رسته‌ها
درآمدی بر خداشناسی فلسفی
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 52 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 52 رای
فهرست مطالب
انسان و خدا
راه هاى خداشناسى
ارزش براهین اثبات وجود خدا
جاى گاه برهان وجوب و امکان در مجموعه براهین
تقسیم بندى براهین وجود خدا در فرهنگ مسیحى و ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
111
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/06/07
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی درآمدی بر خداشناسی فلسفی

تعداد دیدگاه‌ها:
237
بنظر من اگر وجود خدا قابل اثبات بود آنگاه نیاز به ایمان به وجودش نبود . جناب مولوی بلخی بیتی دارند با این مضمون
گر رسیدن به حق را راهی بدی هر جهود و گبر از آن آگه بدی
مقوله ایمان خارج از عقل اثبات گرا و متعلق به ماورای آن است .
سلام
از وقفه ای که به ناچار وبه الجبار دربحث افتاد واقعا متاسفم .
دوست گرانقدر مهرپویا نظرات شما مرا به یاد نظریه تکامل ماتریالیستی داروین می اندازد ایشان ضربه مهلکی به اندیشه ها وباورهای متافیزیکی وارد کردند ودرادامه علم سوسیوبیولوژی که سنگ تکمیل نظریه داروین را به سینه میزد پا به عرصه ظهورگذاشت وتنها خود رامقیدبه یافته های زیستی نکرد بلکه یافته های علوم اجتماعی وعلوم انسانی را نیز بر نظریه تکامل اضافه کرد وبسیار متنوع تر شد.
اجازه دهید بگویم من قصد اثبات حقیقت مطلق راندارم چون معتقدم حقیقت ومعرفت حقیقی چیزی نیست که بتوان به دیگران دیکته کرد بلکه هرکس طالب ان باشد به اندازه سهم خود از ان بهرهمند میشود.
جوهره فلسفه شیخ اشراق علم حضوری است ایشان تمام تلاش خود را به این امر معطوف کرده که مشاهدات وسلوک خود را درقالب وچهارچوب عقلی واستدلالی در آورد اگرچه همه چیز را نمی توان درکلمه گنجاند .بحث ایشان درمورد مراتب انوارو فرشتگان طولی وعرضی وگردش اجسام فلکی به دورخود را نمی توان با عقل پذیرفت ولی کم لطفی است که از فلسفه شیخ اشراق چشم بپوشیم.
اما درمورد هیوم :
در اینکه هیوم فیلسوف بزرگ اندیشی است شکی نیست ولی باید قبول کرد انسانهای بزرگ اشتباهات بزرگ مرتکب میشوند.
دراین گفته هیوم که (همه چیز درحال تغییر ودرگونی است) نمی توان اشکالی وارد کرد این سخن به گونه سخن هراکلیتوس را در ذهن تداعی میکند زمانی که میگفت :«نمی‌توان در یک رودخانه دو بار پا گذاشت، چرا که هنگامی که برای بار دوم از آن عبور می‌کنیم، دیگر نه آن رودخانه رودخانه قبلی است و نه تو آن آدم قبلی.» ایا با پذیرفتن کامل این سخن شکاکیت ذهن وبی اعتبار شدن علم پیش نمی آید؟
به گفته هیوم چون نمی توان انطباعی برای علیت درخارج یافت علیت چیزی نیست جزعادت وبی توجه ی ذهن به رویدادها وحوادثی که به صورت پی درپی اتفاق میفتند .بله علیت یک قانون واصل کلی وعمومی است مصداق جزیی ومتشخص نیست که بتوان آن را درخارج نشان داد انکه هیوم می گوید مفهوم علیت است. .اگر علیت منتفی است پس دلیل توالی چیست ؟
هیوم اصل <<هر حادثی به الضروره علتی دارد >>را انکار میکند با رد این اصل این سوال پیش می ایدکه: چرا چیزهای که میتوانستند موجود باشند الان درعالم خارج تحقق ندارند؟
[quote='freidan']به شما پیشنهاد میکنم به نقد برهان علیت توسط هیوم مراجعه کنید و خودتون رو به این کتاب محدود نکنید بعد بیاید نظر بدید[/quote]
خیلی ممنون از پیشنهاد شما کاربر گرامی:-) من ب دنبال رد یا اثبات وجود خدا نیستم و کسی رو هم ب بحث دعوت نکردم.... فقط یک قسمت از متن کتاب رو ذیل کتاب مربوطه درج کردم
به شما پیشنهاد میکنم به نقد برهان علیت توسط هیوم مراجعه کنید و خودتون رو به این کتاب محدود نکنید بعد بیاید نظر بدید
ملاک احتیاج ب علت
اشکال کسانی مانند راسل ک میگفتند اگر هرچیزی علت دارد پس چرا خدا علت ندارد در واقع ب خاطر این است ک از ملاک احتیاج ب علت غافل بودند.
اگر بگوییم هرچیزی علت میخواهد سخن ب تسامح گفته ایم زیرا مفاد دقیق اصل علیت این است ک هر ممکنی یا هر موجود فقیر و غیر مستقلی نیازمند علت است و امر مستقل و واجب الوجود از شمول این اصل بیرون است.
برخی امور فقط علتند و گرد معلولیت بر چهره آن ها نمی نشیند (ذات پاک ربوبی)
برخی فقط معلولند (آخرین مرتبه وجود)
برخی دیگر هم علتند و هم معلول
ب هر حال هر موجودی ب نحوی مشمول اصل علیت است
از متن کتاب
ببخشید شما که انقدر ادعا میکنید بهتره سری هم به کتابای برتراند راسل فردریش نیچه دیوید هیوم بزنید تابفهمید که حتی وقتی هم که خدا رو اثبات میکنیم در واقع یه موجود خود متناقض رو اثبات میکنیم . یه سری هم به براهین نقض وجود خدا بزنید بد نیست.:-(
من با این نظر که خدا را باید درک کرد نه اثباتمخالفم.
درک خدا یک مساله ی فردی است و اصولا درک مساله ایست شخصی و غیر قابل انتقال.
بحث اثبات خدا یک بحث تازه و نوپا نیست که چهارتا جوون ببکار دور هم جمع شده باشن و به وجود آورده باشن بلکه تعلق به زمان قبل از سقراط داره.
اگر اشتباه میکنم راهنماییم کنید...:D
به نظر من باید خدا را درک کرد نه اثبات چون اگه بخوایم خدا رو با اقامه دلیل و برهان اثبات کنیم به مشکل بر میخریم واگه وجود خدا رو نپذیریم باید وجود خودمونو رد کنیم
این مسیری که شما در پیش رو دارید، من خیلی وقته ازش عبور کردم .
شما از کجا این قدر مطمئن هستید من یا امثال من تو قید و بند خرافات هستیم که بخواهیم ازش خلاص هم بشیم.
مثل اینکه فرق خدا باوری با خداپرستی از روی اجبار در ذهن شما جابجا شده!!!
در ضمن اگر یا این احساس بی خدایی راحت هستی خب، حرفی نیست بسیار هم عالی.....خوش بگذره!!
ولی برای کسی هم که با خدا خوشه دستور العمل صادر نکن چون نه در پذیرش و نه در ردش هیچ اجباری نیست.
من فکر نکنم مسیر من و تو یکی باشه دوست من. مسیر من از میون سر در گمی یا ترس عبور نمی کنه و من از هیچ موجود واهی فراطبیعی نمی ترسم که بخوام عبادتش بکنم. با خودم بر سر یه چیزی که نیستش بیشتر از هستشه کلنجار نمی رم. برای آروم شدن بخودم دروغ نمی گم. ترجیح می دم با واقعیت رو بشنوم حتی اگه این حقیقت مرگ و نابودی باشه. بدروغ تو خودم دنبال چیزی که اونجا نیست نمی گردم. زندگی کوتاه تر از این حرف هاست. من خدا رو صرفا خرافی نمی دونم اما این دست و پایی که آدما می زنن برام عجیبه. خداباوری یا خداپرستی؟ چه فرقی داره وقتی که خودباوری نباشه. بعضی آدما یه تصویر خیالی می سازن و می ترسن از اینکه واقعا بخودشون نگاه کنن.
راستش به چیزی جز علم و طبیعت اعتقاد ندارم. پس طبق طبیعت انسانی خودم زندگی می کنم و سعی می کنم موجود مفیدی باشم یا حداقل مضر نباشم و بعد هم می میرم و جام رو به یکی دیگه می دم. بهرحال هر کسی چه بخواد و نخواد این کار رو می کنه ولی بعضی ها هم از ترس برای خودشون خدایی درست می کنن و دنیایی دیگه تا به این پر کاه زندگی شون چنگ بزنن و این ترس نابودی (که حتمیه) رو تو خودشون تسکین بدن. من اونها رو سرزنش نمی کنم ولی خودم هم راضی نمی شم تا بی دل و جرات جلوه کنم. حتی اگه دل و جرات من ظاهری باشه.
در ضمن من دستوری صادر نکردم ولی چون دیدم که شما دارین بطرز خنده داری دوستان بی خدا رو براه راست هدایت می کنین و از تجربیات مالیخویایی خودتون که از روی نا امیدی شما بود (که برای کسانی که با ایده ی خدا بزرگ شدن طبیعیه) ما رو بهره مند می کنید حیفم اومد کمی شوخی نکنم. ;-) امیدوارم با وجود همه ی اینها با هم دوست باشیم. :-)
این دکتر "داوکینزی" که ازش صحبت می کنی یک زیست شناسه و بحث خدا و خداشناسی بیشتر باید از دیدگاه فلسفی بهش پرداخت نه اینکه از جایگاه یک زیست شناس به جهان هستی نگاه کرد.
دوست عزیز و مایوس من. فلسفه به چیزی جز علوم تجربی استوار نیست و مثلا نمیشه یه جا نشست و واسه خودمون برای این جهان مادی که توش زندگی می کنیم قانون درست کنیم در حالی که قانون فیزیک و زیست و شیمی یه چیز دیگه اس. اگه علوم تجربی نباشن چیزی بنام فلسفه حتی این نفس های لاجونش رو هم نمی تونه بکشه. و باید بخدمتتون عرض کنم که علوم تجربی فلسفه رو در حد علم نمی دونه. اگه علوم تجربی نباشه فلسفه ای وجود نداره ولی اگه فلسفه نباشه باز هم قوانین تجربی به کار خودشون ادامه می دن. بهرحال این حرف های فلسفه و علم رو می تونید با برادران عزیز من Hoshyar یا budah یا مهرپویا بزنید و اونا شما رو حسابی توجیه می کنه که فلسفه و علم چیه چون من فیلسوف نیستم.
پایدار باشی
تجربه ای که قابل انتقال نباشد برای جهان انسانها بی ثمر خواهد بود
کسانی که تجربه ی شخصی از دریافتن و درک خدای شخصی (به سبک عارفان) رو دارند و اینجا اذعانش می کنند اگه امکان انتشار چگونگی و دلایل شخصی شان برای این باور هست برای همه مفید و جالب خواهد بود ، و اگر قادر به توضیح و انتقالش نیستند متاسفانه ارزش گذاری نخواهد شد و سربسته خاموش می شود
و اینکه معمولن این افراد از دین گریزان هستند و باوری به داستان و مفاد ادیان ندارند!
درآمدی بر خداشناسی فلسفی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک