رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

کتاب داستان یک شهر به جرأت میتونم بگم قوی تر ازهمسایه ها است...وکتاب بسیار جذابی است...هرچندکه شخصاازشخصیت هازیاد خوشم نمی آمد.... ولی عوض کردن زاویه دید وموقعیت ها در داستان بی نظیره...اصلاگره گشایی آخرداستان نگید که فوق العاده اس...این
این کتاب از کتابای موردعلاقه دوران نوجوانیم بود...آخرش نیکا وکیانوش به هم نمیرسن...چون اگر دقت کرده باشین گفت نیکا برای آخرین بار نگاهی به خانه کیانوش انداخت... یک از اطرافیان با خانم خسرونجدی تماس گرفت ودر موردپایان داستان پرسید ایشون ه
کتاب قمار باز ترجمه جلال آل احمد قبلا مطالعه اش کردم. ازفردمعتبری شنیدم داستایوسکی این کتاب در عرض دو هفته نوشته وبه خاطر نیاز مالی بوده...این نبوغ وی را می رساند... ولی وقتی این کتابو خوندم خورد توذوقم اولش از ترجمه خوشم نیومد بنظرم
فکر می کنم اسم یکی از شخصیت های رمان کیانوش بود نه کورش...نه؟!
چه جالب...تازه به موقعیت نویسنده پی بردم...فکرکردم ازاین نویسنده ها هستن که 1کتابی سرهم بندی می کنن برای چاپ و...
دوست بزرگوار باور کنید طرز نگارش شما برق را از سر آدم می پراند... خیلی خوب شد که توجیه فرمودین... به رسم فلاسفه بی نهایت سپاس...
چنین گفت زرتشت اثر نیچه ترجمه شخص دیگری خوندم...ولی به جرأت می توان گفت:مهم ترین ومشخص ترین دردی که نیچه به همراه دارد...درد دین است...درد بی دینی...درد دینی تحریف شده...دردینی که رهبرانش پشت آن قایم شده اند تاپیله شود به دور اعمالشان...
همیشه به ظاهر دلقک ها وحرکاتشون آدم جلب میکنه...ولی این بار زندگی یک دلقک برام بازگوشد...اصلاباعث شد که به زندگی اون ها فکرکنم... راستش یک ویژگی هایی داشت که مثل خودم بود;-) ... مثلاخاطره ایی که بابرادرش داشت ووقتی تعریف میکرد کسی یادش ن
تکنیک دراین کتاب فوق العاده اس... دلم نمی خواد بگم...ولی شخصیت های داستان برام دلپذیر نبودن...گاهی میگم حیف این تکنیک که داره این شخصیت معرفی میکنه... (هرز بودن شخصیت،آدمو رنج میدهد)...
خوشم آمد...برای اینکه به من یک مسیر...یک خط...داد...که چگونه بنویسم...
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک