شعر پایان شعر دوری
نویسنده:
بیژن جلالی
امتیاز دهید
با مقدمه: مهرداد جلالی
گزیده شعرهای منتشر نشده بیژن جلالی
از مقدمه کتاب:
این گزیده ای از شعرهای بیژن جلالی در سالهای آخر زندگی اوست که سبکی کمی متفاوت از دیگر شعرهای او دارند و به این جهت نوشته بود که می خواهد آنها را در جلدی جداگانه چاپ کند. انتخاب شعرها یا برحسب علامت گذاری خودش است که آنهایی را که برای چاپ می پسندیده مشخص کرده و تعداد دیگری هم که تا جای ممکن به شیوه انتخاب او نزدیک بوده به آنها اضافه شده است...
بیشتر
گزیده شعرهای منتشر نشده بیژن جلالی
از مقدمه کتاب:
این گزیده ای از شعرهای بیژن جلالی در سالهای آخر زندگی اوست که سبکی کمی متفاوت از دیگر شعرهای او دارند و به این جهت نوشته بود که می خواهد آنها را در جلدی جداگانه چاپ کند. انتخاب شعرها یا برحسب علامت گذاری خودش است که آنهایی را که برای چاپ می پسندیده مشخص کرده و تعداد دیگری هم که تا جای ممکن به شیوه انتخاب او نزدیک بوده به آنها اضافه شده است...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعر پایان شعر دوری
بر تنهایی خود
می گریم...
او به راستی شاعربود.
و آنچه تاریکی می گوید
و آنچه در تاریکی می گذرد
و وای از فردایم
و آنچه روشنائی می گوید
و آنچه در روشنائی می گذرد
وای از شب و روز من
و وای از دیروز و فردایم
برای روشنایی است
که می نویسم
اگر همیشه
و همه جا
تاریک بود
هرگز نمی نوشتم..
"یادت گرامی بیژن"
پر از حس های خوبند
پر از حرفهای نگفته اند
چه هستند، هستند
و چه نیستند، هستند
یادشان
خاطرشان
حس های خوبشان
آدمها
بعضی هایشان
سکوتشان هم پر از حرف هست
پر از مرهم به هر زخم است.....
باران می شوم و در خود می بارم؛
خورشید می شوم و در خود می تابم؛
سبزه می شوم و در خود می رویم؛
باد می شوم و در خود می وزم؛
خاک می شوم و در خود فرو می افتم؛
شب می شوم و بر خود سایه می افکنم؛
عشق می شوم و در خود،
بر تنهایی خود
می گریم...
مثل فنجان چای و دیوار اتاق
ولی من تند تر نفس می کشم
و تند تر پیر می شوم!