی را در یک کلام خلاصه کنم، آن کلمه پرسشگری است و این پرسشگری از ابتدایی ترین و بدیهی ترین اصول شروع می شود. هیچ چیز بدیهی نیست و هیچ چیز را نباید کورکورانه پذیرفت، حتی و به ویژه اگر رای اکثریت باشد.
در بزرگی چامسکی همین بس که مقالات و کتابهای وی در کنار کارل مارکس و ویلیام شکسپیر بیشترین تعداد ارجاع را در علوم انسانی در طول تاریخ به خود اختصاص داده است.

فهرست مطالب:
مقدمه مترجم
امپریالیسم آمریکایی نو
زنجیرهای تسلیم و تملق
قیام ها
اغتشاشات داخلی
حکمت نامتعارف
بردگی ذهنی
چگونگی کشف کردن را بیاموزیم
اشراف زادگان و دموکراتها
منابع و مآخذ
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1398/10/28
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نظام های سلطه

تعداد دیدگاه‌ها:
39
اصلاح : مکتب اصالت فرد و مکتب اصالت جمع
ضمنا اگر عمر مکتب اصالت فرد به سر آمده و تمام اندیشمندان متوجه شده اند که این جامعه است که اصالت دارد و نه فرد . . . امکانش هست بیان کنید چرا هنوز در دسته بندی ها به دو دسته : مکتب اصالت فرد و مکتب اصالت فرد اشاره می شود و چگونه ، موضوعی که به قول شما به قدمت تاریخ بود ناگهان با چندنظریه و فرضیه - در عرض دو دهه - دود هوا شد و رفت ؟
شعری از احمد شاملو خطاب به نظام های سلطه : اکنون مرا به قربانگاه می برند
گوش کنید ای شمایان، در منظری که به تماشا نشسته اید /
و در شماره : حماقت هایتان از گناهان نکرده ی من افزون تر است! /
با شما هرگز مرا پیوندی نبوده است /
بهشت شما در آروزی به بر کشیدن من، در تب دوزخی ِ انتظاری بی انجام خاکستر خواهد شد؛ تا آتشی آنچنان به دوزخ خوف انگیزتان ارمغان برم که از تف آن، دوزخیان مسکین، آتش پیرامونشان را چون نوشابه ای گوارا به سر کشند/
چرا که من از هرچه با شماست، از هر آنچه پیوندی با شما داشته است نفرت می کنم: /
از فرزندان و /
از پدرم /
از آغوش بویناکتان و /
از دست هایتان که دست مرا چه بسیار که از سر خدعه فشرده است /
از قهر و مهربانیتان /
و از خویشتنم /
که ناخواسته، از پیکرهای شما شباهتی به ظاهر برده است /
من از دوری و از نزدیکی در وحشتم /
خداوندان شما به سیزیف بیدادگر خواهند بخشید /
من پرومتهء نامرادم /
که از جگر ِ خسته /
کلاغان بی سرنوشت را سفره ئی گسترده ام /
غرور من در ابدیت رنج من است /
تا به هر سلام و درود شما، منقار کرکسی را بر جگرگاه خود احساس کنم /
نیش نیزه ئی بر پاره ی جگرم، از بوسه ی لبان شما مستی بخش تر بود /
چراکه از لبان شما هرگز سخنی جز به ناراستی نشنیدم/
و خاری در مردم دیدگانم، از نگاه خریداریتان صفابخش تر /
بدان خاطر که هیچگاه نگاه شما در من، جز نگاه صاحبی به برده ی خود نبود /
از مردان شما آدمکشان را /
و از زنانتان به روسپیان ، مایل ترم /
من از خداوندی که درهای بهشتش را بر شما خواهد گشود، به لعنتی ابدی دلخوش ترم/
همنشینی با پرهیزکاران و همبستری با دختران دست ناخورده، در بهشتی آنچنان ، ارزانی شما باد /
من پرومته ی نامرادم /
که کلاغان بی سرنوشت را از جگر خسته سفره ئی جاودان گسترده ام /
گوش کنید ای شمایان که در منظر نشسته اید : /
به تماشای قربانی بیگانه ئی که منم /
با شما مرا هرگز پیوندی نبوده است . . .
1- خداوند می فرماید : " اکثرهم لا یعقلون " پس اکثریت دلیل حقانیت نیست 2- در زمان پیامبر اسلام نیز ، اکثریت مردم مکه ، کافر و مشرک بودند و به پیامبر ، اجازه حرف زدن ( آزادی بیان نمی دادند ) و به زبان امروزی به ایشان می گفتند : شما تشویش اذهان عمومی می کنید ( با سخنان جدید بدعت آمیز ) و به مقدسات توهین می کنید ( توهین به لات و عزی و هبل و منات و اینکه اجداد ما در دوزخ هستند ) و نشر اکاذیب می کنید ( با ادعای معاد و بعثت مردگان و قائل نشدن مقام وساطت و شفاعت برای بتها ) و در جامعه ایجاد اختلاف می کنید ( بین بچه و والدین و برده و ارباب ، اختلاف می اندازید ) و امنیت مکه را با پایین آوردن قداست بتها و بتخانه و ایجاد اختلاف و آشوب از میان برده اید . . . در ظاهر نیز تمام این ادعاها درست است ولی یک نکته باریک تر از مو اینجا وجود دارد : کسی نمی تواند دیگری را از بیان عقیده باز دارد به هیچ عنوان و بهانه ای . . . ( مگر مواردی بسیار خاص ، مانند ترویج خشونت و ترور و بمب گزاری )
هزار آفرین بر شما . . بنا بر این من و شما هیچ اختلافی ( در صحنه عمل ) نداریم و اگر هم اختلافی جزئی ( البته به نظر من ) و یا مهم ( به نظر شما ) وجود داشته باشد آنرا نه با زور چماق و شمشیر ، بلکه تسلیم نظر و رای اکثریت ، می شویم و در نهایت ، خیلی ناراحت بودیم یا با موضوع ، کنار می آییم یا روشنگری می کنیم یا مهاجرت . . . یک روز از دوستی مذهبی ( شیعه و انقلابی ) پرسیدم : اگر کسی بخواهد روی مخ تو کار کند تا تو سنی یا بهایی یا ضدانقلاب شوی ، آیا خوشت می آید یا ناراحت می شوی ؟ ایشان پاسخ داد : به شدت ناراحت شده و او را با لگد از خود دور می کنم !!! من به او گفتم : عزیز دلم ، دیگران نیز همین حالت را نسبت به تو دارند ! پس تو را به خدا کاری به کار عقائد هم نداشته باشید . . . .
بنده به شخصه هیچ ناراحت نمی شوم اگر کسی بخواهد من را شیعه یا سنی یا بهایی یا یهودی یا کافر یا انقلابی یا ضد انقلاب کند. با او گفتگو می کنم و خدا را چه دیدید؟ شاید او اهل القرآن شد. مسئله عقیده مسئله کوچکی نیست و معتقدم که حاکمان در قبال آن مسئول اند. اصلاً برای تبلیغ دین چه در مدارس چه در دانشگاه چه در بطن جامعه باید تدابیری اندیشید. آنچه که بنده می گویم تنها در شرایطی است که اکثریت مردم جامعه مسلمان باشند.
خوشبختانه من نیز با شما هم نظرم . حالا فرض کنیم معجزه ای واقع شود و طی آن معجزه ، احزاب و جمعیت های مختلف فکری و عقیدتی و مذهبی تشکیل شود و بعد از آن ، نمایندگان واقعی از سوی مردم ، انتخاب و در مجلس قانونگزاری گرد هم جمع شوند و دست به تصویب یکسری قوانین ( اساسی و مدنی و جزایی و تجارت ) بزنند . بدون شک ، برخی از مواد قانونی به مذاق کمونیستها و مارکسیستها خوش نمی آید و برخی از قوانین ، به مذاق فیمنیستها و برخی دیگر به مذاق مذهبی ها و برخی نیز به مذاق سلطنت طلبها خوش نمی آید . . سئوال من این است : شما به عنوان یک نفر مذهبی اگر قانونی خلاف نظر و برداشت شما از اسلام تصوییب شد چه می کنید ؟ 1- آیا تغییر عقیده داده و دست به سلاح می شوید ( برای کودتا یا انقلاب) 2- در صحت انتخابات ، خدشه وارد کرده و می گویید تقلب شده و ما این نمایندگان را قبول نداریم ؟ 3- منتظر می شوید بازخورد و نتایج عینی آن قوانین در سطح جامعه را مشاهده کرده و در صورت منفی بودن به روشنگری مردم برای برنده شدن در انتخابات بعدی و اصلاح قوانین می پردازید ؟
خب اگر نمایندگان "واقعی" آمدند و قوانین ضد اسلامی تصویب نمودند، معنایش این است که مسلمان ها در این جامعه در اقلیت اند. اقلیت هم یا باید تن به نظر اکثریت دهد، یا اینکه هجرت کند. ما منتظر هیچ بازخوردی نمی شویم. یک زمانی قانونی تصویب می شود که غیر اسلامی است (مثل آزادی شرابخانه یا قمارخانه یا کشف حجاب) که در این صورت می توان در این جامعه زندگی کرد و سر مسلمانان به کار خودشان گرم باشد. یک زمانی قانونی که تصویب می شود غیر اسلامی نیست، بلکه ضد اسلامی است مثل اجبار به کشف حجاب در مدارس فرانسه. اینجا زمان هجرت است و اگر امکان هجرت نبود، مسئله روشنگری مطرح می شود.
من به جای این مسائل حاشیه ای ( که تا ابد نیز می تواند ادامه یابد ! ) دو سئوال ساده و سرراست از شما دارم که پاسخ ساده و سرراست شما می تواند فصل الخطاب تمام بحث ها و مشاجرات بیهوده - نه تنها میان من و شما - بلکه میان همه گروهها و افکار و احزاب و عقاید باشد : 1- هر ملتی ، ناچارست از داشتن مجلس قانونگزاری و قوه مجریه ( در راس آن ریاست جمهوری ) و قوه قضاییه . سئوال اول بسیار ساده من از شما این است : به نظر شما روش صحیح و منطقی ایجاد این نهادها چگونه است : 1- با کودتا و جنگ و حمله مسلحانه ( مانند طالبان و داعش و پینوشه و . . . ) 2- با شورش یا انقلاب مردمی 3- با صندوق رای و برگزاری انتخابات ( البته : واقعی و بدون حذف و گزینش های حکومتی ) / لطفا این پرسش را پاسخ دهید تا بعد من پرسش دوم ( و آخرین پرسش) را مطرح کنم . با تشکر
پاسخ به این سوال بدیهیست. وقتی می توان انتخابات واقعی برگزار نمود، کودتا و انقلاب ضرورتی ندارد.
1-«گوته» که با لقب «شکسپیر آلمان» شناخته می شود، به عقیده ی بسیاری از پژوهشگران حوزه ی ادبیات، برجسته ترین چهره ی ادبی آلمان در عصر مدرن است. 2- خیابان گوته (به آلمانی: Goethestraße) یک خیابان با مراکز خرید مجلل است که در مرکز شهر فرانکفورت در آلمان واقع است. این خیابان در حدفاصل سال‌های ۱۸۹۲ تا ۱۸۹۴ ساخته شده‌است. 3- موسسه گوته : مدرک موسسه گوته آلمان یکى از مدارک اصلی براى سفارت ، شرکت ها و یا دانشگاه هاى آلمان مى باشد.4-آلمانی ها مردمی با احساسات وطن پرستی شدید می باشند آیا در مدارس آنها کتب تاریخ یا ادبیات ، تدریس نمی شود که دانش آموزان ، حداقل نام گوته را برای یک بار هم شنیده باشند ؟5-فاووست" نام نمایشنامه‌ بسیار مشهور (( با اجراهای متعددی جهانی در فیلم و تئاتر و سریال )) از گوته، نویسنده مشهور آلمانی است که بارها و بارها در مکان‌های مختلف ( داخل یا خارج آلمان ) اجرا شده است. در کنار متن مشهور "دکتر فاستوس"(کریستوفر مارلو)، از متاخرترین و مشهورترین برداشت‌ها از این متن را الکساندر سوخوروف- کارگردان روس- انجام داد که با آن برنده شیر طلای جشنواره ونیز شد. خوب ، وقتی تلویزیون و روزنامه های آلمان خبر اجرای یک تئاتر یا برنده شدن جوایز را می نویسند آیا آلمانی ها نام گوته به گوششان نمی خورد ؟ 6 - تئاتر ملی آلمان ، وایمار و اجرای بخش نخست«فاوست»گوته - ایرج زهری : در فروردین ماه امسال برای آگاهی از جشن بزرگداشت گوته‌ و تماشای تراژدی‌"فاوست‌"،شاهکار او به‌"وایمار"،مرکز ایالت‌ توریگن سفر کردم. "فاوست‌ نخستین بار،در 92 اوت سال 1829،به کارگردانی گوته‌ در"اکهوف تئاتر"،که نخستین خانه تئاتر آلمان،با هنرپیشه‌های حرفه‌ای‌ بود،روی صحنه آمدبیشترین نمایش‌نامه‌های گوته،همچنین آثار فرید ریش شللر،نخستین بار در این تئاتر،که مدیر آن خود شاعر بود اجرا شد.(سایت نورمگز)
 ۱-فاصله ما با غرب از نیم قرن هم بیشتر است. یکی جلوتر است و دیگری عقب تر. اینجا کرونا را هم با روغن بنفشه درمان می کنند. از این منظر کشورهای کهن تر بدلیل رسوب شدید عقاید تاریخی، راه دشوارتری در مدرنیته دارند. کنار گذاشتن آن عقاید سخت است و به همین دلیل، کشورهای بی ریشه، راحت تر می توانند خود را با توسعه منطبق سازند. شما تنبلی تاریخی مردم خاورمیانه را نباید دست کم بگیرید. ذهن آشفته ی انسان ایرانی یا عربی، با تزویر دیرینه برای ترقی و عقاید صوفیانه برای بقای این ملت پس از حمله ی مغول، در کنار آرمانگرایی مخرب و کهن شیعی در ۴۰ سال قبل، چیز زیادی برای توسعه طلبی باقی نمی گذارد. با این حال همین روند کجدار و مریز هم با سد غرب مواجه می شود. فرمان خدا ایرادی ندارد. دسترسی به بمب اتم هم در راستای همان فرمان خداست. می بینید که برای آن چه مشکلاتی بر سر راهمان ایجاد می کنند. ضمن اینکه دعوای شیعه و سنی هم قوز بالای قوز است. ولی غرب راحت است. نه ما برایشان داعش ایجاد کرده ایم، نه طالبان ایجاد کرده ایم، نه آخوند ایجاد کرده ایم. نه چینش مرزهایشان با ما بود. کسی منکر پیشتازی غرب در توسعه نیست. مسئله این است که این توسعه را برای خود می خواهند. بمب اتم خوب است ولی برای خودشان. اشغالگری خوب است ولی برای خودشان. حق وتو خوب است ولی نه برای همه. سلاح شیمیایی بد است ولی فقط برای عراق.
۲-جا دارد یک تشکر ویژه بابت "خر" خواندن خانواده ام از شما داشته باشم. محض اطلاع شما وقتی این قضیه با تعجب من روبرو شد، برادر بنده گفت در آلمان تا به الان کسی را ندیده است که گوته را بشناسد. این را هم می توان جزو معایب صنعتی شدن و جان کندن خلایق از صبح تا شب در این کشورها در نظر گرفت. فلذا استثنا نیست، رویه است. ۳-مسئله اینجاست که از نظر من سیاستمدار شرقی و غربی سر و ته یک کرباس اند. هیچ تفاوتی میان ترامپ و استالین نیست. منتهی دست یکی در یک سیستم باز است و دست دیگری بسته است. کدام سخن ضد و نقیض؟ ما کجا گفتیم حاکم برآیند جامعه نباشد؟ ۴-آمار همجنس بازی مد نظر شما در افغانستان (که البته خوانده ام که زیاد هم هست)، پس از طالبان زیاد شده؟ یا قبل طالبان هم همین بود؟ چرا از سنت تاریخی و فرهنگی این مرز و بوم سر می پرید؟ وانگهی، چه ارتباطی به اجباری بودن حجاب دارد؟ اگر این مسئله را می خواهید به حجاب ربط دهید، معنایش این است که میخواهید بگویید آزادی پوشش به زنا منتهی می شود و پس بهتر است حجاب آزاد باشد تا به لواط ختم نشود! این که نشد حرف. ۵-باز هم منظور مرا اشتباه متوجه شدید. من مطلقا عامل اصلی عقب ماندگی را در غرب (یا حتی دشمن خارجی) نمی بینم. غرب و شرق ۴۹ درصد و ما ۵۱ درصد مقصریم. اگر مخالف آن ۴۹ درصد هستید یعنی حاصل رشد GDP صفر درصد در ۱۰ سال اخیر در نتیجه تحریم ها، حمایت نظامی و اطلاعاتی و شیمیایی از صدام توسط آمریکا، حمایت از اسرائیل، کودتای ۲۸ مرداد، درگیری نظامی با ایران توسط آمریکا در زمان جنگ، بمب گذاری مراکز هسته ای، عهدنامه گلستان و ترکمنچای و .... را ندیده می گیرید. به نظرم چندان خردمندانه نیست.
ضمنا یک نکته مهم ( البته به زعم بنده ، شاید برای دیگران مهم نباشد ) را فراموش کردم . من اشاره به آیه ای داشتم که : خدا بر قلب و گوش و چشم ، مهر ( یا پرده ) زده یا افکنده . . . توهین به مسلمان ، ( و حتی کافر به نظر من ) گناه بزرگی است و به نظر من ، همه ما ( به خصوص اینجاب که روسیاه درگاه الهی هستم ) می توانیم به درجاتی متفاوتی ، شامل این آیه بوده و در برابر حقیقت مقاومت کنیم . . . منظور من شخص خاصی نبود و اگر اسائه ادبی به دوست خیلی خوبم Khwanirath شد همینجا از ایشان و سایر دوستان عذر خواهی و طلب حلالیت می کنم . . . به هر حال : کنترل خشم ، کار اولیاء الله است و ما در این راه ، کودک دبستانی بیش نیستیم . . . چه خوب است به قول کاستلیو ( که خطاب به کالون جزم اندیش ) گفت : " آیا نمی شود همزمان ، دوگانگی در افکار و یگانگی در قلبها ؟ " . . . . آری آیا نمی شود با وجود تفاوت در عقیده ، یکدیگر را دوست داشته باشیم ؟ و پای مسائل جزمی و انتزاعی عقیدتی را از روابط بین انسانی بیرون ببریم ؟ و مثل ولتر ، شعار ما این باشد که : من کاملا با تو مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم تا تو بتوانی سخنت را بگویی ؟ . . . .
نظام های سلطه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک