رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

وای از امشب من و آنچه تاریکی می گوید و آنچه در تاریکی می گذرد و وای از فردایم و آنچه روشنائی می گوید و آنچه در روشنائی می گذرد وای از شب و روز من و وای از دیروز و فردایم
تو مشغول مردنت بودی هیچ چیز جلو دارت نبود نه لحظه های خوش. نه آرامش. تو مشغول مردنت بودی. نه درختانی که به زیرشان قدم زدی، نه درختانی که سایه سارت بودند. نه پزشکی که بیمت می داد نه پزشک جوان سپید مویی که یکبار جانت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک