رسته‌ها
آسمون ریسمون
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 129 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 129 رای
این کتاب مجموعه داستانها و مقالات طنزی است که ایرج پزشکزاد به فاصله سالهای 1334 تا 1339 در مجله وزین فردوسی به طبع رسانده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
277
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ghalam1356
ghalam1356
1391/03/07

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آسمون ریسمون

تعداد دیدگاه‌ها:
17
آقای پزشکزاد در این کتاب به شیوایی و به قلم طناز خود به نقد کتب و جراید ادبی زمان خود می پردازد . به نقل از متن کتاب صفحه 204 :
" با اجازه از نویسنده محترم کتاب "دریا " در صفحه . . . کتاب مذکور بحث جالبی در مورد عشق و پیاز وجود دارد که برای استفاده خوانندگان عیناً نقل می کنیم .
دل زن مثل پیاز گرد و قلمبه است . اشتهای زندگی را زیاد می کند. مردها پیاز را دو سه جور می خورند. آنها که خیلی به زن تملق و تعارف می کنند به فکلیهای لاله زار شبیهند که پیاز را پره پره کرده با نزاکت فرنگی مابی میخورند . اینها مزه پیاز را که نمی فهمند هیچ بوی آنهم لای دندانهایشان می ماند و زنها ازشان بدشان می آید.
دسته دوم آنهایی هستند که مثل . . . زن ندیده هول شده پیاز را گاز می زنند.دیده اید چشمشان آب میا فتد . . . .
دسته سوم پیاز خورهای حرفه ای هستند که نه پیاز را ورق ورق می خورند و نه یک هو گاز می زنند . . . .
آقای پزشک زاد قلم طنز بی نظیری دارند.
با سپاس
[quote='noushin s']چرا هر کتابی که من می خوام دانلود کنم امکانش نیست [/quote]
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد
چرا هر کتابی که من می خوام دانلود کنم امکانش نیست :((:-(
استاد پزشکزاد بدون توهین و فحش دادن و تخریب کردن فرد، مطلب نوشته را بطور کامل مورد نقد قرار می دهد، آن هم با زبان شیرین طنز که گیرایی بیشتری داشته باشد.
ممنون
بهترین کتاب برای اشنایی با طنز نویسی
از بابا پرسیدم بچه چه جوری میاد توی شکم مامانش؟ بابا کمی فکر کرد. بعد گفت بیا بریم توی حیاط. به حیاط رفتیم بابا یکی از بوته های گل سرخ رو نشون داد و گفت:
- این بوته اول یک تخم کوچیک بوده. بعد این تخم رو تو زمین کاشتیم. بعد بهش آب دادیم و بعد از مدتی بزرگ شد و حالا شده این بوته بزرگ که می‌بینی. منم تخم تو رو توی شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی...
-با دست کاشتی یا با بیلچه ؟
بابا کمی رنگ به رنگ شد و گفت:
- با یک جور بیلچه مخصوص
- پای من آب هم دادی ؟
- آره٬ آب هم دادم.
- با آب پاش دادی یا با شلنگ ؟
بابا نگاه تندی به من کرد.چرا عصبانی شده بود ؟ ولی من بایدبدونم.
- با شلنگ پسرم
- بابا٬ خودتون آب دادین یا مش رضا باغبون؟ بابا یک دفعه برگشت و یک چک زد تو گوشم و گفت:
- برو گمشو پدر سوخته کره خر!!!
آسمون و ریسمون...ایرج پزشک ‌زاد
به saead-borji :
اونکه جمالزاده نوشته، اسمش (آسمان و ریسمان) هستش، نه آسمون ریسمون.
آسمون ریسمون
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک