صد سال تنهایی
عجیب اینکه سالها میخواستم این کتاو بخونم و نشد.اما حالا که اونو خوندم ذهنم به اندازه اون سالها در گیر شده.خیلی عجیب بود.واقعا رئالسیم جادوئی بود.نمیتونی بفهمی خیاله یا واقعیت.و اصلا هم وست نداری اونو بفهمی.فقط میخوای ادامه بدی
خشم فرشتگان
بد نبود.ولی واقعا کاش بهتر تموم میشد که مجبور نشیم این قدر از تخیلمون استفاده کنیم.
استاد بازی
کتاب های سیدنی شلدون پر از غافلگیریه.اما این کتابش دیگه اوج غافلگیریه.ذهن خلاق هم در زن و هم در مرد وجود داره و میتونه هم در جتنیک و هم در جهت بد بکار گرفته بشه.این داستان نمایش این جملاته.;-)
غرور و تعصب
واقعیت اینه که توصیف ها باعث میشن حس کنی تو اون فضا هستی.رفتارها و آداب اون دوران بسیار خوب توصیف شده و البته عشقی که در داستان جریان داره فضا رو هیجان انگیزتر می کنه.:D