گدا
کسانی که داستانهای نجیب محفوظ رو خوندن کمک کنن لطفا . نجیب محفوظ داستانی داره که یک سیگارفروش در ایستگاه راه آهن به سربازهای برگشته از جنگ سیگار میده و به جای پول اونها بهش لباس سربازی میدن و . . . کی میتونه راهنمایی کنه که این داستان اسمش
عروسی خون
آقا من نمایشنامه خانه برنارد آلبا نوشته لورکا رو نیاز دارم که توی همین کتاب عروسی خون هستش . چگونه میتوانم دانلود کنم ؟
خوشبختی در ساعت 6 بامداد
بسیار زیبا جذاب و با پایانی غیر منتظره